«مهدی بازرگان» در جایگاه یکی از مهم ترین چهره های جریان روشن فکری دینی ایران، ضمن اشتهار به دیانت، کوشش های قابل توجهی در حوزه اندیشه و عمل سیاسی داشت. با این حال یکی از پرسش ها درباره وی، فهم نسبت او با «اندیشه سکولاریسم» است؛ چنان که در کنار انبوه گزاره ها مبنی بر غیر سکولار خواندنش، قرائن زیادی نیز او را در زمره اندیشمندی سکولار جای می دهد. در این مقاله سعی می شود تا با بهره گیری از روش تفسیری (هرمنوتیک) و به طور خاص روایت «کوئنتین اسکینر»، برای سؤال سکولار بودن یا نبودن بازرگان، پاسخ یافته شود. بر این اساس پرسش اصلی این پژوهش با تمرکز بر مدلِ خاص تفسیری اسکینر که بر فهمِ «قصدِ مؤلف» و ضرورت «فهمِ کنشِ گفتاری قصدشده» در چارچوب زبانی، مجادلات فکری و منازعات سیاسی زمانه تأکید دارد، به بوته ارزیابی گزارده می شود. در روند این پژوهش، ضمن آشکار شدن ظرافت ها و دشواری های خوانش آرای روشن فکری چون بازرگان، ظرفیت الگوی پنج مرحله ای اسکینر برای فهم فرایند تحلیل نمایان می شود و این نتیجه حاصل می گردد که آرا و کنش های بازرگان به ویژه در سال های پایانی عمر وی، ظرفیت بالا و دلالت های آشکاری برای خوانش سکولار دارد.