سینماى ایران و نقش زنان در دفاع مقدس
آرشیو
چکیده
هشت سال دفاع مقدس ملت قهرمان ایران، به عنوان برگى پرافتخار در تاریخ مقاومت مردم ایران در برابر تجاوز بیگانگان، براى همیشه در تاریخ این مرز و بوم به ثبت رسیده و محققان، پژوهشگران و تاریخنگاران مؤمن و متعهد، بدون تردید با تلاشى مجدانه و پیگیر، زوایاى پنهان و آشکار این دفاع ایثارگرانه را به ثبت خواهند رساند. در این بین چگونگى این ثبت تاریخى، به عنوان یک اقدام مهم و حساس که مىتواند نقشى تعیین کننده در تبیین واقعیتهاى موجود داشته باشد، موضوعى است که همواره در علوم اجتماعى مطرح بوده و هست. آیا ثبت صرف آنچه که در هشت سال دفاع مقدس روى داده است، سواى ابعاد کاربردى آن، مىتواند علاوه بر طرح واقعیت، تأثیرگذار و حرکت آفرین باشد؟! پاسخ به سؤالاتی از این دست را در این مقاله پی می گیریم.متن
شت سال دفاع مقدس ملت قهرمان ایران، به عنوان برگى پرافتخار در تاریخ مقاومت مردم ایران در برابر تجاوز بیگانگان، براى همیشه در تاریخ این مرز و بوم به ثبت رسیده و محققان، پژوهشگران و تاریخنگاران مؤمن و متعهد، بدون تردید با تلاشى مجدانه و پیگیر، زوایاى پنهان و آشکار این دفاع ایثارگرانه را به ثبت خواهند رساند. در این بین چگونگى این ثبت تاریخى، به عنوان یک اقدام مهم و حساس که مىتواند نقشى تعیین کننده در تبیین واقعیتهاى موجود داشته باشد، موضوعى است که همواره در علوم اجتماعى مطرح بوده و هست. آیا ثبت صرف آنچه که در هشت سال دفاع مقدس روى داده است، سواى ابعاد کاربردى آن، مىتواند علاوه بر طرح واقعیت، تأثیرگذار و حرکت آفرین باشد؟! از کنار ثبت عادى و حداکثر خاطرهگونه واقعیتها به عنوان یک حرکت مورخانه و آرشیوى نمىتوان بىتفاوت گذشت و نسبت به آن بىاعتنا بود، اما روشن است که ثبت صرف وقایع، بىآنکه آرایههایى از هنر و ادب به آن افزوده شود، نمىتواند در دراز مدت اهداف کلان برنامه - ریزىهاى فرهنگى، اجتماعى جامعه را تأمین کند.
ناگفته پیداست که که در این عرصه، هنرهاى نمایشى و به ویژه سینما مىتواند به عنوان یک رسانه هنرى بسیار مؤثر در قرن حاضر ضمن ثبت واقعیتهاى دفاع مقدس، آنها را به شکلى تأثیرگذار فراروى مخاطبان انبوه قرار دهد؛ مخاطبان از طیفهاى گوناگون، با دیدگاههاى مختلف نسبت به دفاع مقدس هشت ساله برقرارى ارتباط بین مخاطبین و آنچه بر پرده سینما مىگذرد نیز ارتباط مستقیمى با میزان واقعگرایى فیلمساز، و تسلط او بر مدیوم سینما دارد. در واقع دانش سینمایى فیلمنامه نویس و فیلمساز و تلاش او براى واقعگرایى و بیان حقایق جنگ، بعد اصلى یک اثر سینمایى، به ویژه در مواجهه با مضمون حساس و دشوارى همچون جنگ تحمیلى است.
سینماى ایران و دفاع مقدس
از سال 1359، همزمان با یورش دشمن به مرزهاى میهن اسلامى و آغاز جنگ تحمیلى، دفاع مقدس به عنوان مهمترین رویداد روز، تمامى شئون جامعه را تحت تأثیر قرار داد و طبیعى بود که ساختار فرهنگى، هنرى جامعه نیز متأثر از پیروزى انقلاب اسلامى، تحولى چشمگیر را پشت سر گذارد و از این شوک ناگهانى تأثیر بپذیرد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن سال 1357، سینماى ایران که به عنوان یک پدیده فرهنگى، هنرى با ملاحظات تجارى از این واقعه بزرگ تأثیر گرفته بود، با آغاز جنگ تحمیلى، به یکباره با دستمایه تازهاى براى کار مواجه شد، ولى در این بین آنهایى که در سالهاى آغازین پیروزى انقلاب اسلامى در فضاى وقایع انقلاب، با عوامل تغییر شکل یافته سینماى قبل از انقلاب به فیلمسازى در شرایطى نامطمئن ادامه مىدادند، هیچگاه نمىتوانستند در نخستین سالهاى شروع جنگ، واقعه جنگ تحمیلى را آنگونه که بود به تصویر بکشند. آنان حتى در دستمایه قرار دادن وقایع انقلاب، بیش از آنکه به تحلیل لایههاى عمیقتر انقلاب بپردازند با تکیه بر حادثه پردازیهاى سطحى، کار را به جایى رساندند که برخى از این تولیدات به دلیل ضعف فاحش کیفى، امکان نمایش عمومى پیدا نمىکرد.
