آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

متن

«طعمه‏» به عنوان یک اصطلاح در تشکیلات مالى و ادارى مسلمانان در دوره‏هاى مختلف معنى و مفهوم متفاوت داشته است . در دوره پیامبر (ص) به معنى واگذارى و بخشیدن سهم‏هاى مشخصى از محصولات اراضى خالصه به افراد بوده است . پس از آن در دوره خلافت نوعى اقطاع استغلال بوده و به معناى واگذارى حق بهره‏بردارى از عواید یک منطقه حکومتى به کار مى‏رفته است . در این مقاله با استناد به شواهد و مدارک تاریخى مدلول اصطلاح طعمه در صدر اسلام (زمان پیامبر (ص) و خلفاى راشدین و اموى) مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد .
یکى از نکات اساسى در بررسى واژه‏ها و مصطلحات تخصصى (terms) توجه به معنى و مفهوم آن‏ها در مراحل تاریخى است . چه بسا بى‏توجهى به این نکته، محقق را در بررسى و تحلیل مساله دچار مشکل سازد و او را به سمت استنتاج نادرست‏سوق دهد . از جمله مصطلحات رایج در تشکیلات دیوانى اسلام، که در دوره‏هاى مختلف معنا و مفهوم یکسان نداشته، مصطلح «طعمه‏» است . در این تحقیق، معنى و مدلول «طعمه‏» در صدر اسلام با توجه به مصادیق آن به اجمال بررسى مى‏شود .
«طعمه‏» را به طور کلى مى‏توان نوعى اعطاى حق بهره‏بردارى (موقت‏یا دائمى) از محل عواید دولتى از سوى حاکم اسلامى دانست . در عصر جاهلى نیز این واژه به معنى واگذارى امتیاز جمع‏آورى و اختصاص بخشى از باج و عوارض مرسوم به افراد به کار مى‏رفت، (1) اما همین واژه در عصر پیامبر (ص) به معناى «اختصاص بخشى از محصولات اراضى دولتى (اراضى خالصه یا اراضى در اختیار پیامبر) به شمارى از افراد با مقادیر متفاوت‏» بوده است (نک: ادامه مقاله) . پس از دوره پیامبر (ص) به ویژه در عهد امویان، از این واژه معنى و مفهوم «واگذارى موقت‏یک منطقه حکومتى (ولایت) براى استفاده از مازاد عواید و درآمدهاى آن‏جا» (نک: ادامه مقاله) مستفاد مى‏شود . این مساله که آیا واژه فارسى «نان پاره‏» معادل واژه عربى «طعمه‏» به کار رفته است‏یا نه، دلایل متقنى در دست نیست . از پاره‏اى شواهد و قرائن چنین به دست مى‏آید که «نان پاره‏» در متون کهن فارسى (2) هم به معناى مستمرى و مواجب نقدى به کار رفته و هم معادل و مترادف اقطاع زمین . بعید نیست که واژه «نان پاره‏» معادل اصطلاح «خبز» (3) و «جرایة‏» یا «جرایة الخبز» (4) (هر دو ابتدائا به معناى سهمیه روزانه چند قرص نان به مستخدمان درگاه و دیوان) در متون عربى باشد .
در عهد پیامبر (ص) علاوه بر اقطاع زمین، اقطاع محصولات اراضى نیز مرسوم بود . در منابع از چنین اقطاعى به «اطعام‏» و «طعمه‏» تعبیر شده است (نک: سطور بعد) . اقطاع محصولات اراضى در این دوره با اقطاع استغلال یکى نیست، زیرا اقطاع استغلال مصطلحى است که براى «اختصاص یا واگذارى مقدار معینى از خراج اراضى به نظامیان و دیوانیان ثابت در ازاى مستمرى آنان‏» (5) وضع شده است . ماوردى، واضع مصطلح اقطاع استغلال، (6) از اطعامات و طعمه‏هاى پیامبر (ص) به اقطاع استغلال تعبیر نکرده و نیز از آن براى جواز اقطاع استغلال شاهد نیاورده است . تعریف خوارزمى (7) نیز از طعمه با طعمه معمول و مصطلح در عهد پیامبر (ص) همخوانى ندارد . خوارزمى (8) در تعریف اقطاع و طعمه، این دو را به نحوى در مقابل هم قرار داده است . وى واگذارى دائمى رقبه زمین (قطیعه) را اقطاع، و واگذارى موقت (مادام العمر) ضیعه را - به شرط عمارت و پرداخت عشر - طعمه نامیده است .
