بر کناره هاى کتاب «الغدیر فى الکتاب والسنّة والأدب»
آرشیو
چکیده
متن
پیامبر اسلام(ص) در سال دهم هجرى، براى اولین بار پس از هجرت، براى گذاردن حج، قصد مکه نمود. بسیارى از مسلمانان به مدینه آمدند و هنگامى که پیامبر(ص) از مدینه بیرون شدند، جمیعت زیادى آن حضرت را همراهى مى کردند.1
حج آن سال با حضور رسول خدا(ص) برگزار شد. وقت آن بود که حجاج به وطن خویش بازگردند. کاروان حاجیان به «جحفه» یا وادى «غدیر» رسیده بود که جبرئیل امین(ع) نازل گشت و آیه آمد: یاایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته (مائده، 67)؛ اى پیامبر چیزى را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شد، ابلاغ کن که اگر این کار را نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
پیامبر(ص) فرمان توقّف داد و آنان که از وادى غدیر گذشته بودند، برگشتند و آنان که نرسیده بودند، به آرامى از راه رسیدند.
مؤذّن رسول خدا(ص) با نداى «اللّه اکبر» از وقت نماز ظهر خبر داد.نماز ظهر و عصر به امامت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و در زیر سایه درختان غدیر برگزار شد.
پس از پایان نماز، پیامبر(ص) در میان جمعیت و بالاى جهاز شتران به ایراد خطبه پرداخت: ایّها الناس: من أولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: اللّه ورسوله اعلم. قال: انّ اللّه مولاى و انا مولى المؤمنین و انا أولى بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه. (حضرت ـ ص ـ این جمله راسه بار و به گفته احمد بن حنبل، چهار بار تکرار فرمود).
سپس فرمود: اللّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه، وأحبّ من أحبّه، وأبغض من أبغضه، وأنصر من نصره، و أخذل من خذله، وأدر الحقّ معه حیث دار، اَلا فلیبلّغ الشاهد الغائب.
هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که آیه نازل گشت: الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً. (مائده،3)
سپس مردم به على بن ابى طالب(ع) تهنیت گفته و با او به عنوان امام و پیشواى امت اسلامى، بیعت کردند و نخستین کسان ابوبکر و عمر بودند.2
چنانکه ملاحظه شد، خداوند سبحان فرمان ابلاغ را هنگامى صادر فرمود که جمعیت زیادى از مسلمانانِ آن عصر، دور هم گرد آمده بودند. رسول اسلام(ص) نیز دستور داد: حاضران، داستان غدیر را به غایبان اعلام کنند، تا حدیث غدیرخم نشر و گسترش یابد. همچنین خداوند آیاتى در این باره نازل فرمود، تا واقعه غدیر در هر عصر و زمان در دل مسلمانان زنده بماند.3
امامان معصوم(ع)، نیز همواره به این واقعه مهم استدلال مى کردند و پس از آنان، علما و بزرگان دین در بزرگداشت این واقعه مهم کوشیده اند. و جالب اینکه جمع زیادى از دانشمندان اهل سنّت واقعه غدیر را در آثار و نوشته هاى خود منعکس نموده،و گروهى از آنان، تألیفات مستقلى در این باره از خود بر جاى نهاده اند.
تاریخ نشان مى دهد، نخستین بار در همان روز غدیر درباره این حادثه وفضایل امیرالمؤمنین(ع) بحث و گفتگو شده است. حسان بن ثابت انصارى اولین کسى است که درباره ولایت امام على بن ابى طالب (ع) شعر سروده،و آن را در محضر رسول خدا(ص) و در اجتماع با شکوه روز غدیر خوانده است.4
و از آن تاریخ تا کنون همواره غدیر شناسى ادامه یافته و از روند تکاملى نیز برخوردار بوده است. و همواره این حدیث در آثار، ثبت و ضبط مى شده است. در سالهاى پایانى سده سوم هجرى قمرى، «ابن جریر طبرى» کتاب« الولایة فى طرق حدیث الغدیر» را درباره حدیث غدیر تألیف نموده است.
در قرن چهارم «ابن عقده» (الولایة فى طرق حدیث الغدیر)، «ابوبکر تمیمى جعابى» (من روى حدیث غدیرخم)، «ابن انبارى واسطى» (طرق حدیث الغدیر)، «ابو غالب احمد بن محمّد زرارى» (جزء فى خطبة الغدیر)، «ابوالفضل محمّد بن عبد اللّه شیبانى» (من روى حدیث غدیر خم)، «حافظ دارقطنى» (جزء فى طرق حدیث الغدیر) و «شیخ محسن بن حسین بن احمد نیشابورى» (بیان حدیث الغدیر)، آثار مستقلى درباره حدیث غدیرخم تالیف نموده اند.
در سده پنجم «على بن عبدالرحمان بن عیسى عروة الجراح» (طرق خبر الولایة)، «ابو عبد اللّه حسین بن عبید اللّه غضائرى» (کتاب یوم الغدیر)، «حافظ ابو سعید مسعود بن ناصر بن ابى زید سجستانى» (الدرایة فى حدیث الولایة)، و «ابوالفتح محمّد بن على بن عثمان کراجکى» (عدة البصیر فى حج یوم الغدیر)، درباره حدیث غدیر، آثارى تألیف کرده اند.
در سده ششم «على بن بلال» (حدیث الغدیر)، «شیخ منصور اللائى رازى» (حدیث الغدیر) و «شیخ على بن حسن طاطرىّ» (کتاب الولایة؛ فضائل امیرالمؤمنین ـ ع ـ )،آثار مستقلى درباره حدیث غدیر تألیف کرده اند.
در قرن هفتم «ابوالقاسم عبیداللّه بن عبداللّه حسکانىّ» (دعاة الهداة الى اداء حقّ المولاة) و در قرن هشتم «شمس الدین محمّد بن احمد ذهبى» (طرق حدیث الولایة) و در قرن نهم «شمس الدین محمّد بن محمّد جزرى دمشقى» (أسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب)، آثار ویژه اى درباره حدیث غدیر تألیف نموده اند.5
غدیر پژوهى، همچنان ادامه یافت تا در سده سیزدهم هجرى قمرى، بزرگمردى از فرزندان و پیروان امیرالمؤمنین(ع) «علامه میر حامد حسین موسوى هندى» (م1306هـ.ق) با پدید آوردن اثر ارزشمند «عبقات الأنوار»، تحوّل علمى و تازه اى در مورد حدیث غدیر ایجاد کرد. این دانشمند نامى، این کتاب بزرگ را به بررسى طرق حدیث غدیر، تواتر آن و مفاد آن اختصاص داد.
وى، مجموعه تحقیقات و پژوهشهاى خود را براساس منابع و آثار معتبر اهل سنّت، مستند ساخت و این امر موجب شد تا کتابش نزد پیروان مذاهب اهل سنّت نیز مقبول واقع شود. اثر ارزشمند میرحامد حسین، برجسته ترین اثرى بود که تا آن روز، در زمینه غدیرشناسى به انجام رسیده بود.
پس از «میرحامد حسین» مباحث غدیرشناسى، پرخروشتر از گذشته ادامه یافت و آثار مهمى پدید آمد، تا آنکه مادر روزگار، محققِ فرزانه، دانشمند نامدار تشیع، «علامه شیخ عبدالحسین امینى» را بدنیا آورد. او از مردان صالح و از پیروان راستین امیرالمؤمنین(ع) بود و بدون تردید، اثر جاودانه اش الغدیر فى الکتاب والسنّة والأدب، برجسته ترین، مستدل ترین، و پرمحتواترین و جامع ترین اثرى است که تا کنون درباره حدیث غدیر و نیز زندگانى و فضایل امیرالمؤمنین(ع) پدید آمده و به گونه اى ابتکارى به جهان علم و دین عرضه شده است.
اکنون در این نوشتار برآنیم تا گزارشى اجمالى از «الغدیر» علامه امینى،به ارادتمندان مولاى متقیان(ع) تقدیم کنیم و پیشاپیش، به نواقص و کاستى هاى آن معترفیم.
