بخش عظیمی از فرهنگ و ادب عامه کهن فارسی که عمدتاً شفاهی بوده، به دلیل سیطره ادبیات اشرافی ازبین رفته؛ اما همین اندک که به دست ما رسیده است، مدیون ادب اشرافی به ویژه آثار روایی مانند ترجمه کتاب فرج بعد از شدت هستیم. چه از رهگذر این آثار، تجربه های زیستی منحصربه فردی از فرهنگ عامه به دست ما رسیده است. چنین آثاری بستر مناسبی برای بررسی بازتاب های فرهنگی در زمینه های گوناگون ازجمله مباحث مربوط به زنان است. در این پژوهش، بر بازنمایی نقش زن در حکایت «دختر نباش»، تلاش کردیم با خوانشی جدید از این حکایت، نشان دهیم به متونی که تاکنون عموماً نگاه فرمالیستی صرف شده است، می توان از منظر دیگری نیز نگریست. در این جستار با روش توصیفی تحلیلی بر مبنای رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی با تکیه بر نظریه فرکلاف، «دختر نباش» در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، بررسی شد و نشانه های قدرت و عاملیت زن نشان داده شد. از رهگذر این پژوهش، با محوریت کنش و حضور زن، به این نتیجه رسیدیم که زن در فرج بعد از شدت هر چند حضور زیادی ندارد؛ ولی هنگام ایفای نقش، مظهر شهامت است و جسورانه علیه سنت های مذکرانه عصیان می کند و تابوها را می شکند. در این حکایت، اگرچه نابرابری قدرت بین زن و مرد مشهود است؛ ولی با دقت در لایه های پنهان متن می توان دید خلاف ادب اشرافی که مذکر است، زنان هم به منابعی از قدرت دسترسی دارند و با شیوه های خاص سعی در چیرگی بر هژمونی مردسالاری محیط و پیش برد اهداف خود دارند. در پایان، نقش فاعلی زن در شکل گیری روند روایت، تبیین و نشانه های قدرتش در متن نشان داده شده است.