پس از گذشت چندسال از جدىتر گرفته شدن سینماى ایران و همچنین سینماى دفاع مقدس و ظهور فیلمسازان جوان برآمده از انقلاب و جنگ، رفته رفته سینماى دفاع مقدس نیز صاحب هویت ویژهاى شد و لااقل فیلمسازان و تهیه کنندگان که صرفا به فتح گیشه نمىاندیشیدند، با حذف حادثهپردازىِ صرف از آثارشان، ارزش بیشترى براى انسانها قائل شدند و وقتى پاى انسانها به میان آمد، آنهایى که در مسیر واقع گرایى گام برمىداشتند، شخصیتهاى موجود در بطن واقعیت را در قالب و ساختارهاى دراماتیک بر پرده سینما جان بخشیدند.
سینما و نقش زنان در دفاع مقدس
سینماى جنگ در عرف پذیرفته شده، سینمایى مردانه بوده و هست. اما با توجه به حضور چشمگیر زنان در عرصههاى گوناگون دفاع مقدس، به ویژه در پشت جبهه و ایفاى نقشهاى گوناگون، به نظر مىرسد که لااقل در عرصه سینماى دفاع مقدس ما، نقش زنان مىتوانست بسیار بیش از آنچه که تاکنون به آن پرداخته شده، مورد توجه فیلمنامه نویسان و سینماگران قرار گیرد.
زن در عرصه دفاع مقدس، نقشهاى متعدد و متنوعى ایفا کرد که از پشت جبهه و خانواده یک رزمنده آغاز و به بیمارستانهاى صحرایى نزدیک به خط مقدم ختم مىشد. اما تصویرى که تاکنون از نقش زنان در دفاع مقدس ارائه شده در حدى نیست که بتوان آن را منطبق بر واقعیت و یا تأثیرپذیرفته از آن تلقى کرد.
از سال 1359 که اولین فیلمهاى مرتبط با جنگ در سینماى ایران تولید شد، تا سال 1367 که ابراهیم حاتمىکیا، با «دیدهبان» در سینماى دفاع مقدس درخشید، زن در سینماى جنگ تنها در حد عاملى براى پرداختن به زندگى خانوادگى رزمنده، البته در سطحىترین شکل آن که شامل حضور زن در خانه، نگهدارى از بچهها و بدرقه رزمنده تا محل اعزام به جبهه و ... بوده، مورد توجه قرار مىگرفت.
زنان در هشت سال دفاع مقدس، به جز آنهایى که به عنوان امدادگر و پرستار در بیمارستانهاى صحرایى حضور داشتند، بیشتر در پشت جبههها نقش ایفا کردند. نقشى که اگر قرار بود در قالبى دراماتیک و نمایشى عرضه شود، اتفاقا واجد خصوصیاتى بودکه مىتوانست بر غناى اثر نیز بیفزاید.
زنان، دفاع مقدس و خانواده
در نخستین سالهاى جدىتر گرفته شدن سینما و دفاع مقدس، فیلم «رهایى» براى نخستین بار یک رزمنده را در فضاى پشت جبهه درگیر با یک مسأله خانوادگى به تصویر مىکشد: قاسم که داوطلبانه به جبهه رفته است در حالى که یک پاى خود رااز دست داده به خانه برمىگردد، از ازدواج با دختر دایىاش فاطمه به دلیل نقص عضو سرباز مىزند و تلاش مىکند تا نویسنده عراقى یک نامه نیمه تمام را که پیش از مجروح شدن در سنگر دشمن یافته، در اردوگاه اسرا بازیابد. نویسنده نامه در نوشتهاش از سربازان ایرانى دفاع کرده است. قاسم پس از یافتن نویسنده نامه بافاطمه ازدواج مىکند.