راویان واقعه غدیر
مؤلف ارجمند در جلد نخست «الغدیر» (جلد اول و دوم در ترجمه فارسى)6 پس از بیان ارزشِ دانستن درست تاریخ، اهمیت واقعه غدیر و عنایتى که در طول تاریخ اسلام به حدیث غدیر شده است، به ذکر راویان حدیث غدیر پرداخته و آنان را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته اول: وى، نخست، در جستجویى گسترده و مبتنى بر اصول علمى، از میان صحابه و یاران رسول خدا(ص) ـ قرن اول هجرى و عصر صحابه ـ نام یکصد و ده تن را به ترتیب حروف الفبا ذکر مى کند که همگى حدیث غدیر را نقل کرده اند و در شمارش این کسان از «ابو هریرة دوسى» آغاز مى کند و به «ابو مُرازم یعلى بن مرة بن ثقفى» پایان مى دهد.7
علاوه بر این، مؤلف دانشمند، آثار و منابعى را که راویانِ یاد شده (دسته اول) را ثبت و ضبط نموده اند، با ذکر مشخصات و صفحه آورده است.
همچنین در میان صحابه راوى حدیث غدیر، چهره هاى شاخص و برجسته اى از جمله: امام حسن بن على(ع)،امام حسین بن على(ع)، سعد بن ابى وقاص، زبیر بن عوام، اسامة بن زید، ابىّ بن کعب، ام سلمه، جابر بن عبد اللّه انصارى و… مشاهده مى شود که این موضوع بر اهمیت واقعه غدیر افزوده و درستى و قطعى بودن حدیث غدیر را روشن مى سازد.
دسته دوم: مؤلف عالیقدر، پس از صحابه، نام هشتاد و چهار تن از «تابعین» را که حدیث غدیر را روایت نموه اند، به ترتیب حروف الفبا نام مى برد. وى این دسته را از «ابو راشد حُبرانى» آغاز، و به «ابو نجیح یسار ثقفى» پایان داده است.8
دسته سوم: در این قسمت، مؤلف از آغاز سده دوم تا سالهاى پایانى سده چهاردهم هجرى قمرى به جستجوى راویان حدیث غدیر پرداخته، و سیصدوشصت دانشمند برجسته اهل سنّت را که حدیث غدیر را در کتابهاى خود ثبت یا کتابى مستقل در این باره تألیف کرده اند (اعم از ائمه حدیث، تاریخ، تفسیر و کلام) به ترتیبِ عصر و زمانِ هر یک و با ذکر تاریخ وفات آنان، نام مى برد.
صاحب «الغدیر»، این گروه را با نام «ابن دینار جمحى مکى» (م115هـ.ق) آغاز نموده، و به حافظ مجتهد «شهاب الدین ابوالفیض، احمد بن محمّد بن صدیق» پایان داده است. شمارى از این دسته عبارتند از:
1ـ ابوعبداللّه محمّد بن ادریس شافعى (م204هـ.ق)، امام شافعیه،
2ـ ابوعبداللّه احمد بن حنبل شیبانى (م241هـ.ق)، پیشواى حنبلیان،
3ـ حافظ ابوعبداللّه محمّد بن اسماعیل بخارى(م256هـ.ق)، مؤلف «صحیح بخارى»،
4ـ حافظ ابوعبداللّه ابن ماجه(م271هـ.ق) صاحب «سنن ابن ماجه»،
5ـ ابومحمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینورى (م276هـ.ق).9
نکته جالب توجه آنکه، داستان غدیرخم از جمله حقایق مسلّم و غیر قابل تردید است که به حدّ اجماع امّت اسلامى، از تشیع و تسنن رسیده است، و بارها مورد احتجاج و سوگند قرار گرفته است. این حقیقت موجب شده تا مخالفان غدیر، در برابر سند حدیث غدیر سر تسلیم فرود آورند و به ناچار به آن تن دهند و چون نتوانسته اند در سند آن خدشه اى وارد سازند، در دلالت آن به چون و چرا پرداخته اند؛ اما منطق نیرومند و بیان صریح، فصیح و قلم دقیقِ مؤلفِ آزموده و زبردست «الغدیر»، باب هر گونه چون و چرا را بر روى آنان بسته و راهى جز تسلیم در برابر مفاد حدیث غدیر، فرا روى آنان باقى نگذارده است.
کتابهاى تألیف شده درباره حدیث غدیر
مؤلف ارجمند، در ذیل عنوان فوق، از بیست و شش دانشمند فریقین نام برده است که در فاصله قرن سوم تا قرن چهاردهم هجرى آثار مخصوصى درباره حدیث غدیرخم تألیف نموده اند. و ى سپس آثار آنان را به اجمال، مورد بررسى قرار مى دهد.10
مناشدة11 واحتجاج به حدیث غدیر
علامه امینى، در ادامه جلد نخست «الغدیر»، مناشدتها و احتجاجهایى که به حدیث شریف غدیرخم صورت گرفته، بیان و بیست و دو مورد نقل مى کند که در تمامىِ آنها، به ولایت علىّ بن ابى طالب(ع) و داستان غدیرخم احتجاج شده و مورد تصدیق و تأیید مخاطبین قرار گرفته است.12
چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، واقعه غدیرخم از ابتداى وقوع تا عصر حاضر، پیوسته مسلم و حوادث غیر قابل تردید بوده است، به طورى که دوست و دشمن به آن اذعان داشته و آنرا بازگو مى نمودند. از این روى بین صحابه و تابعین، چه پیش از دوران خلافت ظاهرى امیرالمؤمنین(ع) و چه در عهد خلافت آن حضرت(ع) و اعصار پس از آن، استدلال به حدیث غدیر و یاد آورى آن با مبادله سوگند (مناشدة) بسیار دست داده است.
مؤلف «الغدیر» این فصل از کتاب را با مناشده هاى شخص امیرالمؤمنین(ع) آغاز نموده است که نمونه اى از آن چنین است:
مناشده على(ع) در روز «شورا» ،در سال 23 هـ.ق
حضرت (ع) در این مناشده، که آن را در جمع اعضاى شورا و با هدف اثبات حقّ خود انجام داد، بخشى از فضایل و امتیازات خویش را برشمرد و فرمود: «من به طور مؤکّد به چیزى بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود که هیچ فرد عرب و غیر عربى از شما نتواند آن را دگرگون نماید».
سپس فرمود: «همه شما را سوگند مى دهم به خدا، آیا در میان شما کسى هست که پیش از من به وحدانیّت خدا ایمان آورده باشد؟» همگى گفتند: نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیّار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند؟» همگى گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما غیر از من کسى هست که عمویى چون عموى من حمزه داشته باشد که شیر خدا و شیر رسول خدا(ص) و سرور شهیدان است؟» گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که همسرى چون همسر من، فاطمه دختر محمّد(ص) داشته باشد، که بانوى زنان اهل بهشت است؟» گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که دو سبط، مانند دو سبط من، حسن و حسین داشته باشد که آقا و سرور جوانان اهل بهشت مى باشند؟» گفتند: به خدا قسم، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم،آیا در میان شما جز من کسى هست که چندین بار با رسول خدا(ص) نجوا کرده باشد و پیش از هر نجوا، صدقه داده باشد؟» گفتند: به خدا قسم، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشد: مَن کنت مولاه فعلى مولاه، اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه، وانصر من نصره لیبلغ الشاهد الغائب؟» گفتند: به خدا قسم، نه.13
و شگفتا که اعضاى شورا، در تمام موارد یاد شده، همگى سخن حضرت را تصدیق کردند، با این حال، صاحب این فضایل را نادیده گرفتند و به کس دیگرى رأى دادند!
غدیر در کتاب عزیز
صاحب «الغدیر» در ادامه، بحث «غدیر در کتاب عزیز» را بیان نموده، و سه آیه از قرآن کریم را که به اتفاق فریقین، درباره داستان غدیرخم و ولایت امیرالمؤمنین(ع) نازل شده، ذکر کرده اند.
این آیات عبارتنداز:
1ـ آیه تبلیغ: یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته (مائده،67).
مؤلف، در ذیل این آیه، نام سى تن از دانشمندان بزرگ اهل سنت را ذکر کرده است که همگىِ آنان به نقل از صحابه رسول خدا(ص) گفته اند: این آیه در روز غدیرخم و در مورد انتخاب على بن ابى طالب(ع) به امامت و جانشین پیامبر(ص) نازل شده است. از آن جمله اند: طبرى، ابن ابى حاتم، ابن مردویه، ابن عساکر، ابو نعیم، ثعلبى، واحدى، سجستانى و… .14
2ـ آیه اکمال دین: الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى(مائده،3).
امامیه اتفاق نظر دارند که این آیه کریمه، در روز غدیر و پس از آنکه رسول خدا(ص)، ولایت امیرالمؤمنین(ع) را اعلان فرمود، نازل شده است. مؤلف محترم «الغدیر» این حقیقت را از شانزده تن از دانشمندان برجسته اهل سنّت نیز نقل کرده اند، که از آن جمله اند: حافظ ابونعیم، خطیب بغدادى، ابن عساکر، جلال الدین سیوطى و… .15
3ـ آیه عذاب واقع: سئل سائل بعذاب واقع… (معارج، 1ـ3).
