نویسندگان: بهنام عسگری

کلیدواژه‌ها: کارآفرینی سیاست های اقتصادی رشد اقتصادی

حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۷۲

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۹

چکیده

در دهه های اخیر ، رشد اقتصادی به دلیل اثرات مثبت خود، به یکی از اهداف اصلی سیاست های اقتصادی تبدیل شده است. رشد اقتصادی بالاتر علاوه بر سایر موارد موجب  افزایش کالاها و خدمات ، بیکاری کمتر و در نهایت رفاه اقتصادی بیشتر می شود. در نتیجه ، بخش عمده ای  از مبانی نظری در راستای تعیین تأثیرگذارترین متغیرها بر رشد اقتصادی برای طراحی یک سیاست اقتصادی مناسب ایجاد شده اند. برای دستیابی و حفظ مرحله رشد اقتصادی در طی زمان باید مجموعه ای از اقدامات انجام شود (نیسان ، گالیندو مارتین و مندز پیکازو ، ۲۰۱۱ ؛ رودریک ، ۲۰۰۵). متغیرهای زیادی، به ویژه پس از اصلاح اطلاعات آماری موجود در نظر گرفته شده است. این بدان معنی است که یک مطالعه کامل تر با در نظر گرفتن متغیرهای کمی ، مانند سرمایه انسانی (به عنوان مثال، کاپلرا، کونتین-پیلارت، لارازا-کینتانا، و مارتین- سانچز، ۲۰۱۹؛ نصیری و هاملن، ۲۰۱۸) و هزینه های عمومی و همچنین متغیرهای کیفی ، مانند توزیع درآمد (به عنوان مثال ، برین و گارسیا-پینالوسا ، ۲۰۰۵ ؛ آفونسو،نوس و سیلوا ، ۲۰۱۶) ، فساد (به عنوان مثال ، کیسیک و گوزلک ، ۲۰۱۸ ؛ مو ، ۲۰۰۱) ، و موسسات( به عنوان مثال ، بودرو ، نیکولایف و کلاین ، ۲۰۱۹ ؛ گالیندو مارتین ، مندز پیکازو و کاستانو مارتینز ، ۲۰۲۰ ؛ اوربانو ، تورو و آپاریسیو ، ۲۰۱۹) ، می تواند انجام شود ، که منجر به درک بهتر پویایی رشد می شود .

Investigating the impact of entrepreneurship in the country's economic developments

In recent decades, economic growth has become one of the main objectives of economic policy because of its positive effect. Higher economic growth means, among other things, more goods and services, less unemployment and ultimately greater welfare for the economy. Consequently, a large amount of literature seeking to determine the most influential variables on economic growth to design an appropriate economic policy has been produced. A series of measures have to be taken to reach and maintain this growth phase over time (Nissan, Galindo Martín, & Méndez Picazo, 2011; Rodrik, 2005). Several variables have been considered, especially after improving the available statistical information. This means that a more complete study including quantitative variables, such as human capital (e.g., Capelleras, Contin-Pilart, Larraza-Kintana, & Martin- Sanchez, 2019; Nasiri & Hamelin, 2018) and public expenditures (e.g., Aschauer, 1989; Sasmal & Sasmal, 2016) but also and qualitative variables, such as the income distribution (e.g., Breen & García- Peñalosa, 2005; Neves, Afonso, & Silva, 2016), corruption , and institutions (e.g., Boudreaux, Nikolaev, & Klein, 2019; Galindo-Martín, Méndez-Picazo, & Castaño-Martínez, 2020; Urbano, Turró, & Aparicio, 2019), can be conducted, leading to a better understanding of the growth dynamics. Special attention has been paid to entrepreneurship as one of these variables. Schumpeter indicated the relevant role that the entrepreneur plays and the positive consequences for economic growth, which is due to the innovation that the entrepreneur introduces in the production process. In this sense, there is extensive literature that analyses the relationship between entrepreneurship and economic growth.

تبلیغات