در این فیلم، زن به عنوان شخصیتى ایثارگر که به رغم نقص عضو نامزدش در جبهه حاضر به ازدواج با او مىشود، مطرح گردیده و در واقع، یکى از نقشهاى مهم و درخور تأمل زنان در دفاع مقدس، در این فیلم مورد اشاره قرار مىگیرد. اما این اشاره، متناسب با کیفیت کلى ساختار فیلم، در حد همین اشاره باقى مىماند. بدون تردید به تصویر کشاندن چنین اشارهاى، بى آنکه شخصیتپردازى در فیلم جدى گرفته شود، نمىتواند تأثیر ماندگارى در ذهن تماشاگر بر جاى بگذارد. روانکاوى عمیقتر شخصیت زن در چنین فیلمى، مىتوانست به عنوان یک سند ماندگار و تأثیرگذار از فداکارى گروه زیادى از دختران جوان این سرزمین که با اعتقاد، ایمان و عشق بر سر سفره عقد ازدواج با جانبازان جنگ تحمیلى نشستند، براى همیشه در تاریخ سینماى دفاع مقدس به ثبت برسد.
مضمون مذکور، بعد از «رهایى» که محصول سال 1362 بود، به طور مستقیم در فیلم دیگرى دستمایه قرار نگرفت و فقط در فیلم «عروسى خوبان» از زاویهاى متفاوت و به شکلى غیر مستقیم به آن پرداخته شد. شخصیتپردازى زن در فیلم «عروسى خوبان»، قابل مقایسه با «رهایى» نیست. نامزد جوان حاجى، شخصیت رزمنده فیلم که بعد از موجى شدن به شهر بازگشته و در گیر و دار مناسبات آن، گاه و بیگاه کنترل اعصاب خود را از دست مىدهد، دختر جوانى متعلق به خانوادهاى ثروتمند است و به رغم مخالفت پدرش حاضر است با حاجى که هر آن در معرض حملههاى عصبى قرار داد، ازدواج کند. او در مقایسه با دخترِ جوان فیلم «رهایى»، رفتار قابل قبولترى دارد. او را کاملاً مىشناسیم و مىدانیم که رفتار وى ناشى از عقیدهاى است که به مرور زمان در او شکل گرفته و رسوب کرده است. اعتقاد او به تصمیمى که گرفته، ناشى از یک حرکت قهرمانانه یا صرفا دلسوزانه نیست. مهرى، ازدواج با حاجى را یک امر مقدس مىداند که مایه هایى از عشق نیز در آن دیده مىشود.
«عروسى خوبان»، گرچه در نگاه اول فیلمى تاریخ مصرف دار وشعارزده به نظر مىرسد، اما شخصیت زن در این فیلم، یکى از نمونههاى درخور تأمل براى بررسى نقش زن در دفاع مقدس به شمار مىآید. حاجى، خسته از ناملایمات شهر، در کنار مهرى آرام مىگیرد. با همفکرى او زندگى مىکند و عاقبت یک بار دیگر عازم جنگ مىشود تا روح خستهاش را که به کمک همسرش صیقلى دوباره یافته، در پشت خاکریزها تسکین بدهد.
اشارهاى غیر مستقیم به مقوله ایثارگرى دخترانى که با جانبازان پیوند زناشویى مىبندند، در برخى دیگر از آثار سینماى ایران که به طور غیر مستقیم جنگ را دستمایه قرار داده بودند، دیده مىشود که هیچکدام نمونههاى قابل ذکرى نیستند. به تعبیر بهتر چنین مضمونى که مربوط به یکى از نقشهاى بسیار حساس دختران و زنان جوان در سالهاى جنگ و به ویژه یعد از آن است، آن طور که شایسته آن بوده، دستمایه فیلمسازان قرار نگرفته است.
