«پری: تحقیقی در حاشیه اسطوره شناسی تطبیقی»، پژوهش خواندنی و بس ستودنی استاد بهمن سرکاراتی، را در واپسین سال های نخستین دهه پس از انقلاب – آن هنگام که دوره مجلدات نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز به سادگی یافت نمی شد – خوانده بودم. این مقاله ارزشمند، همراه با نوشته هایی دیگر از استاد، در قالب کتابی به نام سایه های شکار شده (نشر قطره، تهران 1378)، تجدید چاپ شده است. چندی پیش از این هم نوشته دوست گرامی، آقای ابوالفضل خطیبی، را – که آن نیز «سایه های شکار شده» نام گرفته است – در معرفی مجموعه مقالات استاد در نامه فرهنگستان (سال چهارم، شماره دوم، 1377، شماره پیاپی 14) خواندم.
نوشته کنونی، در حقیقت، با انگیزه افزودن یادداشتی بر اشارات او در باب مقاله «پری: تحقیقی در حاشیه اسطوره شناسی تطبیقی» (سرکاراتی 1350)، فراهم شده است. وی چکیده ای از آن مقاله را نقل کرده چنین افزوده است:
بیوار... به این مقاله ]«پری...»[ توجه کرد ولی خود نظریه دیگری درباره منشا و خاستگاه پریان پیش کشید. بنابر نظریه بیوار، سرچشمه افسانه پریان را، با آن نیروی مشهور جادوگری و جنگاوری، نباید در مفاهیم دینی هندو اروپایی جستجو کرد بلکه این افسانه های برخاسته از یک سلسله سنت های ایرانی مربوط به قبیله ای موسوم به پریکانی هستند. این قبیله در منطقه خوش آب و هوای جبل بارز، که در قسمت جنوبی ناحیه ای که از رفسنجان و پاریز تا بلند ترین مناطق پیرامون ده بکری بین بم و جیرفت امتداد دارد، سکونت داشتند. به گفته بیوار، روحانیون زردشتی از این قبیله بیزاری می جستند؛ ولی گویا، به تاثیر روایات پارتی، در حماسه ها و سپس در شعر پارسی، با آنان همدلی می شود...