این آیه نیز از جمله آیاتى است که پس از نص غدیر، درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) نازل گشته است.
علاّمه امینى این مطلب را از بیست و نه دانشمند از اهل سنّت، که وثاقت آنان مورد قبول است، نقل نموده اند. شمارى از آنان عبارتند از: قرطبى، سبط ابن جوزى، ثعلبى، شیخ محمّد عبده، و… .16
مؤلف دانشمند، ضمن بحث در آیات پیشگفته، به نقد اتهاماتى که برخى، جاهلانه و یا مغرضانه به شیعه نسبت داده اند، پرداخته و به آن پاسخ گفته و حقیقت امر را روشن ساخته است. از جمله: نقدى بر «قرطبى» و «قسطلانى» در ذیل آیه «تبلیغ»؛ نقدى بر «سیوطى» و «آلوسى» در ذیل آیه «اکمال دین»؛ نقدى بر «ابن تیمیه» در ذیل آیه «عذاب واقع».
عید غدیرخم در اسلام
علامه امینى، در این عنوان، دلایل جاودانگىِ عید غدیر در اسلام را بیان مى کند و عید گرفتن این روز تاریخى را، از دلایل جاودانگىِ حدیث غدیر مى داند.
وى مى افزاید:
گرچه شیعیان بیش از هر کس دیگرى نسبت به این امر اظهار علاقه مى کنند، لکن این عید اختصاص به شیعیان ندارد و سایر فرق اسلامى نیز، این عید را بزرگ مى شمارند.17
داستان تهنیت
براساس روایت زید بن ارقم، پیامبر(ص) در غدیرخم و پس از نزول آیه «تبلیغ» به مردم دستور داد تا از صمیم قلب با على(ع) عهد و پیمان بندند، و اولاد و اهل بیت خویش را نیز بدان ملزم کنند. و فرمود که بر على(ع) سلام کنند و بر ولایت و امیرى او بر مؤمنان، تصریح کنند.
مردم نیز فرمان بردند، و نخستین کسانى که با پیامبر(ص) و على بن ابى طالب(ع) دست دادند و تهنیت گفتند، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند.18
سپس مؤلف داستان بیعت شیخین (ابوبکر و عمر) با على(ع) را، از شصت تن از دانشمندان طراز اول اهل سنّت نقل نموده، و سلسله ناقلان این داستان را به جمعى از صحابه رسول خدا(ص) منتهى ساخته است، که از آن جمله اند: عبداللّه بن عباس، ابوهریره، براء بن عاذب و… .19
عید غدیر نزد عترت طاهره
عید غدیر را، هم امام على بن ابى طالب(ع)، و هم دیگر امامان معصوم(ع) جشن مى گرفتند و آن را بزرگترین عید اسلامى مى دانستند.
نقدى بر «نویرى» و «مقریزى»
چنانکه ملاحظه شد در عصر رسالت نیز، همواره عید غدیر مورد توجه صحابه و بزرگان اسلام، بویژه مورد عنایت و توجه خاص امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) بوده است. با این حال، «نویرى» و «مقریزى» عید غدیر را از بدعتهاى «معزّ الدوله على بن بویه» در سال 352هـ.ق. دانسته اند. امّا علامه امینى به نقد سخن آنان پرداخته و بى پایگى آن را به اثبات رسانیده اند. 21
بررسى سند حدیث غدیر
مؤلف «الغدیر» در ادامه، سند حدیث غدیر را بررسى و تواتر لفظى و معنوىِ آن را ثابت مى کند و نام چهل و سه عالم و حافظ بزرگ اهل سنّت را مى برد که به صحّت حدیث غدیر تصریح نموده اند، و عده زیادى نیز، آن را در کتابهاى خود نقل کرده اند.
بدین ترتیب، مؤلف نشان داده اند که هرگز حدیثى به این مرتبه از ثبوت، یقین و تواتر نرسیده است، تا بدان جا که تعدادى از دانشمندان اهل سنّت، از جمله «شمس الدین جزرى» رساله مستقلى در اثبات تواتر این حدیث تألیف نموده است.22
وى، آنگاه نظر «ابن حزم» را درباره قاتل على(ع) نقل مى کند که مى گوید: «ابن ملجم، على(ع) را در حال تأویل و اجتهاد کشت و چنین قتلى قصاص ندارد، بلکه ابن ملجم یک ثواب نیز دارد، چون او اجتهاد کرد ولى به خطا رفت!» و سپس به نقد سخن ابن حزم مى پردازد، و براساس کتاب خدا و سنّت رسول(ص) او را در یک محکمه تاریخى، محاکمه مى کند.23
سخن «ابن حزم» به اینجا ختم نمى شود، بلکه او «ابوالغادیه» قاتل عمار یاسر را نیز مجتهد و مأجور مى داند، و معتقد است که معاویه و عمرو عاص، نیز در جنگ با على بن ابى طالب(ع) به اجتهاد خود عمل نموده و مستوجب پاداشند!24
مفاد حدیث غدیر
بحث مهم دیگرى که علامه امینى، تمام و کمال به آن مى پردازد، «دلالت و مفاد حدیث غدیر» است. ایشان، با یک بحث بسیار جالب علمى و ادبى، اثبات نموده اند که لفظ «مولى» که در حدیث غدیر آمده، به معناى «أولى بالشئ» برترى امیرالمؤمنین(ع) بر جمیع مسلمین، حتى بر خلفاى سه گانه است؛ زیرا آنان که در اجتماع عظیم روز غدیرخم این لفظ را از زبان رسول گرامى اسلام(ص) شنیدند، و یا کسانى که بعدها این خبر مهم به آنان رسید، همه، همین معنا را از لفظ «مولى» درک کرده اند و پیوسته پس از آنها، در میان رجال شعر و ادب، تا عصر حاضر جریان داشته است. و این وحدت تشخیص، برهانى است قاطع بر مقصود ما. جالب اینکه، خود شیخین (ابوبکر و عمر) نیز همین معنا را از لفظ «مولى» فهمیده بودند و چرا که در غیر این صورت تهنیت گفتن و بیعت کردن آنان با آن حضرت(ع) معنا نداشت.
مؤلف هوشیار «الغدیر» در بررسىِ معناى واژه «مولى»، نخست بیست و هفت مورد از معانى «مولى» را ذکر مى کند و سپس بیست قرینه غیر قابل خدشه و تعیین کننده ارائه مى کند که تمامىِ آنها نشان دهنده و مؤید آن است که واژه «مولى» در حدیث غدیر به معناى «اولى بالشئ» است و بس و به هیچ یک از معانى دیگر نمى تواند باشد.
بنابراین، با وجود این همه قراین اطمینان آور، جاى هیچ گونه مناقشه اى در دلالت حدیث غدیر باقى نمى ماند.25
یکى از قراین یاد شده، سخن رسول خدا(ص) در مقدمه حدیث غدیر است که فرمود: ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من، از خودتان به شما سزاوارتر نیستم، و سپس فرمود: فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه.
این حدیث را با همین ترتیب بسیارى از علماى فریقین روایت نموده اند، و صاحب «الغدیر» آن را از شصت و چهار تن از علما و حفاظ اهل سنّت نقل نموده است.26
احادیثى که معناى «مولى» را تفسیر نموده است
مؤلف، سپس فصلى را با عنوان «احادیثى که معانى مولى و ولایت را تفسیر نموده است»، گشوده و در آن، احادیث فراوانى نقل کرده است. که در تمامى آنها کلمه «مولى» در همان معنایى استعمال شده که پیش از این در بحث «دلالت حدیث غدیر» بیان شد.
جالب اینکه عده زیادى از دانشمندان اهل سنّت نیز ما را همراهى نموده و کلمه «مولى» را به همان معنایى دانسته اند که مقصود ماست و صاحب «الغدیر» نام چهارده تن از آنان را ذکر نموده است.27
عبادات و اعمال وارده در عید غدیر
مؤلف در ذیل عنوان فوق، به بیان عباداتى پرداخته است که انجام آن در روز «عید غدیر» سفارش و تأکید شده است؛ از جمله، روزه داشتن این روز.