تقریبا همه طعمه‏هاى پیامبر (ص) از محل عواید کتیبه خیبر اعم از خرما، جو و نواة (هسته خرما) بوده است . اکثر مورخان، کتیبه را خمس اراضى گشوده شده خیبر دانسته‏اند . (9) این نظر با توجه به مقدار محصول سالانه کتیبه: 8000 وسق (10) و سبت‏یک پنجم آن با عواید سالانه کل اراضى خیبر: 000/40 وسق نیز تایید مى‏شود (11) .
در منابع از مقدار طعمه‏ها و شمار «مطعمان‏» (صاحبان طعمه) به صورت‏هاى گوناگون سخن گفته شده است . (12) از گزارش واقدى (13) و ابن هشام (14) مى‏توان به نام و نشان حدود 80 مطعم دست‏یافت که مقدار طعمه آنان فى المجموع نزدیک به 3500 وسق (تقریبا 85% کل عواید کتیبه که سالانه در اختیار پیامبر (ص) قرار مى‏گرفت) بوده است . منابع به این مساله که «آیا طعمه‏هاى اعطایى همواره در خاندان مطعمان - به عنوان حقى ثابت و دائمى - برقرار بوده است‏یا نه‏» پاسخ روشنى نداده‏اند . پاسخ فقهى مساله بنابر دیدگاه ماوردى (15) (دیدگاه کلى ماوردى درباره اموال متعلق به بیت‏المال، نه مشخصا درباره طعمه‏ها) این است که طعمه‏ها حداکثر در طول حیات صاحبان طعمه معتبر است . این نظر فقهى در برخى از گزارش‏هاى مربوط به عملکرد عمر بن خطاب نیز تایید شده است . (16) مع‏الوصف، روایت‏هاى دیگرى نیز متعارض با روایت‏هاى پیشین وجود دارد . بر اساس یکى از این روایت‏ها، طعمه‏ها پس از مرگ صاحبان طعمه، از عهد پیامبر (ص) تا زمان عثمان بن عفان به ورثه آنان مى‏رسید و آنان در نگهدارى، فروش و هبه آن آزاد بودند . (17) در گزارش دیگرى آمده است که عمر بن خطاب زمانى که مى‏خواست اراضى خیبر را پس از کوچاندن یهودیان میان صاحبان سهام تقسیم کند، ازواج النبى را میان طعمه‏هاى اعطایى از سوى پیامبر (ص) و اقطاع آب و زمین مخیر کرد . به دنبال این پیشنهاد عایشه و حفصه زمین را اختیار کردند و دیگران وسوق تضمین شده را . (18) عایشه بعدها وقتى که مى‏دید مروان بن حکم - در ایام خلافت‏خود - وسوق تضمین شده را به موقع و یا تمام و کمال به صاحبان طعمه نمى‏پردازد، از پیشنهاد عمر و قبول اقطاع زمین به جاى طعمه اظهار رضایت مى‏کرد . (19)
بنا بر روایت دیگر، همه مطعمان - نه فقط ازواج النبى - مشمول این پیشنهاد عمر واقع شدند . (20) بر پایه روایت اخیر، صاحبان طعمه مجاز به فروش آن‏ها نیز بودند . از همین رو اشعرى‏ها و رهاوى‏ها (21) طعمه خودشان را که [سالانه] به مقدار صد وسق بوده به قیمت 5000 دینار - به ترتیب - به عثمان بن عفان و معاویه بن ابى سفیان فروختند . (22) واقدى همچنین به نقل از شعیب بن طلحه (از نوادگان ابوبکر) گزارش داده است که طعمه ابوبکر، به مقدار صد وسق، تا زمان عثمان در اختیار فرزندان او و سپس تا زمان عبدالملک بن مروان در اختیار همسرانش ام رومان و حبیبه قرار داشت . (23) آخرین گزارش موجود که از پرداخت طعمه‏ها به ورثه مطعمان حکایت مى‏کند، گزارشى است از بلاذرى به نقل از متصدى زمین‏هاى کتیبه خیبر در عهد عمر بن عبدالعزیز . (24)
همانطور که گذشت، تقریبا همه طعمه‏ها از محل کتیبه خیبر اطعام شده بود . تنها دو مورد از طعمه‏هاى پیامبر (ص)، خارج از عواید کتیبه گزارش شده است: 1 - طعمه پیامبر (ص) به مخوس از نمایندگان وفد حضرموت، از محل صدقات آن‏جا; (25) 2 - طعمه پیامبر (ص) به بنى‏عریض (از یهودیان وادى القرى) به مقدار 10 وسق گندم و 10 وسق جو در هر برداشت، و 50 وسق خرما در هر سال . (26) گزارش واقدى از دائمى بودن طعمه پیامبر (ص) به یهودیان بنى‏عریض حکایت مى‏کند .
