مفهوم موضوع اصلی فلسفه (وجود) بخاطر ادعای بداهت معمولاً چندان نتوانسته است تحلیل گردد. با این همه، گاه اشاره می شود که وجود آن است که در برابر عدم و طارد آن است. اما کدام وجود در برابر کدام یک از معانی مختلف عدم؟ پس نخست باید به معانی گوناگون عدم رسید تا با سنجش معانی گوناگون وجودهای مقابلشان و پالودگی آن ها از انواع و اقسام اعدام، وجود ناب مطلوب فلسفه به دست آید؛ وجودی که هیچ شائبه ای از عدم در آن نیست و در برابر شکاکان و حتی ایده آلیست ها امکان فلسفه را نیز می تواند تضمین کند: وجود مضاف (نه «وجود/ موجود بماهو وجود/ موجود») خارجی به معنای اعمی که بالفعل است نه بالقوه، ممکن محقق است نه ممکن معدوم، در زمان حال است نه در گذشته و آینده، ایجابی است نه سلبی و البته با چنین شرایطی می تواند در «واقعی مطلق» متعلق هل مرکب نیز باشد.