شیعه، از طریق اهل بیت(ع)، و اهل سنّت از طریق پیامبر(ص) نقل کرده اند که: روزه داشتن در روز هیجدهم ذوالحجه (عید غدیر)، ثواب فراوانى دارد. و نیز گروهى از دانشمندان اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(ص) نقل کرده اند که فرمود: «هر کس روز هیجدهم ذوالحجه (روز غدیر) را روزه بدارد، براى او ثواب روزه شصت ماه نوشته مى شود.» 28
صاحب «الغدیر» حدیث پیشگفته را از سیزده تن از حفاظ بزرگ اهل سنّت نقل نموده و سپس، به ابن کثیر که منکر این حدیث شده، پاسخ گفته، و سخن او را نقد و بررسى مى کند.
شعر غدیر
از جمله مهمترین مباحث جلد دوم «الغدیر فى الکتاب والسنّة والادب»، شعر غدیر است.
مؤلف، نخست، شعر و شاعرى را از منظر قرآن کریم مطرح نموده، و آنگاه مقام و منزلت شعر و شاعران را از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدى(ع) و بزرگان دین بررسى کرده است.29
پیامبر(ص)، شعرا را تکریم مى نمودند و مورد تشویق قرار مى دادند و از این زبان و سلاح در جهت اهداف مقدس، سود مى جستند. همین امر باعث گردید تا شاعران بسیارى، از مرد و زن، پروانه وار، گرداگرد شمع وجود پیامبر(ص)، حلقه زنند و عاشقانه بسرایند.
امامان معصوم(ع) نیز شعرا را گرامى مى داشتند و به پاس اشعار و سروده هاى آنان، محافل با شکوهى مى آراستند و به آنان جوایز ارزنده اى اهدا مى نمودند.30
شاعران غدیر
علامه امینى در ادامه اثر ارزشمند خود، به شعراى غدیر پرداخته است و به دلیل اهمیت آن و هم به دلیل علاقه خاصى که به آن دارد، پیوسته تا پایان کتاب «الغدیر» از آن سخن مى گوید. امّا افسوس که یازده جلد «الغدیر» پایان یافت و بحث «شعراى غدیر» ناتمام باقى ماند.
وى در این عنوان، از سده نخست هجرى تا سالهاى میانى سده داوزدهم، جمعاً یکصد و پنج تن از شعراى غدیر را نام مى برد و تحلیل جامع و دقیقى از غدیریه ها و زوایاى مختلف زندگى آنان ارائه مى کند و ادامه بحث «شعراى غدیر» را به جلدهاى بعدى «الغدیر» موکول مى کند، اما اکنون بیست و نه سال از درگذشت آن عالم ربانى مى گذرد و هنوز جلدهاى بعدى «الغدیر» منتشر نشده است و اطلاعى از آن در دست نیست.
روش علامه امینى در بررسى زندگانى شعراى غدیر بر این است که نخست، آنان را به ترتیب قرنى که در آن مى زیسته اند ذکر مى کند، و سپس تحلیل جامعى از غدیریه ها و دیگر آثار شاعر ارائه مى دهد.
بررسى ابعاد مختلف زندگى، خانواده، مبارزات، سیر و سلوک اجتماعى، افکار، عقاید و… نیز از جمله مباحثى است که درباره هر یک از شعراى غدیر در «الغدیر» به چشم مى خورد.
همچنین، ایشان به تناسب بیان فضایل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در اشعار شعراى غدیر، روایاتى که از سوى پیامبر اکرم(ص) صادر شده و بیان کننده آن فضایل است را، با اسلوب و روش بسیار زیبایى ذکر نموده و بحثهاى تحقیقى و جامعى درباره هر یک از این فضایل به عمل مى آورد. و بدینسان فضایل بسیارى از اهل بیت پیامبر(ص) و بخصوص شخص امیرالمؤمنین(ع) را، در اختیار خوانندگان قرار مى دهد.
غدیریه امیرالمؤمنین(ع)
چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، مؤلف «الغدیر» بحث شعراى غدیر را با شعراى قرن نخست هجرى آغاز نموده، و دفتر غدیریه سرایان سده نخست هجرى را با نام مبارک امام على(ع) گشوده است، و از امیرمؤمنان(ع) بعنوان طلایه دار و سر سلسله شعراى غدیر نام برده است.
آرى، او پس از پیامبر اکرم(ص) فصیحترینِ مرد عرب است و آشنایى او به خصوصیات و موازین کلام عرب با هیچ شخص دیگرى قابل مقایسه نیست و هموست که کلام پیامبر گرامى اسلام(ص) را «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه» به امامى که طاعتش چون پیامبر(ص) بر همه واجب است، معنا مى کند.
حضرت(ع) در پاسخ به نامه معاویه که به زعم خویش، براى خود فضایلى برشمرده بود، چنین سرود:
محمّه النبىُّ اَخى وصِنْوى
و جعفه الذى یُضحى ویُمسى
وبنت محمّد سکنى وعرسى
وسبطا احمد وَلَداىَ منها
سبقتکمُ الى الاسلام طُرّاً
فاوجَبَ لى ولایَتَهُ علیکم
فویه ثم وَیه ثم وَیه
علامه امینى از «بیهقى» دانشمند اهل سنّت نقل کرده اند که گفته است: «حفظ این اشعار بر دوستان و پیروان على(ع) واجب است تا مفاخر آن حضرت را بدانند.»
حسان بن ثابت و غدیر
غدیر سراى دیگر عصر رسالت، حسان بن ثابت است. او نخستین شاعر غدیر و از جمله کسانى است که خود شخصاً در غدیرخم حضور داشته و سخنان رسول گرامى اسلام(ص) را از نزدیک شنیده و از کلمه «مولى»، امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را فهمیده است.
وى در بخشى از اشعار خود که در محضر رسول خدا(ص) و در اجتماع باشکوه غدیرخم سروده و قرائت کرده است، چنین مى گوید:
ینادیهمُ یوم الغدیر نبیّهم
فقال: فمن مولاکم ونبیّکم
الهک مولانا وانت نبیّنا
فقال له: قم یا علىّ فانّنى
فمن کنت مولاه فهذا ولیّه
هناک دعا: اللّهمّ وال ولیَّه
علامه امینى، پس از «حسان بن ثابت» شعراى دیگر غدیر را یک به یک نام برده و نمونه هاى متعددى از غدیریه هاى آنان را ذکر نموده و بررسى مى نماید. و جالب توجه اینکه، تمامىِ این شعرا که آشنا به موازینِ کلام عرب و صاحب نظر بوده اند، از کلمه «مولى» در حدیث غدیر، امامت و ولایت على(ع) را فهمیده اند.
در پایان، یک بار دیگر یادآور مى شوم که هدف این نوشتار گزارش مختصرى از کتاب عظیم «الغدیر فى الکتاب والسنة والأدب»، آن هم بخشهایى که مستقیماً به مسئله غدیرخم مربوط مى شود، بوده است والاّ این اثر بزرگ، مشحون از فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) و سرشار از نکات و لطایف غدیر پژوهى، دین شناسى و نقدهاى روشن گرانه است، که در هیچ جاى دیگرى، چنین مجموعه اى با این خصوصیات و ویژگیها یافت نمى شود.
________________________________________
1. مورخان شمار آنان را بین نود تا یکصد و بیست و چهار هزار تن و بیشتر ثبت نموده اند. ر.ک: الغدیر فى الکتاب والسنّة والادب، علامه امینى، بیروت، موسسه اعلمى، 1314هـ.ق، ج1، ص27
2. الغدیر، ج1، ص28ـ30
3. همان، ج1، ص31
4. همان،ج2، ص50
5. در مورد تألیفات صورت گرفته در این قرون، رجوع شود به: الغدیر، ج1، ص191ـ196
6. قابل ذکر است که هر جلد از الغدیر در دو جلد ترجمه و منتشر شده است.
7. الغدیر، ج1، ص35ـ87
8. همان، ج1، ص89 ـ101
9. همان، ج1،ص 102ـ190
10. همان، ج1، ص191ـ 198
11. مناشدة: قسم خوردن و حجّت آوردن.