در منابع گزارشى دال بر تجدید طعمه - با همان مفهوم رایج در عهد پیامبر (ص) - در دو دوره خلفاى راشدین و امویان نیامده، اما از این واژه در معنى و مفهوم دیگر استفاده شده است (نک: سطور بعد) . البته بنا بر شواهد تاریخى، مطعمان زمان پیامبر (ص) و یا وارثان آنان - چنانکه گذشت - تا عهد عمر بن عبدالعزیز سهم خود را از طعمه مقرر دریافت مى‏کردند و پس از آن گزارشى در این باره نیامده است . همچنین در یک مورد (27) از طعمه بخشى از خراج آذربایجان به اشعث‏بن قیس کندى از سوى عثمان بن عفان سخن به میان آمده است .
چنانکه گذشت، تعریفى که خوارزمى درباره طعمه عرضه کرده است‏با مفهوم و مصداق طعمه مرسوم در زمان پیامبر (ص) منطبق نیست . از تعریف خوارزمى چنین برمى‏آید که طعمه نوعى اقطاع موقت و غیر موروثى بوده است و صاحب طعمه در طول مدتى که طعمه را در اختیار داشت موظف به آباد و دایر داشتن آن و پرداخت عشر از محل عواید آن بوده است . (28) با این وصف، اگر تنها موقت‏بودن اقطاع را شاخص اصلى طعمه بدانیم، تعریف خوارزمى با طعمه مرسوم در دوره امویان - با استناد به شواهد اندکى که از کاربرد طعمه در این دوره وجود دارد - قابل انطباق است . از جمله این طعمه‏ها، یکى طعمه سرزمین مصر است‏به عمرو بن عاص، در طول حیات او (29) از سوى معاویه - عمرو عاص از طریق این طعمه مازاد عواید مصر را پس از پرداخت عطایاى سپاهیان و تامین سایر هزینه‏ها براى خود برمى‏داشت - و دیگرى وعده طعمه مصر و خراسان از سوى عبدالملک بن مروان است - به ترتیب - به عبدالعزیز بن مروان و عبدالله بن خازم سلمى (نک: سطور بعد) .
بنا بر گزارش یعقوبى، عبدالملک بر آن شد تا عبدالعزیز را از ولایتعهدى خلع و پسرش ولید را جانشین خود کند; بدین منظور کس به نزد عبدالعزیز، والى مصر، فرستاد و از او خواست که در ازاى دریافت طعمه مصر، خود را از ولایتعهدى بر کنار نماید . (30) طبرى نیز در گزارشى آورده است که عبدالملک در سال 72 هجرى به عبدالله‏بن خازم سلمى نامه نوشت و به او وعده داد که اگر دست از مخالفت‏بر دارد و با وى بیعت کند، خراسان را به مدت هفت‏سال و به روایتى ده سال طعمه او خواهد کرد . (31)
با وجود این، باید بین طعمه ایالتى وسیع همچون مصر و خراسان و طعمه «ضیعه‏» که به طور خاص در تعریف خوارزمى - در مقابل قطیعه در تعریف اقطاع - آمده است، تفاوت قائل شد . بعید نیست که لمبتون (32) با توجه به همین تمایز، طعمه‏هاى رایج در دوره امویان (33) را تقریبا معادل اقطاع دیوانى (به معناى دقیق کلمه) ذکر کرده است .
