مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
نظریه بنیادی
حوزههای تخصصی:
نظریه بنیادی یکی از روش هایی است که در تحقیقات کیفی استفاده می شود و مبتنی بر رویکرد استقرایی است. این روش شناسی مستقل برای پدیده های غیر قابل اندازه گیری و فرایندی استفاده شده، ظرف تحلیل داده های کیفی نیز تلقی می شود. در این روش، پس از نمونه گیری نظری، جمع آوری داده ها و هم زمان با آنها، کدگذاری و تحلیل داده ها آغاز می شود. تحلیل داده ها بر اساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام می شود و تا اشباع نظری ادامه می یابد. در مرحله اشباع نظری، نظریه متکی بر داده ها ساخته می شود. معرفی این روش شناسی - که در روان شناسی اجتماعی، مدیریت، بهداشت و جامعه شناسی کاربرد فراوان دارد - و بیان قابلیت ها و مراحل انجام آن، از اهداف این مقاله است.
طراحی الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل هاجهت تحقق توسعه پایدار کشاورزی (مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر با هدف طراحی الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه پایدار کشاورزی در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد اجرا شده است.
روش: در این مطالعه از روش تحقیق کیفی و نظریه بنیادی (رویکرد گلیسر) استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه شامل افراد دست اندرکار در هر کدام از بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل های کشاورزی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد بودند که به ترتیب 14، 12، 13 و 12 نفر را شامل شده است. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است.
یافته ها: براساس نتایج حاصل از نظریه بنیادی، الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه پایدار کشاورزی ترسیم شده است. این الگو در بر دارنده مؤلفه های تأثیرگذار (از قبیل راهبرد مشارکت محور توسعه پایدار کشاورزی، خدمات کیفی بخش خصوصی، مشارکت محوری بهره برداران، محوریت سیستمی تشکل ها، تمرکززدایی و استفاده از قدرت های محلّی)، بازدارنده ها (از قبیل تمرکزگرایی و حاکمیت روابط در بخش دولتی، موانع و محدودیت های اجرایی و سرمایه گذاری بخش خصوصی، فقر اقتصادی و فرهنگی بهره برداران و چالش های نهادی و قانونی تشکل های بخش کشاورزی) و نیز جایگاه و نقش بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها در برقراری مشارکت متوازن و هماهنگ بوده است. همچنین، در این الگو شبکه مشارکت محور نظارتی و بانک اطلاعاتی کشاورزی پیش بینی شده است.
محدودیت ها: از محدودیت های تحقیق حاضر می توان به موارد ذیل اشاره نمود: الف) زمان بر بودن تحقیق؛ ب) عدم همکاری برخی از افراد مد نظر (مطلعان کلیدی) برای گرد آوری داده ها؛ ج) مشکل بودن ارزیابی اهمیت نسبی اجزاء و عوامل نظریه پیشنهادی.
راهکارهای عملی: با توجه به این که تحقیق های کیفی، زمینه خوبی را برای رسیدن به یافته های واقعی تر با مشارکت مردم فراهم می کند و در این فرآیند، محقق نیز جزء با ارزشی به شمار می آید که با فکر و ایده خود، هر آنچه را که از زمینه های واقعی موجود بیرون می آید سامان می دهد، شکل می بخشد و نظریه و الگو می سازد.
اصالت و ارزش: تحقیق حاضر به طراحی الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه پایدار کشاورزی پرداخته است تا بتواند همانگی لازم را بین بخش های مذکور برای برنامه ریزی های صحیح و اجرای آن ها به وجود بیاورد. با توجه به مسائل گفته شده، تحقیق حاضر در نوع خود نوآوری تلقی می شود.