12. الغدیر، ج1، ص199ـ257
13. همان، ج1، ص199ـ204
14. همان، ج1، ص268ـ273
15. همان، ج1، ص275ـ283
16. همان، ج1، ص285ـ293
17. همان، ج1، ص316ـ319
18. همان، ج1، ص319
19. همان، ج1، ص321ـ324
20. همان، ج1، ص334ـ 338
21. همان، ج1، ص339ـ341
22. همان، ج1، ص346ـ366
23. همان، ج1، ص383
24. همان، ج1، ص389
25. همان، ج1، ص423ـ427
26. همان، ج1، ص428
27. همان، ج1، ص449ـ 458
28. همان، ج1، ص461
29. همان، ج2، ص14
30. همان، ج2، ص32
31. همان، ج2، ص40
32. همان، ج2، ص50
حج آن سال با حضور رسول خدا(ص) برگزار شد. وقت آن بود که حجاج به وطن خویش بازگردند. کاروان حاجیان به «جحفه» یا وادى «غدیر» رسیده بود که جبرئیل امین(ع) نازل گشت و آیه آمد: یاایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته (مائده، 67)؛ اى پیامبر چیزى را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شد، ابلاغ کن که اگر این کار را نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
پیامبر(ص) فرمان توقّف داد و آنان که از وادى غدیر گذشته بودند، برگشتند و آنان که نرسیده بودند، به آرامى از راه رسیدند.
مؤذّن رسول خدا(ص) با نداى «اللّه اکبر» از وقت نماز ظهر خبر داد.نماز ظهر و عصر به امامت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و در زیر سایه درختان غدیر برگزار شد.
پس از پایان نماز، پیامبر(ص) در میان جمعیت و بالاى جهاز شتران به ایراد خطبه پرداخت: ایّها الناس: من أولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: اللّه ورسوله اعلم. قال: انّ اللّه مولاى و انا مولى المؤمنین و انا أولى بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه. (حضرت ـ ص ـ این جمله راسه بار و به گفته احمد بن حنبل، چهار بار تکرار فرمود).
سپس فرمود: اللّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه، وأحبّ من أحبّه، وأبغض من أبغضه، وأنصر من نصره، و أخذل من خذله، وأدر الحقّ معه حیث دار، اَلا فلیبلّغ الشاهد الغائب.
هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که آیه نازل گشت: الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً. (مائده،3)
سپس مردم به على بن ابى طالب(ع) تهنیت گفته و با او به عنوان امام و پیشواى امت اسلامى، بیعت کردند و نخستین کسان ابوبکر و عمر بودند.2
چنانکه ملاحظه شد، خداوند سبحان فرمان ابلاغ را هنگامى صادر فرمود که جمعیت زیادى از مسلمانانِ آن عصر، دور هم گرد آمده بودند. رسول اسلام(ص) نیز دستور داد: حاضران، داستان غدیر را به غایبان اعلام کنند، تا حدیث غدیرخم نشر و گسترش یابد. همچنین خداوند آیاتى در این باره نازل فرمود، تا واقعه غدیر در هر عصر و زمان در دل مسلمانان زنده بماند.3
امامان معصوم(ع)، نیز همواره به این واقعه مهم استدلال مى کردند و پس از آنان، علما و بزرگان دین در بزرگداشت این واقعه مهم کوشیده اند. و جالب اینکه جمع زیادى از دانشمندان اهل سنّت واقعه غدیر را در آثار و نوشته هاى خود منعکس نموده،و گروهى از آنان، تألیفات مستقلى در این باره از خود بر جاى نهاده اند.
تاریخ نشان مى دهد، نخستین بار در همان روز غدیر درباره این حادثه وفضایل امیرالمؤمنین(ع) بحث و گفتگو شده است. حسان بن ثابت انصارى اولین کسى است که درباره ولایت امام على بن ابى طالب (ع) شعر سروده،و آن را در محضر رسول خدا(ص) و در اجتماع با شکوه روز غدیر خوانده است.4
و از آن تاریخ تا کنون همواره غدیر شناسى ادامه یافته و از روند تکاملى نیز برخوردار بوده است. و همواره این حدیث در آثار، ثبت و ضبط مى شده است. در سالهاى پایانى سده سوم هجرى قمرى، «ابن جریر طبرى» کتاب« الولایة فى طرق حدیث الغدیر» را درباره حدیث غدیر تألیف نموده است.
در قرن چهارم «ابن عقده» (الولایة فى طرق حدیث الغدیر)، «ابوبکر تمیمى جعابى» (من روى حدیث غدیرخم)، «ابن انبارى واسطى» (طرق حدیث الغدیر)، «ابو غالب احمد بن محمّد زرارى» (جزء فى خطبة الغدیر)، «ابوالفضل محمّد بن عبد اللّه شیبانى» (من روى حدیث غدیر خم)، «حافظ دارقطنى» (جزء فى طرق حدیث الغدیر) و «شیخ محسن بن حسین بن احمد نیشابورى» (بیان حدیث الغدیر)، آثار مستقلى درباره حدیث غدیرخم تالیف نموده اند.
در سده پنجم «على بن عبدالرحمان بن عیسى عروة الجراح» (طرق خبر الولایة)، «ابو عبد اللّه حسین بن عبید اللّه غضائرى» (کتاب یوم الغدیر)، «حافظ ابو سعید مسعود بن ناصر بن ابى زید سجستانى» (الدرایة فى حدیث الولایة)، و «ابوالفتح محمّد بن على بن عثمان کراجکى» (عدة البصیر فى حج یوم الغدیر)، درباره حدیث غدیر، آثارى تألیف کرده اند.
در سده ششم «على بن بلال» (حدیث الغدیر)، «شیخ منصور اللائى رازى» (حدیث الغدیر) و «شیخ على بن حسن طاطرىّ» (کتاب الولایة؛ فضائل امیرالمؤمنین ـ ع ـ )،آثار مستقلى درباره حدیث غدیر تألیف کرده اند.
در قرن هفتم «ابوالقاسم عبیداللّه بن عبداللّه حسکانىّ» (دعاة الهداة الى اداء حقّ المولاة) و در قرن هشتم «شمس الدین محمّد بن احمد ذهبى» (طرق حدیث الولایة) و در قرن نهم «شمس الدین محمّد بن محمّد جزرى دمشقى» (أسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب)، آثار ویژه اى درباره حدیث غدیر تألیف نموده اند.5
غدیر پژوهى، همچنان ادامه یافت تا در سده سیزدهم هجرى قمرى، بزرگمردى از فرزندان و پیروان امیرالمؤمنین(ع) «علامه میر حامد حسین موسوى هندى» (م1306هـ.ق) با پدید آوردن اثر ارزشمند «عبقات الأنوار»، تحوّل علمى و تازه اى در مورد حدیث غدیر ایجاد کرد. این دانشمند نامى، این کتاب بزرگ را به بررسى طرق حدیث غدیر، تواتر آن و مفاد آن اختصاص داد.
وى، مجموعه تحقیقات و پژوهشهاى خود را براساس منابع و آثار معتبر اهل سنّت، مستند ساخت و این امر موجب شد تا کتابش نزد پیروان مذاهب اهل سنّت نیز مقبول واقع شود. اثر ارزشمند میرحامد حسین، برجسته ترین اثرى بود که تا آن روز، در زمینه غدیرشناسى به انجام رسیده بود.
پس از «میرحامد حسین» مباحث غدیرشناسى، پرخروشتر از گذشته ادامه یافت و آثار مهمى پدید آمد، تا آنکه مادر روزگار، محققِ فرزانه، دانشمند نامدار تشیع، «علامه شیخ عبدالحسین امینى» را بدنیا آورد. او از مردان صالح و از پیروان راستین امیرالمؤمنین(ع) بود و بدون تردید، اثر جاودانه اش الغدیر فى الکتاب والسنّة والأدب، برجسته ترین، مستدل ترین، و پرمحتواترین و جامع ترین اثرى است که تا کنون درباره حدیث غدیر و نیز زندگانى و فضایل امیرالمؤمنین(ع) پدید آمده و به گونه اى ابتکارى به جهان علم و دین عرضه شده است.
اکنون در این نوشتار برآنیم تا گزارشى اجمالى از «الغدیر» علامه امینى،به ارادتمندان مولاى متقیان(ع) تقدیم کنیم و پیشاپیش، به نواقص و کاستى هاى آن معترفیم.
راویان واقعه غدیر
مؤلف ارجمند در جلد نخست «الغدیر» (جلد اول و دوم در ترجمه فارسى)6 پس از بیان ارزشِ دانستن درست تاریخ، اهمیت واقعه غدیر و عنایتى که در طول تاریخ اسلام به حدیث غدیر شده است، به ذکر راویان حدیث غدیر پرداخته و آنان را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته اول: وى، نخست، در جستجویى گسترده و مبتنى بر اصول علمى، از میان صحابه و یاران رسول خدا(ص) ـ قرن اول هجرى و عصر صحابه ـ نام یکصد و ده تن را به ترتیب حروف الفبا ذکر مى کند که همگى حدیث غدیر را نقل کرده اند و در شمارش این کسان از «ابو هریرة دوسى» آغاز مى کند و به «ابو مُرازم یعلى بن مرة بن ثقفى» پایان مى دهد.7
علاوه بر این، مؤلف دانشمند، آثار و منابعى را که راویانِ یاد شده (دسته اول) را ثبت و ضبط نموده اند، با ذکر مشخصات و صفحه آورده است.
