انقلاب یکی از تحولات بزرگ اجتماعی است که آثار آن در تغییر آمایش سیاسی فضای عمومی جوامع محسوس و بسیار تاثیرگذار است. هدف اصلی این پژوهش مطالعه تطبیقی جایگاه رهبری در انقلاب های کلاسیک و جنبش های اعتراضی خاورمیانه و شمال آفریقا موسوم به بهار عربی با تاکید بر نقش رهبری است. این مقاله در پاسخگویی به این پرسش است که چه تفاوتی میان انقلاب های کلاسیک و خیزش های اخیر کشورهای اسلامی- عربی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا از نظر نقش رهبری در شکل گیری و هدایت آنها وجود دارد؟ پژوهش حاضر که ماهیتی توصیفی- تحلیلی دارد و داده ها و اطلاعات مورد نیاز آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده با بهره گیری از آموزه های نظریات انقلاب و بسیج سیاسی و همچنین استفاده از آموزه های رهبری کاریزماتیک در آرای ماکس وبر، بر این فرضیه استوار است که جنبش های اعتراضی خاورمیانه و شمال آفریقا به واسطه فقدان مولفه رهبری نتوانستند همانند انقلاب های کلاسیک بر آمایش سیاسی فضای پیرامونی خود اثربخش باشند. یافته های پژوهش همچنین نشان می دهد که الگو و شیوه رهبری رکن مهم و تعیین کننده ای در موفقیت و شکست یک انقلاب است و تعدد رهبری، ضعف پایگاه اجتماعی رهبران، بی ثباتی کادر رهبری و تفاسیر متفاوت آن ها در جنبش های اعتراضی خاورمیانه و شمال آفریقا فقط منجر به بحران و بی ثباتی های مستمر در فضای سیاسی کشورهای درگیر شده است.