پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته کولی ها از طرد اجتماعی انجام شده است و تلاش شده زیست جهان و نظام معنایی کولی های شهر خرم آباد از طرد و زیست حاشیه ای توصیف و تفسیر شود. بر همین اساس از پارادایم تفسیری و رویکرد روش شناختی پدیدارشناسی، برای اجرای این تحقیق استفاده شد تا از این طریق با رجوع به تاریخچه زندگی اجتماع حاشیه نشین کولی ها به فهم میان ذهنیت های آنها پرداخت. جمع آوری داده ها با مشارکت-کنندگان از طریق ابزارهای مصاحبه نیمه ساختاریافته و بحث گروهی انجام شد. در این مطالعه با انجام مصاحبه با 18 نفر و برگزاری دو بحث گروهی اشباع نظری حاصل شد. برای انتخاب مشارکت کنندگان روش نمونه گیری نظری مبنا قرار گرفت و نمونه گیری گلوله برفی به کار گرفته شد. محور اصلی یافته های این مطالعه، چندوجهی بودن محرومیت و طرد کولی های حاشیه نشین را نشان می دهد که مفهوم پایه «زیست در حاشیه کولی ها» را به تصویر کشیده است. چرخه محرومیت زا زندگی کولی ها در قالب مقولاتی از قبیل «زیستن در حاشیه اقتصاد رسمی، معضل معیشت و ناامنی شغلی، بی پناهی و فروافتادن در چرخه محرومیت، تقلای نافرجام در پذیرش اجتماعی، احساس غریبگی و ناکامی از دوران کودکی، دغدغه روزمرگی و تنزل پیوندهای گروهی، محرومیت مضاعف، پناه گرفتن درفضاهای بی دفاع شهری» توصیف و تفسیر شده است.