خاستگاه تمدن اسلامی شیعی، وحی و از جمله اهداف آن تن دادن جامعه به سرپرستی انسان کامل و ایجاد حیات طیّبه است. یکی از مراحل دستیابی به چنین هدفی برقراری حاکمیت سیاسی اسلام است. رهبری سیاسی و رهبری فکری در تفکر شیعی با یکدیگر ممزوج است. تبلور این وحدت را در تمدن رضوی می توان مشاهده کرد. تاریخ اسلام دچار انحراف دوگانه است؛ انحراف از امامت به خلافت در ماجرای سقیفه و پس از آن به سلطنت در سال 61 ه.ق (سلطنت یزید). سال ها پس از زعامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رهبری فکری و سیاسی در زمان امام رضا (علیه السلام) توأم می شود. بنی عباس مشروعیتی نداشت. این خلأ مشروعیت در دوره امام رضا (علیه السلام) نمایان شد. سؤالی که در این مقاله مطرح می شود این است که با توجه به این انحراف چگونه امام رضا (علیه السلام) توانستند از این خلأ مشروعیت استفاده کنند و دست به اصلاح نظام سیاسی بزنند؟ یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد امام رضا (علیه السلام) از این خلأ بیشترین استفاده را کردند و نه تنها حقانیت حضرت علی(علیه السلام) و ائمه اطهار(علیهم السلام) را به اثبات رساندند، بلکه به درستی نظام علوی و نهضت حسینی را به مهدویت متصل کردند. بنابراین در این مقاله اصلاحات سیاسی امام رضا (علیه السلام) در بازگشت به حقیقت امامت و ولایت به روشی توصیفی تحلیلی بررسی شده است؛ اصلاحاتی که توانست انحراف خلافت را برجسته کند. باوجود این، مسئله این پژوهش برجسته کردن خط سیر و خطوط کمتر برجسته شده تمدن اسلامی در بازگشت به سیره ائمه (علیهم السلام) در دوران امام رضا (علیه السلام) از دریچه فلسفه سیاسی است.