هنر نمایش و درام، مىتواند با نفوذ به عمق روح و روان شخصیتها و تماشاگران، زوایاى پنهان و آشکار بسیارى را در شخصیت انسانها، در معرض دید همگان قرار دهد. مىشود از این امکان و توان بالقوه استفاده کرد و البته باز هم به دشوارى توضیح داد که واقعا چه اتفاقى در ذهن یک دختر جوان با انبوهى از امید وآرزو رخ مىدهد که مىپذیرد با یک جانباز 70 درصد و یا بیشتر پیوند زناشویى ببندد و براى یک عمر، انسانى را روى صندلى چرخدار در کنار خود ببیند؟! این انسان خاص و استثنایى، آیا هیچگاه دچار تردید نشده است؟! در چنین لحظاتى، چه بر او گذشته است؟ کنکاش ذهنى و درونى او، چگونه بازتابى بیرونى و عقلى یافته است؟ از مرحله تردید - اگر وجود داشته - تا تصمیمگیرى، چه روندى طى شده؟ اطرافیان چه نقشى در پیشبرد و روند تصمیمگیرى داشتهاند؟ اگر به چنین پرسشهایى در فیلم پاسخ داده نشود و اگر چنین مسایلى به تصویر کشیده نشود، آیا مىتوانیم ادعا کنیم که توانستهایم یکى از واقعیتهاى روشن و آشکار هشت سال دفاع مقدس و پس از آن را به مدد هنر، ماندگار کنیم؟ آرشیو ایثارگرىهاى زن مسلمان ایرانى در این زمینه خاص، آکنده از نمونه هایى است که هر کدام مىتواند بستر مناسبى براى یک درام روانکاوانه و تأثیرگذار باشد؛ درامى که اتفاقا مىتواند تماشاگران بسیارى هم داشته باشد. کافى است که بدون تلاش براى استفاده از جاذبههاى کاذب، فقط سعى کنیم ضمن حرکت در مسیر واقعگرایى، بدانیم که درام چگونه ایجاد و تأثیرگذار مىشود. به تعبیرى دیگر، فیلمنامه نویسى که به سراغ چنین مضمونى مىرود، باید بداند که واقعهانگارى صرف، نمىتواند حق مطلب را ادا کند. تحریف واقعیت هم مشکلى را حل نمىکند. گاهى سادهترین مضامین، به دلیل صاحب اندیشه بودن فیلمنامه نویسى که آن را دستمایه قرار مىدهد به گونهاى پرداخت مىشود که براى همیشه در یادها باقى مىماند.
خانواده شهدا و سینماى دفاع مقدس
پس از آغاز جنگ تحمیلى و شهادت اولین مردان دفاع مقدس، واقعیتى با عنوان خانواده شهدا، اسرا و مفقودین در نظام جمهورى اسلامى ایران شکل گرفت و در این بین، باز هم نقش زنان در عرصه دیگرى از دفاع مقدس مورد توجه قرار گرفت. همسران و مادران شهدا، اسرا و مفقودین به عنوان شخصیتهایى که کنار همسران و مادران شهداى انقلاب قرار مىگرفتند، رفته رفته صاحب هویت و رفتار ویژهاى شدند که مىتوانستند به عنوان الگو و اسوه در جامعه مطرح شوند. حضور چشمگیر و پرشور این شخصیتهاى برآمده از انقلاب و جنگ تحمیلى درجامعه، طبیعى بود که سینماگران را نیز به عنوان هنرمندانى که در همین جامعه روزگار مىگذراندند، تحت تأثیر قرار دهند. گروهى از فیلمنامه نویسان و کارگردانان جوان نسل انقلاب و جنگ، چنین شخصیت هایى را در آثار خود جاى دادند و سعى کردند با پرداختن به آنها ضمن نزدیک شدن به مسیر واقعگرایى، نسبت به آنها اداى دین کنند، اما مشابه موارد قبلى، یا نگاه به آنها شعارى و فاقد تأثیر مورد نظر بوده و یا سطحى و پرداخت نشده، صرفا در حد رفع تکلیف و اشاره بدون پس زمینه باقى مىماند.
یکى از نخستین فیلمهایى که به زندگى همسران مفقودالاثرها مىپردازد، «پرنده آهنین» است. به نظر مىرسد که ناصر خلبان هلىکوپتر رزمى، طى یک عملیات نجات به شهادت رسیده و اینک همسر و دو فرزندش تنها ماندهاند. بهروز، دوست و همکار ناصر قصد دارد با فرشته همسر او ازدواج کند، اما منصور پسر 12 ساله ناصر، به شدت مخالف این ازدواج است و معتقد است که پدرش روزى باز خواهد گشت. هنگام برگزارى مراسم ازدواج، ناصر که هشت سال اسیر بوده و حالا معلول شده، باز مىگردد.
در این فیلم، کارگردان سعى مىکند با نگاه واقعگرایانه به شخصیت زن بپردازد. فرشته گرچه با بىمیلى تن به ازدواج با دوست همسر مفقودالاثرش مىدهد، اما به هر حال راضى به ازدواج مىشود. فیلمنامه نویس و فیلم ساز سعى مىکنند به دور از شعار و با نگاه به واقعیت که مىتواند در شرایطى خاص، قابل قبول باشد، به شخصیتهاى اثرش بنگرد، اما باز هم در شخصیتپردازى منطقى و بررسى انگیزهها و منشأ تصمیمهاى مهم و سرنوشت ساز ناموفق است.