همچنین در میان صحابه راوى حدیث غدیر، چهره هاى شاخص و برجسته اى از جمله: امام حسن بن على(ع)،امام حسین بن على(ع)، سعد بن ابى وقاص، زبیر بن عوام، اسامة بن زید، ابىّ بن کعب، ام سلمه، جابر بن عبد اللّه انصارى و… مشاهده مى شود که این موضوع بر اهمیت واقعه غدیر افزوده و درستى و قطعى بودن حدیث غدیر را روشن مى سازد.
دسته دوم: مؤلف عالیقدر، پس از صحابه، نام هشتاد و چهار تن از «تابعین» را که حدیث غدیر را روایت نموه اند، به ترتیب حروف الفبا نام مى برد. وى این دسته را از «ابو راشد حُبرانى» آغاز، و به «ابو نجیح یسار ثقفى» پایان داده است.8
دسته سوم: در این قسمت، مؤلف از آغاز سده دوم تا سالهاى پایانى سده چهاردهم هجرى قمرى به جستجوى راویان حدیث غدیر پرداخته، و سیصدوشصت دانشمند برجسته اهل سنّت را که حدیث غدیر را در کتابهاى خود ثبت یا کتابى مستقل در این باره تألیف کرده اند (اعم از ائمه حدیث، تاریخ، تفسیر و کلام) به ترتیبِ عصر و زمانِ هر یک و با ذکر تاریخ وفات آنان، نام مى برد.
صاحب «الغدیر»، این گروه را با نام «ابن دینار جمحى مکى» (م115هـ.ق) آغاز نموده، و به حافظ مجتهد «شهاب الدین ابوالفیض، احمد بن محمّد بن صدیق» پایان داده است. شمارى از این دسته عبارتند از:
1ـ ابوعبداللّه محمّد بن ادریس شافعى (م204هـ.ق)، امام شافعیه،
2ـ ابوعبداللّه احمد بن حنبل شیبانى (م241هـ.ق)، پیشواى حنبلیان،
3ـ حافظ ابوعبداللّه محمّد بن اسماعیل بخارى(م256هـ.ق)، مؤلف «صحیح بخارى»،
4ـ حافظ ابوعبداللّه ابن ماجه(م271هـ.ق) صاحب «سنن ابن ماجه»،
5ـ ابومحمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینورى (م276هـ.ق).9
نکته جالب توجه آنکه، داستان غدیرخم از جمله حقایق مسلّم و غیر قابل تردید است که به حدّ اجماع امّت اسلامى، از تشیع و تسنن رسیده است، و بارها مورد احتجاج و سوگند قرار گرفته است. این حقیقت موجب شده تا مخالفان غدیر، در برابر سند حدیث غدیر سر تسلیم فرود آورند و به ناچار به آن تن دهند و چون نتوانسته اند در سند آن خدشه اى وارد سازند، در دلالت آن به چون و چرا پرداخته اند؛ اما منطق نیرومند و بیان صریح، فصیح و قلم دقیقِ مؤلفِ آزموده و زبردست «الغدیر»، باب هر گونه چون و چرا را بر روى آنان بسته و راهى جز تسلیم در برابر مفاد حدیث غدیر، فرا روى آنان باقى نگذارده است.
کتابهاى تألیف شده درباره حدیث غدیر
مؤلف ارجمند، در ذیل عنوان فوق، از بیست و شش دانشمند فریقین نام برده است که در فاصله قرن سوم تا قرن چهاردهم هجرى آثار مخصوصى درباره حدیث غدیرخم تألیف نموده اند. و ى سپس آثار آنان را به اجمال، مورد بررسى قرار مى دهد.10
مناشدة11 واحتجاج به حدیث غدیر
علامه امینى، در ادامه جلد نخست «الغدیر»، مناشدتها و احتجاجهایى که به حدیث شریف غدیرخم صورت گرفته، بیان و بیست و دو مورد نقل مى کند که در تمامىِ آنها، به ولایت علىّ بن ابى طالب(ع) و داستان غدیرخم احتجاج شده و مورد تصدیق و تأیید مخاطبین قرار گرفته است.12
چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، واقعه غدیرخم از ابتداى وقوع تا عصر حاضر، پیوسته مسلم و حوادث غیر قابل تردید بوده است، به طورى که دوست و دشمن به آن اذعان داشته و آنرا بازگو مى نمودند. از این روى بین صحابه و تابعین، چه پیش از دوران خلافت ظاهرى امیرالمؤمنین(ع) و چه در عهد خلافت آن حضرت(ع) و اعصار پس از آن، استدلال به حدیث غدیر و یاد آورى آن با مبادله سوگند (مناشدة) بسیار دست داده است.
مؤلف «الغدیر» این فصل از کتاب را با مناشده هاى شخص امیرالمؤمنین(ع) آغاز نموده است که نمونه اى از آن چنین است:
مناشده على(ع) در روز «شورا» ،در سال 23 هـ.ق
حضرت (ع) در این مناشده، که آن را در جمع اعضاى شورا و با هدف اثبات حقّ خود انجام داد، بخشى از فضایل و امتیازات خویش را برشمرد و فرمود: «من به طور مؤکّد به چیزى بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود که هیچ فرد عرب و غیر عربى از شما نتواند آن را دگرگون نماید».
سپس فرمود: «همه شما را سوگند مى دهم به خدا، آیا در میان شما کسى هست که پیش از من به وحدانیّت خدا ایمان آورده باشد؟» همگى گفتند: نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیّار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند؟» همگى گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما غیر از من کسى هست که عمویى چون عموى من حمزه داشته باشد که شیر خدا و شیر رسول خدا(ص) و سرور شهیدان است؟» گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که همسرى چون همسر من، فاطمه دختر محمّد(ص) داشته باشد، که بانوى زنان اهل بهشت است؟» گفتند: به خدا سوگند، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که دو سبط، مانند دو سبط من، حسن و حسین داشته باشد که آقا و سرور جوانان اهل بهشت مى باشند؟» گفتند: به خدا قسم، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم،آیا در میان شما جز من کسى هست که چندین بار با رسول خدا(ص) نجوا کرده باشد و پیش از هر نجوا، صدقه داده باشد؟» گفتند: به خدا قسم، نه.
فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشد: مَن کنت مولاه فعلى مولاه، اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه، وانصر من نصره لیبلغ الشاهد الغائب؟» گفتند: به خدا قسم، نه.13
و شگفتا که اعضاى شورا، در تمام موارد یاد شده، همگى سخن حضرت را تصدیق کردند، با این حال، صاحب این فضایل را نادیده گرفتند و به کس دیگرى رأى دادند!
غدیر در کتاب عزیز
صاحب «الغدیر» در ادامه، بحث «غدیر در کتاب عزیز» را بیان نموده، و سه آیه از قرآن کریم را که به اتفاق فریقین، درباره داستان غدیرخم و ولایت امیرالمؤمنین(ع) نازل شده، ذکر کرده اند.
این آیات عبارتنداز:
1ـ آیه تبلیغ: یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته (مائده،67).
مؤلف، در ذیل این آیه، نام سى تن از دانشمندان بزرگ اهل سنت را ذکر کرده است که همگىِ آنان به نقل از صحابه رسول خدا(ص) گفته اند: این آیه در روز غدیرخم و در مورد انتخاب على بن ابى طالب(ع) به امامت و جانشین پیامبر(ص) نازل شده است. از آن جمله اند: طبرى، ابن ابى حاتم، ابن مردویه، ابن عساکر، ابو نعیم، ثعلبى، واحدى، سجستانى و… .14
2ـ آیه اکمال دین: الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى(مائده،3).
امامیه اتفاق نظر دارند که این آیه کریمه، در روز غدیر و پس از آنکه رسول خدا(ص)، ولایت امیرالمؤمنین(ع) را اعلان فرمود، نازل شده است. مؤلف محترم «الغدیر» این حقیقت را از شانزده تن از دانشمندان برجسته اهل سنّت نیز نقل کرده اند، که از آن جمله اند: حافظ ابونعیم، خطیب بغدادى، ابن عساکر، جلال الدین سیوطى و… .15
3ـ آیه عذاب واقع: سئل سائل بعذاب واقع… (معارج، 1ـ3).