با توجه به شواهد اندکى که وجود دارد، مى‏توان گفت که مصطلح طعمه در عهد امویان وجود داشت . مشخصه‏هاى طعمه معمول در این دوره را مى‏توان چنین برشمرد: 1 - موضوع‏له طعمه در این دوره نه قطیعه بوده، نه ضیعه و نه سهم معینى از عواید اراضى دولتى، بلکه یک عمل (ناحیه) حکومتى بوده است; 2 - «مطعم‏» (34) یا صاحب طعمه در این دوره در مقام والى بود و یا پس از واگذارى طعمه در مقام والى جاى مى‏گرفت و طعمه نیز از سوى خلیفه واگذار مى‏شد; 3 - طعمه موروثى نبود و حداکثر تا پایان عمر صاحب طعمه اعتبار داشت; 4 - مازاد عواید منطقه مورد طعمه، پس از صرف هزینه‏هاى محلى، به جاى اینکه به مرکز خلافت ارسال شود، در اختیار و تصرف صاحب طعمه قرار مى‏گرفت .
استنتاج
1 - کاربرد اصطلاح طعمه به عنوان «امتیازى مالى‏» به عصر جاهلى بر مى‏گردد .
2 - در دوره پیامبر (ص) از این اصطلاح براى اعطاى عواید اراضى دولتى به افراد استفاده مى‏شده است .
3 - در دوره خلفاى راشدین و امویان طعمه مرسوم در عهد پیامبر (ص) تجدید نشد، ولى صاحبان و ورثه طعمه‏هاى اعطایى پیامبر (ص) همچنان از آن امتیاز بهره‏مند بودند .
4 - طعمه به عنوان حق بهره‏بردارى موقت از عواید یک منطقه حکومتى - البته بنابر شواهد اندک تاریخى - در دوره خلافت راشدین و امویان، خاصه در دوره اموى، مطرح بوده است .
منابع:
- ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة (مصر، المؤسسة المصریة العامة للتالیف و الترجمة، بى‏تا) .
- ابن رجب، عبدالرحمن‏بن احمد، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثه، 1990) .
- ابن‏سعد، محمد، الطبقات الکبرى (بیروت، دار بیروت لطباعة و النشر، 1985) .
- ابن هشام، السیرة النبویة (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا) .
- ابوعبید، قاسم‏بن سلام، کتاب الاموال (بیروت، دارالفکر، 1988) .
- ابویوسف، یعقوب‏بن ابراهیم، الخراج، در فى التراث الاقتصادى (بیروت، دارالحداثة، 1990) .
- بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح بخارى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‏تا) .
- بغدادى، محمدبن مؤید، التوسل الى الترسل، به کوشش احمد بهمنیار (تهران، شرکت‏سهامى چاپ، 1315ش) .
- بلاذرى، احمد، فتوح البلدان (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1978) .
- جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام (بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1970 - 1971) .
- خوارزمى، محمدبن احمد، مفاتیح العلوم (مصر، بى‏نا، 1342ق) .
- راوندى، محمدبن على، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال (بى‏جا، امیر کبیر، 1364) .
- طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الطبرى (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1988) .
- طوسى، نظام الملک، سیر الملوک (سیاست نامه)، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2535) .
- قلقشندى، احمدبن عبدالله، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1987) .
- لمبتون، آ . س، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیرى (تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362) .
- ماوردى، ابوالحسن، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة (بى‏جا، دارالفکر، بى‏تا) .
- مقریزى، احمدبن على، السلوک، به کوشش محمد مصطفى (قاهره، بى‏نا، 1956 - 1970) .
- - ، الخطط (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بى‏تا) .
- موسوى، جمال، تکوین و تحول اقطاع دراسلام از آغاز تا پایان دوره امویان (رساله دکترى)، (دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش) .
- واقدى، محمدبن عمر، کتاب المغازى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1989) .
- یعقوبى، ابن واضح، تاریخ الیعقوبى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1993) .
پى‏نوشت‏ها:
×) استادیار دانشگاه تهران .
1 . جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 48 .