در میان خیل زنانى که حتى بیشتر از یک دهه در انتظار همسران اسیر و یا مفقودالاثر خود باقى ماندند و بهترین سالهاى زندگى شان را به انتظار گذراندند، بودند کسانى که عاقبت تسلیم خواست دیگران شدند و تن به ازدواج مجدد دادند. در این زمینه مىتوان آمار و ارقام هم ارائه کرد، اما این هر دو گروه، اگر بخواهند بر پرده سینما و در قالب ساختارى دراماتیک معرفى و شخصیتپردازى شوند، دیگر آمار و ارقام و یا پرداختى گزارش گونه نمىتواند گویا و مؤثر باشد. آنچه در دنیاى درونى و شخصى آنان مىگذرد، گاه به قدرى پیچیده و غامض است که لازمه بیان آنها به زبان تصویر و سینما، رسیدن به زبانى است که بتواند متناسب با این دنیاى پرتلاطم، پیچیدگیهاى درونى شخصیتها را به شکلى قابل باور و مؤثر بازتاباند.
«هیوا»، یکى از موفقترین نمونههاى این نوع نگاه به شخصیت همسران شهید است. در این فیلم، زنى که همسرش سالها قبل در جریان جنگ تحمیلى به شهادت رسیده و پیکرش به دست نیامده، همچنان با خاطرات و نامههاى او زندگى مىکند و به تقاضاى ازدواج مردى که قصد دارد با او پیوند زناشویى ببندد، پاسخ منفى مىدهد. او مىخواهد به کمک فرمانده گروهانى که حالا مشغول تفحص در مناطق عملیاتى براى یافتن پیکر شهیدان است، نشانى از همسر شهیدش بیابد.
ملاقلىپور در «هیوا» ضمن آنکه قصدش را تعریف مىکند، مدام همراه با خاطرات همسر شهیدش به گذشته نقب مىزندو در واقع به نقش زن در دفاع مقدس مىپردازد؛ زن صبورى که بدون تردید، هیچگاه همسر شهیدش را از یاد نخواهد برد. او به نوعى زنده کننده یاد و نام مردى است که در طول هشت سال دفاع مقدس، جوانان بسیارى را همچون او در دامان خود پرورده است و این، مىتواند مهمترین نقش او در عرصه دفاع مقدس و پس از آن باشد.
در عرصه سینماى دفاع مقدس و با فیلمهایى که به طور غیر مستقیم به جنگ پرداختهاند، فیلم دیگرى به نام «بر بال فرشتگان»، شخصیت همسر یک شهید را محور قرار مىدهد. در این فیلم زنى به نام مریم، سعى مىکند نام و هویت همسر شهیدش را که در اسارت دشمن خاکستر شده است، حفظ کند. او به دنبال پلاک شناسایى همسرش و مشاهده شهادتگاه او، برادر بىتفاوت همسرش را خواه ناخواه وادار به یادآورى گذشته مىکند.
ضعف عمده «بر بال فرشتگان»، بازهم به مقوله شخصیتپردازى برمىگردد؛ همان نقیصهاى که تقریبا گریبانگیر اغلب فیلمهایى است که بررسى نقش زن در دفاع مقدس و پس از آن را دستمایه قرار دادهاند. انگیزه شخصیتها در تصمیمگیرىهایشان پرداخت روشن و کاملى ندارد و به همین دلیل هم نمىتواند به باور تماشاگر بنشیند.
اکنون که بیش از 10 سال از پایان جنگ تحمیلى مىگذرد، سینماى ایران نتوانسته است تصویر روشن و کاملى از نقش زن در دفاع مقدس، به عنوان همسر و مادر شهید، آزاده و مفقودالاثر ارائه کند. هنوز حرفهاى بسیارى ناگفته باقى مانده است. هنوز شخصیتهاى استثنایى در این عرصه گمنام ماندهاند. در این بین همسران و مادران فرماندهان شهید دفاع مقدس، الگوهاى شاخص و گویایى از ایثار و مقاومت در پشت جبههها هستند و هنوز هیچیک از آثار دفاع مقدس به طور مستقیم به زندگى آنان نپرداخته است.
مرورى بر زندگینامه فرماندهان شهید دفاع مقدس، به روشنى گویاى تأثیر مثبت و امیدبخش همسران، مادران و فرماندهان دفاع مقدس بر نحوه حضور ایشان در جبهه و عملکرد آنان است. میان برخى از فرماندهان شهید دفاع مقدس و همسرانشان چنان ارتباط معنوى عمیقى برقرار بوده که شاید براى بسیارى از کسانى که بخواهند سطحى و گذرا به آن بنگرند، آنقدرها قابل باور نباشد. این ارتباط عرفانى و اصلاً فلسفى، خود مىتواند دستمایه بسیار خوبى براى نوشتن فیلمنامهاى متفاوت و عمیق با مضمون بررسى نقش زنان در دفاع مقدس باشد.
