مطالب مرتبط با کلیدواژه

کوری


۱.

تاملی در ساختار و محتوای رمان کوری

کلیدواژه‌ها: عرفان تمثیل نماد شناسی ساراماگو کوری هدایت باطن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۷۶ تعداد دانلود : ۸۲۰
رمان « کوری» مشهورترین اثر خوزه ساراماگو، نویسنده نامدار پرتغالی است. این اثر که در حوزه رئالیسم جادویی نگاشته شده، داستان مردمان شهری است که بیشتر آنها در فاصله زمانی کوتاه کور می شوند، بدون اینکه از پیش علت خاصی برای کوری آنها شناخته شده باشد. این نوع کوری مثل فرو رفتن انسان است در یک حوض شیر؛ کوری سفید. نویسنده می خواهد با تمثیل کوری سفید، کوری باطنی آدمیان را گوشزد نماید، دوری بشر از بصیرت باطنی و شعور وجدانی. به نظر می رسد منظور ساراماگو از کوری سفید، نور سفید تکنولوژی و دانش تجربی است که انسان را از تعقل و تعمق درباره حقیقت زندگی، معنای انسانیت و ارزشهای اخلاقی دور کرده است. به نظر نویسنده، بانویی بصیر و آگاه در این داستان با چشمهای بینای خود در میان کورها زندگی و آنها را راهنمایی می کند. این نشان گرایش نویسنده به نقش زن و تاثیر متعالی و فرا غریزی فمینیسم است. رمان کوری از سویی به داستان تمثیلی فیل در خانه هندوان شبیه است. مولانا در آن داستان می کوشد تا نشان دهد توجه انسان از طریق حواس و علوم تجربی به بخشی از حقیقت، موجب غفلت او از بخشهای دیگر حقیقت می شود و به دنبال آن، مغالطه جزء و کل صورت می پذیرد. ساراماگو با داستان کوری نشان می دهد که چگونه آدمیان می توانند به آسانی بصیرت باطنی خود را از دست دهند و چون حیوانات کور در ذلت و پلیدی فرو روند و اگر راهنمایی بصیر و دانا نداشته باشند و از شخصیتهایی فداکار برخوردار نشوند، در حیرت و نیهیلیسم (پوچ گرایی) مدرن فرو می روند و از زندگی با کیفیت باز می مانند.
۳.

مقایسه تطبیقی عنصر صحنه در رمان کوری ژوزه سارا ماگو و بیراه پاتریک مودیانو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بیراه رمان ساراماگو صحنه کوری مادیانو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۸ تعداد دانلود : ۲۰۶
صحنه، موقعیت مکانی و زمانی وقوع حوادث داستان است که عمل داستانی بر آن روی می-دهد و علاوه بر موقعیت جغرافیایی و زمان وقوع حوادث، شرایط کلی و عمومی حاکم بر رفتار و عمل شخصیت های داستان نیز در آن مؤثر است. « کوری » اثر ژوزه سارا ماگو و « بیراه » نوشته پاتریک مودیانو، وجوه مشترک تأمل برانگیزی دارند؛ ازجمله، درونمایه فلسفی؛ توجه به بحران های بزرگ هویتی و فکری در زندگی انسان معاصر و بهره مندی از تمهیدات روایت پردازی؛ با این همه، اختلافات قابل تأملی دارند؛ ازجمله نحوه طرح عنصر صحنه در دو رمان. در این پژوهش، ضمن مقایسه تطبیقی عنصر صحنه در دو رمان، به وجوه اختلاف و اشتراک آن دو پرداخته ایم. نتیجه اینکه در رمان «کوری»، غالباً مکان ها و زمان ها نامشخص و صحنه ها کلی و نمادین و در مواردی «نامکان» هستند؛ اما در رمان «بیراه» مودیانو، مکان ها با ذکر جزئیات مشخص شده اند و زمان، محدود به دوره معاصر است. بسامد صحنه های فراخ منظر در « بیراه » بیشتر؛ و بسامد صحنه های نمایشی در « کوری» فزون تر است.
۴.

