رمان « کوری» مشهورترین اثر خوزه ساراماگو، نویسنده نامدار پرتغالی است. این اثر که در حوزه رئالیسم جادویی نگاشته شده، داستان مردمان شهری است که بیشتر آنها در فاصله زمانی کوتاه کور می شوند، بدون اینکه از پیش علت خاصی برای کوری آنها شناخته شده باشد. این نوع کوری مثل فرو رفتن انسان است در یک حوض شیر؛ کوری سفید. نویسنده می خواهد با تمثیل کوری سفید، کوری باطنی آدمیان را گوشزد نماید، دوری بشر از بصیرت باطنی و شعور وجدانی.
به نظر می رسد منظور ساراماگو از کوری سفید، نور سفید تکنولوژی و دانش تجربی است که انسان را از تعقل و تعمق درباره حقیقت زندگی، معنای انسانیت و ارزشهای اخلاقی دور کرده است. به نظر نویسنده، بانویی بصیر و آگاه در این داستان با چشمهای بینای خود در میان کورها زندگی و آنها را راهنمایی می کند. این نشان گرایش نویسنده به نقش زن و تاثیر متعالی و فرا غریزی فمینیسم است.
رمان کوری از سویی به داستان تمثیلی فیل در خانه هندوان شبیه است. مولانا در آن داستان می کوشد تا نشان دهد توجه انسان از طریق حواس و علوم تجربی به بخشی از حقیقت، موجب غفلت او از بخشهای دیگر حقیقت می شود و به دنبال آن، مغالطه جزء و کل صورت می پذیرد. ساراماگو با داستان کوری نشان می دهد که چگونه آدمیان می توانند به آسانی بصیرت باطنی خود را از دست دهند و چون حیوانات کور در ذلت و پلیدی فرو روند و اگر راهنمایی بصیر و دانا نداشته باشند و از شخصیتهایی فداکار برخوردار نشوند، در حیرت و نیهیلیسم (پوچ گرایی) مدرن فرو می روند و از زندگی با کیفیت باز می مانند.