زندگینامه اغلب فرماندهان شهید دفاع مقدس، هم اکنون در دسترس است و به صورت نوشته و خاطره در قالب کتاب و مجموعه به چاپ رسیده است. مىتوان آنقدرها نیز نگران تماشاگر و مخاطب نبود. تمامى آثار متفاوت و مطرح سینماى جهان، فیلمهاى پرفروشى نبودهاند. در اینجا، ثبت واقعیت در قالبى دراماتیک، مهمترین وظیفه سینما و سینماگر است. سینما، این قابلیت را دارد که به دور از شعار و پیامدهاى مستقیم و فاقد ظرافت، واقعیتهاى ارزشمند و متعالى را به تصویر بکشد.
بررسى نقش زنان به عنوان پزشک و امدادگر
همچنان که در آغاز این نوشتار آمد، نقش زن در دفاع مقدس، تنها به تلاشى متنوع و گسترده در پشت جبهه و در عرصه خانواده خلاصه نمىشد.
زن به عنوان امدادگر و پرستار در دوران هشت ساله دفاع مقدس، در ادامه ایفاى نقش مهم و کارساز پشت جبهه، کارنامهاى مثبت و درخشان از خود برجاى گذاشته و در این راه، شهیدانى را نیز تقدیم انقلاب کرده است. چنانچه بخواهیم نقش زن در دفاع مقدس را بر پرده سینما بررسى کنیم، پرداختن به زندگى زنان امدادگر و پرستار که در نزدیکىهاى خطوط مقدم جبهه و در بیمارستانهاى صحرایى، همپاى رزمندگان و پزشکان به مداواى مجروحان دفاع مقدس مىپرداختند، قادر است مرتبطترین مضمون با سینما و پرتحرکترین آنها باشد.
نقش زنان پرستار و پزشک در عرصه دفاع مقدس، تاکنون دستمایه چندین فیلم و مجموعه تلویزیونى قرار گرفته و هر فیلمنامه نویس و کارگردانى از منظرى خاص به آن پرداخته است. از میان این آثار، «نجاتیافتگان» ساخته رسول ملاقلىپور، مستقیمترین و بیشترین نگاه را به این مقوله داشته است. شخصیت اصلى این فیلم، یک دختر امدادگر هلال احمر است که ناخودآگاه سر از خط مقدم در مىآورد و همراه با یک رزمنده زخمى در بیابان سرگردان مىشود. در این فیلم گرچه سعى مىشود تا حدود زیادى از شعار و پرداخت کلیشهاى فاصله گرفته شود، اما در این بین فراموش شده است که استثناء نمىتواند به یک قاعده تبدیل شود.
تأکید بر این نکته که امدادگر مذکور با انگیزهاى کمرنگ به این کار روى آورده و اصلاً قرار نبوده حضور فعالى در نزدیکىهاى جبهه داشته باشد و طرز برخورد او با رزمنده مجروح به صورتى است که گویى فیلمساز قصد دارد این استثناء را به قاعده تبدیل کند، در صورتى که اغلب امدادگران و پرستاران که قدم به جبهههاى جنگ و بیمارستانهاى صحرایى مىگذاشتند با پشت سر گذاشتن تمامى مرزهاى تردید و از یاد بردن آرزوها، به یک نتیجه و تصمیم قطعى مىرسیدند. آنها حق داشتند که در زیر بمبارانهاى دشمن و هدف قرار گرفتن بیمارستانها، ترس را با همه وجودشان تجربه کنند - همچنان که مردان نیز از این قاعده مستثنى نبودند - اما بوجود آمدن تردیدهاى اساسى در آنان، قاعدهاى نبود که در قالبى دراماتیک بخواهد بسیارى از واقعیتها را بپوشاند.
امدادگرِ فیلم «نجات یافتگان»، با انبوهى از تردید مقابل دوربین قرار مىگیرد و رفته رفته دچار یک نوع دگردیسى آشکار، اما کند و بطئى مىشود. کارگردان به رغم ارزشهاى ساختارى و تکنیکى بالا و در خور تأمل فیلمش و یا هر فیلمساز دیگرى که اینگونه به امدادگر و پرستار در عرصه دفاع مقدس نگاه کند، نمىتواند مدعى آن باشد ک حق مطلب را درباره ایشان ادا کرده است. شاید ملاقلىپور در این فیلم داعیه واقعگرایى نداشته باشد و همین استثنایى که در نظر گرفته برایش کافى باشد. اما در یک نگاه علمى، سینماى دفاع مقدس باید بتواند از زاویه نگاهى متفاوت و باز هم بى آنکه خود را در چهارچوب شعارها و نگاههاى تخت به مضمون، اسیر کند، واقعیت موجود را که به «قاعده» نزدیکتر است، به تصویر بکشد.