بررسی تطبیقی اگزیستانس در رمان کوری و سنگ صبور

کلیدواژه‌ها: اگزیستانس روشنگری اگزیستانس کوری سنگ صبور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۶ تعداد دانلود : ۲۴۱
«کوری» رمان تمثیلی، اثر ژوزه ساراماگو است. در این رمان از اهریمن کوری که حیوانیت درون را حاکم ساخته، سخن رفته است. ساراماگو در این رمان با استفاده از تمثیلهای فراوان رؤیا گونه و با طنزی تلخ وگزنده، زندگی یکنواخت و بی افق را برجسته نموده است. چوبک در رمان «سنگ صبور» نیز کابوسی هولناک از جامعه پیشرفته و صنعتی با تمام امکانات بازآفرینی شده را به تصویر می کشد. جامعه ای که کرامت انسانی در آن فراموش گردیده و به دوران بربریت بازگشته است. مطالب دو رمان حاکی از تأثیر جهان بینی ساراماگو و چوبک از آرای فیلسوفان اگزیستانس است. فلسفه اگزیستانس تحلیل خود از سرنوشت بشررا بر سه استنباط مهم استوار ساخته و سه نشانه هستی برای آن در نظر گرفته است. هدف این مقاله روشنگری سه اصل اگزیستانس (استحسانی، اخلاقی وایمانی) دراین دو رمان است. دست آوردهای پژوهش بیانگر آن است که رمان سنگ صبور و کوری سراسر پر از مؤلفه های اگزیستانس نظیر؛ مرگ، رنج، ترس وگناه است. شخصیت های این دو رمان در نتیجه رنج و گناه هایی که در زندگی تجربه کردند در آزمون بلا تطهیر یافتند و با گذر از مرحله اگزیستانس استحسانی به اگزیستانس اخلاقی و سپس اگزیستانس ایمانی نائل گردیدند.
۵.

مطالعه ی نظریه های شناختی در درک مخاطب از تخیل براساس آرای دیوید بوردول و گریگوری کوری

کلیدواژه‌ها: تخیل شناختی تماشاگر بوردول کوری لینچ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۸ تعداد دانلود : ۲۰۷
نظریهه شناختی یکی از مهم ترین نظریات معاصر در حوزه سینما و رسانه است که تلاش می کند از طریق تلفیق دستاوردهای شناختی (نحوه ادراک و تفکر افراد)، فلسفی و سینمایی درک مخاطب را در مواجهه با فیلم مورد ارزیابی قرار دهد و با این رویکرد ضمن مخالفت با نظریات روانکاوی و کلاسیک سینما، توجه خود را بر فعالیت ذهنی مخاطب در حین تماشای فیلم متمرکز سازد. بدین صورت که با تمرکز بر چگونگی درک تماشاگر از تصاویر سینمایی و به شکل کلی روایت، ثابت کند که مخاطب دست به فعالیتی خودآگاهانه می زند. این مقاله، با تبیین و بررسی الگوهای شناختی پژوهشگرانی چون دیوید بوردول و گریگوری کوری درباره درک و تحلیل انگاره های تخیل شناختی معاصر، در نظر دارد از طریق مواجهه ی مخاطب با فیلم سوررئالیستی کله پاک کن 1977، به ارزیابی درک و کاکرد تخیل بپردازد. پژوهش حاضر برای نیل به هدف مذکور روش پیمایشی را اتخاذ نموده است: پنجاه شرکت کننده بر اساس تحصیلات و سن طبقه بندی شدند و به طور اتفاقی در دو گروه قرار گرفتند و به سؤالات مطروحه پاسخ دادند. یافته های حاصله نشان می دهد نظریات شناختی بوردول به نحوی پراکنده شکل می گیرند اما به درک روایت منتهی نمی شوند اما با توجه به مشخصه های قوه ی تخیل امکان گسترش آن ها به فرمی پیوسته و منجسم وجود دارد، در مقابل نظریه شناختی کوری در حالت آزمایشی به درک روایت منتهی می شود و از آنجاییکه قوه تخیل نقش کلیدی در نظریه او ایفا می کند این امکان وجود دارد این نظریه را به شکل جدید و کامل تر تبیین کرد.