2 . نظام الملک طوسى، سیر الملوک (سیاست نامه)، ص 21، 37، 38، 45، 156، 205 و 252; محمد بن على راوندى، راحة الصدور و آیة السرور، ص 110; محمدبن مؤید بغدادى، التوسل الى الترسل، ص 95 .
3 . احمد بن على مقریزى، الخطط، ج 1، ص 88; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 1، ص 85 .
4 . احمدبن عبدالله قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء، ج 11، ص 42; احمدبن على مقریزى، السلوک، ج 4، ص 504; ابوالمحاسن ابن‏تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة، ج 6، ص 168 .
5 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص 194 - ص‏197 .
6 . عبدالرحمن‏بن احمدبن رجب، الاستخراج لاحکام الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 731 .
7 . محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیح العلوم، ص 40 .
8 . همان .
9 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 692 - 693; ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 349; احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 39; محمدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2، ص 140; قاسم‏بن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 71، ش 142 .
10 . محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، ج 2، ص 693 . هر «وسق‏» یا «بار شتر» در عصر پیامبر (ص) برابر بود با 60 صاع، یعنى حدود 100 کیلوگرم (والترهینس، اوزان و مقیاس‏ها در اسلام، ص 85 و 82) .
11 . قاسم‏بن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، ص 98، ش 193; محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 691 .
12 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 694 - 695; ابن هشام، همان، ج 2، ص 349، 351 - 353; احمد بلاذرى، همان، ص 41; محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 3، ص 372، ش 2 .
13 . همان .
14 . همان .
15 . ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیه، ص 168، 171 .
16 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 - 698 و 699، روایت عبدالرحمن‏بن عبدالعزیز .
17 . همان، ج‏2، ص 699، روایت ابراهیم بن جعفر .
18 . همان، ص 719 - 720; محمدبن اسماعیل بخارى، همان، ج 3، ص 371، ش 2 یعقوب بن ابراهیم ابویوسف، الخراج، در فى التراث الاقتصادى، ص 208 .
19 . محمدبن عمر واقدى، همان .
20 . همان .
21 . رهاوى‏ها، طایفه‏اى از مذحج که وفد آنان در سال 10 هجرى به حضور پیامبر (ص) رسید (محمد ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج‏1، ص‏344) .
22 . محمد بن عمر واقدى، همان; ابن سعد، همان .
23 . همان ، ج‏2، ص 698 - 699 .
24 . احمد بلاذرى، همان، ص 41 .
25 . ابن سعد، همان، ج‏1، ص 349 .
26 . همان، ج‏1، ص‏279; محمد بن عمر واقدى، همان ج‏3، ص‏1006 .
27 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج‏3، ص 147 .
28 . محمد بن احمد خوارزمى، همان، ص 40 .
29 . ابن واضح یعقوبى، تاریخ الیعقوبى، ج‏2، ص 85، 129; قس: ابن‏تغرى بردى، همان، ج اول، ص 63; مقریزى، الخطط، ج‏1، ص 300 .
30 . همان، ابن واضح یعقوبى، همان، ج‏2، ص 201 .
31 . محمد بن جریر طبرى، همان، ج‏3، ص 531 - 532 .
32 . آ . س لمبتون، مالک و زارع در ایران، ص 135; قس: ص 83 .
33 . در نوشته لمبتون عبارت «صدر اسلام‏» آمده نه «دوره امویان‏» ، ولى نظر به تمایز دقیقى که میان طعمه در عهد پیامبر (ص) و دوره امویان وجود دارد و با این احتمال که مراد لمبتون از «صدر اسلام‏» در این‏جا به طور خاص «دوره امویان‏» بوده، در متن به جاى «صدر اسلام‏» دوره امویان آورده‏ایم .
34 . محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 697 و احمد بلاذرى، فتوح البلدان، ص 41 واژه «مطعم‏» را براى مشمولان طعمه در عهد پیامبر (ص) به کار برده‏اند . بر همین قیاس، صاحبان طعمه در دوره امویان را نیز «مطعم‏» نامیده‏ام، هر چند مفهوم طعمه در این دو دوره کاملا با هم متفاوت است .

تبلیغات