حتى کمال تبریزى در فیلم «شیدا» که این بار یکى از شخصیتهاى اصلى آن، پرستار یک بیمارستان صحرایى است، بیشتر جذب یک مضمون حاشیهاى مىشود تا پرداخت شخصیت واقعى یک پرستار ایثارگر.
رزمنده جوانى وارد یک بیمارستان صحرایى مىشود که پرستار جوانى در آن مشغول به کار است، رفته رفته عشق عمیق و نامتعارف میان این دو شکل مىگیرد و ... تبریزى در این فیلم، سواى از پررنگ کردن مضامین حاشیهاى، حتى در تیپشناسى و طراحى ظاهرى مناسب براى پرستار، به خطا مىرود. او فیلمسازى است که آثار شاخص و ارزندهاى را به کارنامه خود و سینماى ایران افزوده است و فیلمهاى او «عبور» و «لیلى با من است»، هنوز در یادها باقى مانده است، اما به نظر مىرسد در آخرین فیلم خود که گوشهاى از آن به نقش زنان در دفاع مقدس مىپردازد، بیشتر دغدغه گیشه داشته است. او سعى مىنماید به گونهاى از دیالوگها و تصویرها استفاده کند تا مخاطبان با انتظارات مختلف بتوانند با فیلم او ارتباط برقرار کنند. جذب مخاطبان انبوه براى فیلمى که مضمون دفاع مقدس را دستمایه قرار داده، اصلاً کار ناپسندى نیست. اما اگر رفتن به سوى تماشاگر، به بهاى دور شدن و فاصله گرفتن از واقعیتهاى وجودى یکى از شخصیتهاى اصلى فیلم باشد، جذب مخاطب بیشتر، حتى براى سینماى دفاع مقدس نمىتواند امتیاز تلقى شود. این معضل، زمانى که به مجموعههاو سریالهاى سیماى جمهورى اسلامى ایران نیز سرایت مىکند، مضاعف مىشود و این بار مجموعه سازان تلویزیون که به واسطه برآورد دقیقهاى هزینه تولید فیلمها و مجموعهها در سیماى جمهورى اسلامى ایران، راه و رسم طولانى کردن قصهها و حکایتهاى چندسطرى و حداکثر مناسب فیلمهاى کوتاه را یاد گرفتهاند، این بار به بهانه جذب مخاطبان میلیونى تلویزیون و جلوگیرى از روى آوردن ایشان به شبکههاى تلویزیونى بیگانه، شخصیتهاى والا و ارزشمندى همچون زنان پرستار و پزشک را که در زندگى شغلى و خصوصى خود با رزمندهاى بیمار مواجه مىشوند، با پرداختى سطحى، ضعیف و صرفا احساسى تا حد انسانهاى معمولى پایین مىآورند.
در آخرین مجموعه تلویزیون که مردادماه امسال به نمایش درآمد، سریال «مادر» نام داشت. این مجموعه که اتفاقا به دلیل ساده انگارىها و جاذبههاى کاذبش، متأسفانه با استقبال عمومى هم روبرو شد، حکایت زندگى خانم دکتر جوانى بود که در یکى از بیمارستانهاى شهر با رزمندهاى که از ناحیه چشم مجروح شده، روبرو مىشود و همانند فیلم «شیدا»، رابطهاى عاطفى میانشان شکل مىگیرد، که عاقبت به ازدواج مىانجامد و ....
مجموعه ساز، به ظاهر قصد دارد نگاهى روانکاوانه به شخصیت خانم دکتر به عنوان یک زن ایثارگر در مواجهه با یک رزمنده مجروح داشته باشد، اما نوع برقرارى این ارتباط به قدرى ضعیف و غیرواقعى است که هیچگونه تأثیر ماندگار در ذهن مخاطب خود برجاى نمىگذارد. در وهله اول، همان مشکل برآورد دقیقهاى درآمدهاى تولید، باعث شده که ایجاز به عنوان یک اصل مهم در پرداخت دراماتیک قصه، کاملاً به فراموشى سپرده شود و شخصیتها تا حد امکان بیشتر به مکالمه بپردازند و دست به کارهاى غیر ضرورى و صرفا وقت پرکن بزنند. در این بین، طبیعى است که دیگر جایى براى شخصیتپردازى منطقى و مطالعه انگیزهها، نمایش تردیدها، تأکید بر عقیدههاى راسخ و صاحب هویت و نه شعارى و سطحى، باقى نمىماند.