این آیه نیز از جمله آیاتى است که پس از نص غدیر، درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) نازل گشته است.
علاّمه امینى این مطلب را از بیست و نه دانشمند از اهل سنّت، که وثاقت آنان مورد قبول است، نقل نموده اند. شمارى از آنان عبارتند از: قرطبى، سبط ابن جوزى، ثعلبى، شیخ محمّد عبده، و… .16
مؤلف دانشمند، ضمن بحث در آیات پیشگفته، به نقد اتهاماتى که برخى، جاهلانه و یا مغرضانه به شیعه نسبت داده اند، پرداخته و به آن پاسخ گفته و حقیقت امر را روشن ساخته است. از جمله: نقدى بر «قرطبى» و «قسطلانى» در ذیل آیه «تبلیغ»؛ نقدى بر «سیوطى» و «آلوسى» در ذیل آیه «اکمال دین»؛ نقدى بر «ابن تیمیه» در ذیل آیه «عذاب واقع».
عید غدیرخم در اسلام
علامه امینى، در این عنوان، دلایل جاودانگىِ عید غدیر در اسلام را بیان مى کند و عید گرفتن این روز تاریخى را، از دلایل جاودانگىِ حدیث غدیر مى داند.
وى مى افزاید:
گرچه شیعیان بیش از هر کس دیگرى نسبت به این امر اظهار علاقه مى کنند، لکن این عید اختصاص به شیعیان ندارد و سایر فرق اسلامى نیز، این عید را بزرگ مى شمارند.17
داستان تهنیت
براساس روایت زید بن ارقم، پیامبر(ص) در غدیرخم و پس از نزول آیه «تبلیغ» به مردم دستور داد تا از صمیم قلب با على(ع) عهد و پیمان بندند، و اولاد و اهل بیت خویش را نیز بدان ملزم کنند. و فرمود که بر على(ع) سلام کنند و بر ولایت و امیرى او بر مؤمنان، تصریح کنند.
مردم نیز فرمان بردند، و نخستین کسانى که با پیامبر(ص) و على بن ابى طالب(ع) دست دادند و تهنیت گفتند، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند.18
سپس مؤلف داستان بیعت شیخین (ابوبکر و عمر) با على(ع) را، از شصت تن از دانشمندان طراز اول اهل سنّت نقل نموده، و سلسله ناقلان این داستان را به جمعى از صحابه رسول خدا(ص) منتهى ساخته است، که از آن جمله اند: عبداللّه بن عباس، ابوهریره، براء بن عاذب و… .19
عید غدیر نزد عترت طاهره
عید غدیر را، هم امام على بن ابى طالب(ع)، و هم دیگر امامان معصوم(ع) جشن مى گرفتند و آن را بزرگترین عید اسلامى مى دانستند.
نقدى بر «نویرى» و «مقریزى»
چنانکه ملاحظه شد در عصر رسالت نیز، همواره عید غدیر مورد توجه صحابه و بزرگان اسلام، بویژه مورد عنایت و توجه خاص امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) بوده است. با این حال، «نویرى» و «مقریزى» عید غدیر را از بدعتهاى «معزّ الدوله على بن بویه» در سال 352هـ.ق. دانسته اند. امّا علامه امینى به نقد سخن آنان پرداخته و بى پایگى آن را به اثبات رسانیده اند. 21
بررسى سند حدیث غدیر
مؤلف «الغدیر» در ادامه، سند حدیث غدیر را بررسى و تواتر لفظى و معنوىِ آن را ثابت مى کند و نام چهل و سه عالم و حافظ بزرگ اهل سنّت را مى برد که به صحّت حدیث غدیر تصریح نموده اند، و عده زیادى نیز، آن را در کتابهاى خود نقل کرده اند.
بدین ترتیب، مؤلف نشان داده اند که هرگز حدیثى به این مرتبه از ثبوت، یقین و تواتر نرسیده است، تا بدان جا که تعدادى از دانشمندان اهل سنّت، از جمله «شمس الدین جزرى» رساله مستقلى در اثبات تواتر این حدیث تألیف نموده است.22
وى، آنگاه نظر «ابن حزم» را درباره قاتل على(ع) نقل مى کند که مى گوید: «ابن ملجم، على(ع) را در حال تأویل و اجتهاد کشت و چنین قتلى قصاص ندارد، بلکه ابن ملجم یک ثواب نیز دارد، چون او اجتهاد کرد ولى به خطا رفت!» و سپس به نقد سخن ابن حزم مى پردازد، و براساس کتاب خدا و سنّت رسول(ص) او را در یک محکمه تاریخى، محاکمه مى کند.23
سخن «ابن حزم» به اینجا ختم نمى شود، بلکه او «ابوالغادیه» قاتل عمار یاسر را نیز مجتهد و مأجور مى داند، و معتقد است که معاویه و عمرو عاص، نیز در جنگ با على بن ابى طالب(ع) به اجتهاد خود عمل نموده و مستوجب پاداشند!24
مفاد حدیث غدیر
بحث مهم دیگرى که علامه امینى، تمام و کمال به آن مى پردازد، «دلالت و مفاد حدیث غدیر» است. ایشان، با یک بحث بسیار جالب علمى و ادبى، اثبات نموده اند که لفظ «مولى» که در حدیث غدیر آمده، به معناى «أولى بالشئ» برترى امیرالمؤمنین(ع) بر جمیع مسلمین، حتى بر خلفاى سه گانه است؛ زیرا آنان که در اجتماع عظیم روز غدیرخم این لفظ را از زبان رسول گرامى اسلام(ص) شنیدند، و یا کسانى که بعدها این خبر مهم به آنان رسید، همه، همین معنا را از لفظ «مولى» درک کرده اند و پیوسته پس از آنها، در میان رجال شعر و ادب، تا عصر حاضر جریان داشته است. و این وحدت تشخیص، برهانى است قاطع بر مقصود ما. جالب اینکه، خود شیخین (ابوبکر و عمر) نیز همین معنا را از لفظ «مولى» فهمیده بودند و چرا که در غیر این صورت تهنیت گفتن و بیعت کردن آنان با آن حضرت(ع) معنا نداشت.
مؤلف هوشیار «الغدیر» در بررسىِ معناى واژه «مولى»، نخست بیست و هفت مورد از معانى «مولى» را ذکر مى کند و سپس بیست قرینه غیر قابل خدشه و تعیین کننده ارائه مى کند که تمامىِ آنها نشان دهنده و مؤید آن است که واژه «مولى» در حدیث غدیر به معناى «اولى بالشئ» است و بس و به هیچ یک از معانى دیگر نمى تواند باشد.
بنابراین، با وجود این همه قراین اطمینان آور، جاى هیچ گونه مناقشه اى در دلالت حدیث غدیر باقى نمى ماند.25
یکى از قراین یاد شده، سخن رسول خدا(ص) در مقدمه حدیث غدیر است که فرمود: ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من، از خودتان به شما سزاوارتر نیستم، و سپس فرمود: فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه.
این حدیث را با همین ترتیب بسیارى از علماى فریقین روایت نموده اند، و صاحب «الغدیر» آن را از شصت و چهار تن از علما و حفاظ اهل سنّت نقل نموده است.26
احادیثى که معناى «مولى» را تفسیر نموده است
مؤلف، سپس فصلى را با عنوان «احادیثى که معانى مولى و ولایت را تفسیر نموده است»، گشوده و در آن، احادیث فراوانى نقل کرده است. که در تمامى آنها کلمه «مولى» در همان معنایى استعمال شده که پیش از این در بحث «دلالت حدیث غدیر» بیان شد.
جالب اینکه عده زیادى از دانشمندان اهل سنّت نیز ما را همراهى نموده و کلمه «مولى» را به همان معنایى دانسته اند که مقصود ماست و صاحب «الغدیر» نام چهارده تن از آنان را ذکر نموده است.27
عبادات و اعمال وارده در عید غدیر
مؤلف در ذیل عنوان فوق، به بیان عباداتى پرداخته است که انجام آن در روز «عید غدیر» سفارش و تأکید شده است؛ از جمله، روزه داشتن این روز.
شیعه، از طریق اهل بیت(ع)، و اهل سنّت از طریق پیامبر(ص) نقل کرده اند که: روزه داشتن در روز هیجدهم ذوالحجه (عید غدیر)، ثواب فراوانى دارد. و نیز گروهى از دانشمندان اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(ص) نقل کرده اند که فرمود: «هر کس روز هیجدهم ذوالحجه (روز غدیر) را روزه بدارد، براى او ثواب روزه شصت ماه نوشته مى شود.» 28
صاحب «الغدیر» حدیث پیشگفته را از سیزده تن از حفاظ بزرگ اهل سنّت نقل نموده و سپس، به ابن کثیر که منکر این حدیث شده، پاسخ گفته، و سخن او را نقد و بررسى مى کند.
