چکیده

پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر توصیف و فهم تجربه ها و ادراک های آموزگاران، از چالش های آموزش در مدارس ابتدایی عشایری می باشد. روش ها: برای درک تجارب زیسته آموزگاران، از رویکرد پژوهش کیفی و روش پدیدار شناسی توصیفی استفاده شد. تعداد 15 نفر از آموزگاران، به عنوان مشارکت کننده انتخاب شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختار یافته و مشاهده هدفمند گردآوری شد. تجزیه و تحلیل متن مصاحبه ها به صورت دستی و با استفاده از الگوی کلایزی انجام شد. اعتماد پذیری یافتهها با استفاده از غوطه وری و مطالعه مکرر و بازنگری توسط مشارکت کنندگان و خبرگان به دست آمد. یافته ها: بر بنیاد یافته های پژوهش می توان تجارب مشارکت کنندگان را در سه مضمون اصلی بوم شناختی، انگیزشی و برنامه درسی دسته بندی و توصیف کرد. چالش های بوم شناختی شامل: ازدواج زود هنگام، غیبت های مکرر، اصرار بر تنبیه، محدود نمودن آموزش بر دوره ابتدایی، دو زبانگی و دانش آموز به عنوان نیروی کار بود. چالش های انگیزشی در بر دارنده، رغبت تحصیلی، مدرسه به مانند محل تفریح، ترک تحصیل و تحدید یادگیری به مدرسه می باشد. همچنین، چالش های برنامه درسی شامل ارزشیابی کیفی، برنامه درسی متمرکز، امکانات آموزشی و زمان می باشد نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزگاران مورد مطالعه، محدودیت های متفاوتی را از تدریس در مدارس عشایری تجربه کرده اند و در مجموع با چالش های عدیده ای در فرایند آموزش روبرو هستند که نیازمند توجه ویژه متولیان امر می باشد.

تبلیغات