بازدارنده های توسعه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در مناطق روستایی استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در تلاش است تا به شناسایی عوامل بازدارنده ی توسعه ی ICT در مناطق روستایی گیلان بپردازد. رویکرد کلی تحقیق حاضر کیفی است که به منظور تحلیل داده های کیفی از روش نظریه بنیادی بهره گرفته شده است که در آن تعداد 19 نفر از صاحب نظران حوزه ICT از طریق روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. داده های پژوهش به روش مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شده است و برای تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA10کدگذاری باز انجام شد و مجموعه ای از مفاهیم و مقوله ها استخراج گردید.سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان مقوله ها با عناوین پدیده، شرایط علی، شرایط زمینه ای و مداخله گر، راهبردهای کنش/ برهم کنش و پیامدها، در قالب پارادایم کدگذاری تعیین شد. در ادامه با کدگذاری انتخابی یکایک اجزای پارادایم کدگذاری تشریح و سیر داستان ترسیم شد که براساس آن مهم ترین عوامل بازدارنده ی آن زیرساخت نامناسب، کمبود امکانات و اعتبارات دولتی، عدم آگاهی لازم از ICT، مهاجرت طبقه تحصیلکرده روستا به شهر و عدم وجود احساس نیاز در روستاییان است.
تحلیل عوامل کارآفرینی سازمانی با رویکرد ترکیبی نظریه بنیادی و نگاشت شناختی فازی مورد مطالعه: شرکت توزیع برق استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر در توسعه اقتصادی کشورها توجه به جایگاه کارآفرینی سازمانی است به همین منظور بیشتر سازمان ها منابع خود را در این زمینه هدایت می کنند. برای موفقیت کارآفرینی سازمانی عوامل متعددی نقش دارند که بدون در نظر گرفتن آن ها کارآفرینی میسر نیست. ازاین رو پژوهش حاضر به بررسی و شناسایی عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی در شرکت توزیع برق استان یزد می پردازد. نوع این پژوهش با رویکرد کیفی و کمی است که در بخش کیفی با مصاحبه با تعدادی از مدیران شرکت توزیع برق و تحلیل آن ها به کمک نظریه بنیادی عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی استخراج گردید. در بخش کمی به تحلیل ارتباط بین عوامل مستخرج از مرحله کیفی پژوهش اقدام گردید. درنهایت نتایج برنامه ریزی بر اساس سناریو نشان داد سناریوی بازبینی نظام ارزیابی عملکرد در میان 24 سناریوی تدوین شده، به علت ایجاد بیشترین میزان تغییرپذیری و شدت تغییر در 58 عامل تأیید شده، به عنوان مهم ترین سناریو شناخته شد.
راه طی شده متز در معنای زندگی و نقدِ « نظریه بنیادین»(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از دغدغه های اصلی تدئوس متز، مبحثِ معنای زندگی می باشد. او با سیر در نظریه های پیشین درباره معنای زندگی، در پی وجوه اشتراکِ این نظریه هاست. وی با تاکید براینکه هیچ کدام از آنها کامل نیست درصدد پاسخ به این پرسش بر می آید که آیا می توان نظریه ای کامل ارائه داد که دربردارنده تمام نظریاتِ پیشین باشد و در عین حال از کاستی های آنها مصون باشد؟ از این رو در راستای نیل به این هدف به شناخت، واکاوای و انتقاد بر نظریات پیشین پرداخته و سپس به جستجوی اینکه ویژگی های یک نظریه کامل چیست؟ می پردازد. متز نظریه خود را «نظریه بنیادی» می نامد و آن را کامل ترین نظریه تاکنون، درباره معنای زندگی می داند. وی برای رسیدن به نظریه نهایی خود سه تقریر ارائه می دهد که هر تقریر به ترتیب کامل و کامل تر می شود. نگارندگان در این مقاله، پس از بررسی آراء متز، به نقد پاره ای از اندیشه های او می پردازند. آنچه امتیازِ ویژه نظریه متز می باشد، توصیفِ فراگیر آن از موضوعات معنابخش به عنوان شرایط بنیادین وجود بشری است. اگر با «رویکرد نقادانه» به نظریه متز بنگریم آراء او قابل نقد می باشد لکن با اینهمه چنانکه رویکرد همدلانه به اندیشه های متز داشته باشیم پژوهش ها و تلاش های فکری او را برای ارتقاءِ شرایطِ بنیادین زندگی، موثر و سازنده دانسته و همچون او، جست و جوی معناداری را، معنابخش به زندگی می دانیم. شماره ی مقاله: ۲