شعر غدیر
از جمله مهمترین مباحث جلد دوم «الغدیر فى الکتاب والسنّة والادب»، شعر غدیر است.
مؤلف، نخست، شعر و شاعرى را از منظر قرآن کریم مطرح نموده، و آنگاه مقام و منزلت شعر و شاعران را از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدى(ع) و بزرگان دین بررسى کرده است.29
پیامبر(ص)، شعرا را تکریم مى نمودند و مورد تشویق قرار مى دادند و از این زبان و سلاح در جهت اهداف مقدس، سود مى جستند. همین امر باعث گردید تا شاعران بسیارى، از مرد و زن، پروانه وار، گرداگرد شمع وجود پیامبر(ص)، حلقه زنند و عاشقانه بسرایند.
امامان معصوم(ع) نیز شعرا را گرامى مى داشتند و به پاس اشعار و سروده هاى آنان، محافل با شکوهى مى آراستند و به آنان جوایز ارزنده اى اهدا مى نمودند.30
شاعران غدیر
علامه امینى در ادامه اثر ارزشمند خود، به شعراى غدیر پرداخته است و به دلیل اهمیت آن و هم به دلیل علاقه خاصى که به آن دارد، پیوسته تا پایان کتاب «الغدیر» از آن سخن مى گوید. امّا افسوس که یازده جلد «الغدیر» پایان یافت و بحث «شعراى غدیر» ناتمام باقى ماند.
وى در این عنوان، از سده نخست هجرى تا سالهاى میانى سده داوزدهم، جمعاً یکصد و پنج تن از شعراى غدیر را نام مى برد و تحلیل جامع و دقیقى از غدیریه ها و زوایاى مختلف زندگى آنان ارائه مى کند و ادامه بحث «شعراى غدیر» را به جلدهاى بعدى «الغدیر» موکول مى کند، اما اکنون بیست و نه سال از درگذشت آن عالم ربانى مى گذرد و هنوز جلدهاى بعدى «الغدیر» منتشر نشده است و اطلاعى از آن در دست نیست.
روش علامه امینى در بررسى زندگانى شعراى غدیر بر این است که نخست، آنان را به ترتیب قرنى که در آن مى زیسته اند ذکر مى کند، و سپس تحلیل جامعى از غدیریه ها و دیگر آثار شاعر ارائه مى دهد.
بررسى ابعاد مختلف زندگى، خانواده، مبارزات، سیر و سلوک اجتماعى، افکار، عقاید و… نیز از جمله مباحثى است که درباره هر یک از شعراى غدیر در «الغدیر» به چشم مى خورد.
همچنین، ایشان به تناسب بیان فضایل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در اشعار شعراى غدیر، روایاتى که از سوى پیامبر اکرم(ص) صادر شده و بیان کننده آن فضایل است را، با اسلوب و روش بسیار زیبایى ذکر نموده و بحثهاى تحقیقى و جامعى درباره هر یک از این فضایل به عمل مى آورد. و بدینسان فضایل بسیارى از اهل بیت پیامبر(ص) و بخصوص شخص امیرالمؤمنین(ع) را، در اختیار خوانندگان قرار مى دهد.
غدیریه امیرالمؤمنین(ع)
چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، مؤلف «الغدیر» بحث شعراى غدیر را با شعراى قرن نخست هجرى آغاز نموده، و دفتر غدیریه سرایان سده نخست هجرى را با نام مبارک امام على(ع) گشوده است، و از امیرمؤمنان(ع) بعنوان طلایه دار و سر سلسله شعراى غدیر نام برده است.
آرى، او پس از پیامبر اکرم(ص) فصیحترینِ مرد عرب است و آشنایى او به خصوصیات و موازین کلام عرب با هیچ شخص دیگرى قابل مقایسه نیست و هموست که کلام پیامبر گرامى اسلام(ص) را «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه» به امامى که طاعتش چون پیامبر(ص) بر همه واجب است، معنا مى کند.
حضرت(ع) در پاسخ به نامه معاویه که به زعم خویش، براى خود فضایلى برشمرده بود، چنین سرود:
محمّه النبىُّ اَخى وصِنْوى
و جعفه الذى یُضحى ویُمسى
وبنت محمّد سکنى وعرسى
وسبطا احمد وَلَداىَ منها
سبقتکمُ الى الاسلام طُرّاً
فاوجَبَ لى ولایَتَهُ علیکم
فویه ثم وَیه ثم وَیه
علامه امینى از «بیهقى» دانشمند اهل سنّت نقل کرده اند که گفته است: «حفظ این اشعار بر دوستان و پیروان على(ع) واجب است تا مفاخر آن حضرت را بدانند.»
حسان بن ثابت و غدیر
غدیر سراى دیگر عصر رسالت، حسان بن ثابت است. او نخستین شاعر غدیر و از جمله کسانى است که خود شخصاً در غدیرخم حضور داشته و سخنان رسول گرامى اسلام(ص) را از نزدیک شنیده و از کلمه «مولى»، امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را فهمیده است.
وى در بخشى از اشعار خود که در محضر رسول خدا(ص) و در اجتماع باشکوه غدیرخم سروده و قرائت کرده است، چنین مى گوید:
ینادیهمُ یوم الغدیر نبیّهم
فقال: فمن مولاکم ونبیّکم
الهک مولانا وانت نبیّنا
فقال له: قم یا علىّ فانّنى
فمن کنت مولاه فهذا ولیّه
هناک دعا: اللّهمّ وال ولیَّه
علامه امینى، پس از «حسان بن ثابت» شعراى دیگر غدیر را یک به یک نام برده و نمونه هاى متعددى از غدیریه هاى آنان را ذکر نموده و بررسى مى نماید. و جالب توجه اینکه، تمامىِ این شعرا که آشنا به موازینِ کلام عرب و صاحب نظر بوده اند، از کلمه «مولى» در حدیث غدیر، امامت و ولایت على(ع) را فهمیده اند.
در پایان، یک بار دیگر یادآور مى شوم که هدف این نوشتار گزارش مختصرى از کتاب عظیم «الغدیر فى الکتاب والسنة والأدب»، آن هم بخشهایى که مستقیماً به مسئله غدیرخم مربوط مى شود، بوده است والاّ این اثر بزرگ، مشحون از فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) و سرشار از نکات و لطایف غدیر پژوهى، دین شناسى و نقدهاى روشن گرانه است، که در هیچ جاى دیگرى، چنین مجموعه اى با این خصوصیات و ویژگیها یافت نمى شود.
________________________________________
1. مورخان شمار آنان را بین نود تا یکصد و بیست و چهار هزار تن و بیشتر ثبت نموده اند. ر.ک: الغدیر فى الکتاب والسنّة والادب، علامه امینى، بیروت، موسسه اعلمى، 1314هـ.ق، ج1، ص27
2. الغدیر، ج1، ص28ـ30
3. همان، ج1، ص31
4. همان،ج2، ص50
5. در مورد تألیفات صورت گرفته در این قرون، رجوع شود به: الغدیر، ج1، ص191ـ196
6. قابل ذکر است که هر جلد از الغدیر در دو جلد ترجمه و منتشر شده است.
7. الغدیر، ج1، ص35ـ87
8. همان، ج1، ص89 ـ101
9. همان، ج1،ص 102ـ190
10. همان، ج1، ص191ـ 198
11. مناشدة: قسم خوردن و حجّت آوردن.
12. الغدیر، ج1، ص199ـ257
13. همان، ج1، ص199ـ204
14. همان، ج1، ص268ـ273
15. همان، ج1، ص275ـ283
16. همان، ج1، ص285ـ293
17. همان، ج1، ص316ـ319
18. همان، ج1، ص319
19. همان، ج1، ص321ـ324
20. همان، ج1، ص334ـ 338
21. همان، ج1، ص339ـ341
22. همان، ج1، ص346ـ366
23. همان، ج1، ص383
24. همان، ج1، ص389
25. همان، ج1، ص423ـ427
26. همان، ج1، ص428
27. همان، ج1، ص449ـ 458
28. همان، ج1، ص461
29. همان، ج2، ص14
30. همان، ج2، ص32
31. همان، ج2، ص40
32. همان، ج2، ص50