پیش فرض اولیه این پژوهش این است که در منابع دینی، برای تغییر دادن رفتار انسان و دگرگون سازی حالت های او، روند خاصی دنبال شده است که می توان از آن به منزله فرایند شکل گیری شخصیت، راهی برای تامین بهداشت روان و روش درمانی بهره برد. ادیان توحیدی، به ویژه دین اسلام همواره در صدد بوده اند انسان ها را از انسان محوری به خدا محوری، از دنیاگرایی به آخرت گرایی، و از بت پرستی به خداپرستی سوق دهند. برای رسیدن به این هدف، باید گام های شش گانه ذیل طی شوند:
1. آگاهی دادن و شناساندن آنچه درست است و با واقعیت خارجی به مثابه حقیقت انطباق دارد (مقدمه ایمان آوری)؛2. تشویق به ایمان آوری به آنچه درست است به منزله واقعیت و باورهای پایه؛3. تشویق به عمل کردن به باورهای پایه؛4. آگاهی دادن و شناساندن آنچه نادرست است و با واقعیت خارجی به عنوان حقیقت انطباق ندارد؛5. تشویق به کفرورزی و انکار آنچه نادرست است؛6. تشویق به اجتناب و عمل نکردن به آنچه نادرست است.
بر اساس این پژوهش، مشابه این گام ها در همه حالت های روانی ـ چه هنجار و چه نابهنجار ـ رخ می دهد. از این رو، آدمی به چیزی ایمان می آورد؛ به آن عمل می کند؛ به طرف مقابل ایمان آورده خود کفر می رزد و از آن اجتناب می کند. از این روی، برخی سازمان یافتگی ها را در خود به وجود می آورد و برخی سازمان یافتگی ها را از بین می برد.