واکاوی روند کاهش تعاملات و ارتباطات بین اعضای خانواده و بین خانواده ها و نتایج آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
147 - 176
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با روش کیفی و رویکرد نظریه بنیادی سیر کاهش تعاملات و ارتباطات بین اعضای خانواده و بین خانواده ها ایرانی در چهار دهه گذشته تاکنون مطالعه شده است. روش نمونه گیری، هدفمند و با راهبرد نمونه گیری نظری انجام شده و روش جمع آوری داده ها نیز مصاحبه عمیق با 20 نفر از مشارکت کنندگان که شامل مردان و زنان و هم چنین متخصصان حوزه خانواده شهرِ دره شهر بوده است. یافته های به دست آمده با استفاده از نظریه بنیادی متشکل از مقوله هسته، یعنی فرسایش سرمایه اجتماعی درون و بین خانواده ها است که دارای پنج مقوله اصلی «کاهش شبکه های سرمایه اجتماعی بین طایفه و خویشاوندی»، «تعاملات ذره واره بین همسایگان»، «تعاملات سرد هم محله ها»، «روابط اتمیستی همشهریان» و «کاهش تعاملات بین اعضای خانواده» است. نظریه بنیادی حاصله، در قالب یک الگوی پارادایمی شامل سه بُعد شرایط، تعاملات و پیامدها ارائه شده است. درنهایت خانواده ها باید هم روابط و تعاملات چهره به چهره و هم روابط مجازی با هم داشته باشند تا سرمایه اجتماعی آن ها تقویت شده و دچار فرسایش نشود.
مطالعه ی کیفی هوش مصنوعی در ارتباط با فرصت ها و تهدیدها در اموزش و پرورش
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
105 - 118
حوزههای تخصصی:
امروزه فناوری هوش مصنوعی به سرعت در حال پیشرفت است؛ برخی کشورهای درحال توسعه همانند ایران در تلاش است، برای رسیدن به اهداف متعالی و علمی خود به این فناوری دست یابد. این تحقیق با هدف به کارگیری سطوح مختلف هوش مصنوعی در سیستم آموزش وپرورش و بیان ارتباط آن با فرصتها و تهدیدهای شغلی تدوین گردیده است. تحقیق حاضر کیفی بوده که با تکنیک نظریه بنیادی با مشارکت هفت تن از اساتید و کارشناسان خبره و باتجربه حوزه فناوری آموزشی آموزش و پروش و آموزش عالی که داری اطلاعات جامعی در خصوص هوش مصنوعی و فرصت ها و تهدیدهای شغلی در آموزش و پرورش بودند به مرحله اجرا درآمد. داده های گردآوری شده نیز با مدل کدگذاری سه گانه اشتراوس وکوربین تحلیل شد و درمجموع 239کد سیستم اولیه و19مقوله اصلی و 6 مقوله نهایی از گزاره های (هوش مصنوعی به مثابه تحقق توسعه متوازن ) تحقیق شناسایی گردید. مقوله اصلی کشف شده در تحقیق این بود که تحت تأثیر شرایطی پدید آمده است. نتایج نشان داد که در بستر روش های یادگیری ترکیبی به کارگیری هوش مصنوعی در سطح بسیار محدود در نظام های آموزشی وجود دارد؛ لذا می توان در وهله نخست؛ با رفع موانع و چالشهای مطرح شده در زیرساختها و عوامل روبنایی نظام آموزشی به پیاده سازی سریع هوش مصنوعی در تمام سطوح آن (محدود، عمومی و فراهوش) کمک نماید و در وهله دوم؛ با به کارگیری سیاستهای متوازن علمی از طریق توسعه رشته های کاربردی، مهارتی مورد نیاز بتواند، فرصتهای اشتغالزای مطلوبی را در نظام آموزشی ایجاد نماید.