ایثار خانم دکتر که در این مجموعه، محور قصه قرار مىگیرد، به دلیل ضعف فیلمنامه، روشن نبودن انگیزهها و تأکید مجموعه ساز بر واکنشهاى سطحى و صرفا احساسى شخصیتها، تأثیرگذار نیست و نمىتواند مثال روشن و قابل بحثى براى بررسى نقش زنان در دفاع مقدس باشد.
نمونه هاى موفق
اما کارنامه سینماى دفاع مقدس در این زمینه خاص آنقدرها نیز ناامید کننده نیست. احمدرضا درویش، کارگردان جوان سینماى ایران، در دو فیلم «کیمیا» و «سرزمین خورشید»، شخصیت یک دکتر و یک پرستار زن را در کوران حوادث جنگ با نگاهى واقعگرا و پرداختى روانکاوانه به تصویر کشید و در واقع، یکى از بهترین و قابل قبولترین تصویر را از زن در کوران جنگ ارائه کرد. در فیلم «کیمیا»، یک پزشک زن که در لحظات سقوط خرمشهر، همچنان در بیمارستان به فعالیت ادامه مىدهد، کودکى را که تازه به دنیا آمده و مادرش به هنگام زایمان از دنیا رفته، از مهلکه نجات مىدهد. سالها بعد وقتى پدر نوزاد از اسارت برمىگردد، با تلاش فراوان، نشانى از دختر نوجوانش که حالا نزد خانم دکتر زندگى مىکند و به مدرسه مىرود، پیدا مىکند و عاقبت هم به خاطر همه زحماتى که دکتر متحمل شده، از فرزندش، «کیمیا» صرف نظر مىکند.
شخصیت زن در این فیلم و به ویژه در نیمه نخست آن، تصویر باشکوهى از ایثار و مقاومت است. شخصیت زن، نوزادى را به عنوان یادگار دفاع مقدس، با خود به شهر مىآورد و همچون فرزند خود از او مراقبت مىکند. او نقش خود را به عنوان یک پزشک و مادر به خوبى ایفا مىکند. انگیزه هایش روشن است و شخصیتش، پرداختى واقعگرا و منطقى دارد؛ یعنى همان چیزى که نبود آن به عنوان یک معضل در فیلمهاى دیگر مطرح است.
همین کارگردان، در فیلم دیگرش «سرزمین خورشید» که در ادامه «کیمیا» ساخته شده، این بار یک پرستار زن را در کنار دیگر شخصیتهاى اصلى اثر خود قرار مىدهد و او نیز همچون شخصیت زن فیلم «کیمیا» نوزادانى را از بیمارستان روبه سقوط شهر و از زیر آتش سنگین دشمن نجات مىدهد. او با عزمى استوار، در حالى که سعى میکند یک دکترِ مردِ بىانگیزه را با گروه نجات همراه کند در موقعیتى جنگى به وظیفهاش عمل مىکند.
حرف آخر و نقش مادران رزمنده در دفاع مقدس
سینماى دفاع مقدس، هنوز در به تصویر کشیدن نقش واقعى زن در دفاع مقدس، نتوانسته است به جز در چند استثناء انگشت شمار، به درجهاى از غناى مضمونى و تصویرى برسد که بتوان فهرستى کامل و کم نقص از نوع انعکاس نقش زن در دفاع مقدس بر پرده سینما ارائه کرد.
نگارنده در این نوشتار، سعى کرد با نگاهى گذرا به مهمترین مضامینى که سینماى ایران در این زمینه خاص قابلیت پرداختن به آنها را داشت، به مجموعهاى از داشتهها و نداشتههاى سینماى دفاع مقدس و سینماى ایران به طور کلى در برخورد با این مقوله اشاره کند. به همه آنچه که در این زمینه گفته شد، باید این را هم اضافه کنیم که نقش مادران رزمنده در دفاع مقدس، به نسبت نقش همسران ایشان، حتى در اندازههاى مختصر و محدود آن نیز مورد اشاره قرار نگرفته است. نقش بسیار مؤثر مادران در اعزام فرزندانشان به جبهههاى نبرد و ارتباط معنوى و ماورایى آنان با یکدیگر، هنوز مضمون بکرى است که مىتواند خود زمینه ساز فیلمنامهاى متفاوت و عمیق باشد.