هدف: مقاله حاضر با تأکید بر وقف نامه های آستانِ قدسِ رضوی، برآن است تا تحولات وقف در دوره قاجار و پهلوی را درارتباط با تغییر رویکردهای سیاسی-اجتماعی در این دو دوره، بررسی کند.روش/رویکرد: این مقاله از رویکردِ تاریخیِ توصیفی-تحلیلی استفاده کرده است. بدین منظور از مفاهیم نظری، بدون تحمیل نظریه به شواهد بهره گیری شده است. درنظرداشتن منطق قیاس استقرایی، نرم افزارهای Excel، S.Q.L، SPSS و بررسی تفاوت معنی داری داده ها، تحلیل آماری این پژوهش را پوشش می دهد.یافته ها و نتیجه گیری: کاهش تعداد واقفان عصر پهلوی نسبت به قاجار، بالأخص در پایگاه بالای پایین و کاهش پراکندگی موقوفات، معنی دار است؛ ضمن آنکه در اولویت بندی مصارف و رقبات نیز شاهد تغییراتی هستیم.به نظر می رسد وقف در قاجار برای اقشار بالا منافع سیاسی-مشروعیت یابی و اجتماعی-منزلتی داشته و در پهلوی، نهاد وقفی آستان قدس، ابزاری مناسب برای پیشبرد اهداف مدرنیزاسیون و کسب اعتبار برای حکومت بوده است. در مجموع برای واقفان قشر متوسط مذهبی، نیازهای اجتماعی احساس شده پررنگ تر از دیگر اقشار بود؛ که این موضوع در دوره پهلوی قوت بیشتری پیدا کرد. در پهلوی نسبت به قاجار، باوجودِ تقویت مؤلفه های مؤثر بر وقف (ثبات نسبی، اقدامات متولیان، تصدی هم زمان تولیت آستان و منصب استانداری) با کاهش معنی دار واقفان مواجه هستیم؛ ضمن آنکه واگذاری تولیت به آستان نیز افزایش معنی داری نداشته است. بدین سان برای وقف اهمیت اعتمادسازی در درونِ شبکه های دینی، همراهی روحانیت و تشویق حکومت، مؤلفه هایی اساسی است؛ زمینه هایی که پهلوی در آن ها موفق نبود و درنتیجه نتوانست تحولات مثبتی در وقف ایجاد کند.