مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی مسئله امکان و قلمرو شناخت عقلی خدا از نظرگاه جریان فکری محدث - متکلمان مدرسه کوفه براساس احادیث و گزارش های تاریخی به جامانده، با روش بررسی کلامی است. طبق شواهد روایی، بیشتر امامیه در مدرسه کلامی کوفه (طیف عظیم محدث - متکلمان) به امکان شناخت عقلی خارج از حدینی که مستلزم نفی تعطیل و تشبیه است، باورمند بودند. نقل پرتکرار اخباری که به نوعی دلالت بر امکان شناخت بین الحدینی خدا دارد، از مسلّم انگاری آن و عدم مخالفت در اصل امکان شناخت عقلی حکایت دارد. آنان در راستای تبیین نفی حد تشبیه، اتصافِ ذات باری تعالی به صفات ذاتی ایجابی همچون مستلزم حد بودن، به شماره درآمدن، نفی ازلیت و در یک کلام تشبیه آفریدگار به آفریده ها را به لحاظ وجودشناختی نفی می کردند. با این حال، به لحاظ معناشناختی به صفات ذاتی ازلی (به معنای سلبی) باورمند بودند و در واقع ذات کردگار را از ازل و پیش از آفرینش به نحو سلبی به صفات ذاتی همچون علم و قدرت متصف می دانستند. دیدگاه ایشان در گزارش های تاریخی اصحاب مقالات، ناقص و غیرمنسجم بازتاب داشته است. با این حال، طبق برخی از گزارش های روایی، برخی از اصحاب امامیه صفات ذاتی ازلی را منکر بودند؛ زیرا پنداشته بودند صفات ازلی ذاتی در هر صورت مستلزم تحقق اشیا از ازل است. اما انگاره آنان مورد مخالفت امامان و بیشتر امامیان قرار گرفت و هیچ گاه در میان بدنه اصلی امامیه رشد و نمو نیافت.
حدوث عالم در اندیشه امامیه نخستین
حوزه های تخصصی:
دوره نخستین دانش کلام را به قبل از آغاز رسمی کلام امامیه در بغداد می توان نسبت داد. اما با شروع مباحث رسمی کلام امامیه در این شهر، شاهد پیدایش دو مدرسه کلامی کوفه و سپس قم هستیم که خط فکری آنها تا چندین قرن بر محافل فکری امامیه سایه افکنده است. مسئله حدوث عالَم دارای پیشینه تاریخی بسیاری بوده و دست کم در یونان باستان وجود داشته است. این میراث به متکلمان امامیه نیز منتقل شده و جریان فکریِ متکلمان نظریه پرداز، بر اندیشه های یونانی پیرامون حدوث اجسام، ردّیه هایی را نگاشته اند. روایات اهل بیت علیهم السلام نیز به این مسئله ورود کرده و حدوث عالَم را در ضمن مناظره با زندیقان، همراه با استدلال عقلانی مطرح نموده است. در این روایات از طریق اصل «تغییر، زوال و انتقال اجسام و پیدایش یک شیء پس از نیستی»، بر حدوث عالَم استدلال شده است و در آن ها، حدوث، همان وجود پس از عدم عنوان می شود. این گونه از استدلال بر حدوث عالَم را می توان جوهره دلیل اَکوان اربعه دانست. این اندیشه در تفکر امامیه نخستین، غالب بوده و تنها توسط جریان غالیان به چالش کشیده شده است. در پاره ای از میراث حدیثی غالیان، وجود اهل بیت علیهم السلام همراه با ذات باری تعالی، به شکل ازلی فرض می شود. روایات خلقت نوری اهل بیت و همچنین روایات خلقت تقدیری را می توان از زمینه های اندیشه ورزی غالیان و انحراف از مسیر صحیح و اصیل امامیه دانست.
وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند در دیدگاه ابوهاشم جعفری
حوزه های تخصصی:
بررسی اندیشه های کلامی امامیه دوران نخستین، نشانگر دو بحث مهم در باب اسما و صفات خداوند است؛ وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند. در میان اندیشمندان امامی، ابوهاشم جعفری ازجمله شخصیت هایی است که در این موضوع روایت مفصلی را نقل کرده است و در این رابطه دقت بالایی دارد. هدف این تحقیق، چیستی اندیشه او درباره وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند است. در اندیشه ابوهاشم، خداوند در مقام ذات از هرگونه صفتی عاری بوده و تمام صفات به خاطر وسیله قرارگرفتن میان خداوند و بندگان، برای دعا و تضرع خلق شده اند. او در بحث معناشناسی نیز صفات را با طریق سلبی (الهیات تنزیهی) قبول داشت و در واقع نقیض صفات ذات را از خداوند نفی می نمود. افزون بر این، صفات ذات حق را به صورت اثبات فعلی نیز بیان کرده و صفات را به افعال و نشانه های ذات حق در مخلوقات معنا می نمود. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای می باشد.
وجودشناسی صفات الاهی از مدرسه بغداد تا مدرسه حله
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث اختلاف برانگیز در بین متکلمان مسلمان، وجودشناسی صفات الاهی و به طور خاص، رابطه ذات و صفات الاهی است. امامیه و معتزله در مقابل اهل حدیث و اشاعره به دلیل باور به توحید صفاتی، صفات زائد بر ذات را انکار کردند. بیشتر معتزله به نظریه نیابت باور داشتند و ذات الاهی را نائب مناب صفات در تحقق احکام صفات می دانستند. عالمان امامیه در دوره نخست مدرسه کلامی حله( مانند حمصی رازی و محقق حلی) نیز با پیروی از روش شناسی معتزله متأخر به نقد نظریه احوال پرداخته، دیدگاه نیابت را پذیرفتند. متکلمان دوره دوم مدرسه حله مانند خواجه طوسی، ابن میثم بحرانی، علامه حلی و فاضل مقداد نه تنها همچنان منتقد نظریه احوال بودند، بلکه برخی از اصطلاحات و ادله فلسفی را در تبیین دیدگاه خود استفاده کردند. البته این استفاده گزینشی بود و متکلمان حله در موارد مهمی نیز سخنان ابن سینا را در این بحث نقد و رد کردند. عباراتی از برخی متکلمان موجود است که در ظاهر با نظریه عینیت فلسفی شباهت دارد. با این حال، بررسی دقیق تر نشان می دهد که نظریه رسمی متکلمان امامیه در دوره دوم مدرسه حله نیز همان نظریه نیابت است.
تلقی خلافت الهی از امامت در میان شیعیان دوران نخست
حوزه های تخصصی:
کشف تلقّی شیعیان از مسئله امامت در دوران نخستین، اندیشه امامتی ایشان را آشکار می سازد. باور ایشان به خلافت الهی به عنوان مهم ترین اصل امامت شیعه به تصویر کشیده شد. ابتدا اعتقاد به مفهوم عصمت با کلمات و واژگان متفاوتی در شرایط سیاسی - اجتماعی و در رویارویی با اندیشه های مقابل، سپس باور به نص و نصب الهی با شکل گیری عنوان اختصاصی «وصی» برای امام، همچنین علم ویژه و گستره علم امام به همراه باور به جایگاه معنوی خاص برای ایشان، از ارکان تلّقی امامتی شیعه در آن دوران بوده است. تثبیت باورهای اصیل امامتی تشیع به عنوان نقدی بر نظریه تطور و تکامل شیعه در دوران نخست، ضرورت توجه به تلقّی شیعیان از امامت در آن دوران را ایجاد کرد. در نتیجه این پژوهش با روش تاریخی - تحلیلی، برای تشریح و تبیین چنین هدفی نوشته شده است.
رابطه دین و فطرت (مطالعه موردی آیه فطرت با نگاهی بر آرای تفسیری علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی)
حوزه های تخصصی:
انسان و کمال غایی او، اصلی ترین موضوع قرآن است و فلسفه بعثت انبیا و تشریع ادیان و شرایع، راهبری او به سوی سعادت ابدی است. خالق و رب انسان برای طی طریق و سیر در مسیر سعادت، او را به جهازی مجهز کرده است که بتواند مطلوب را حاصل نماید. شاید بتوان گفت که اصلی ترین این تجهیزات، سرشتن انسان بر فطرت باشد. از سوی دیگر، خداوند با ارسال رُسُل و تشریع دین، هدف غایی دین را رسیدن به کمال مطلوب معرفی می کند. آیه 30 سوره مبارکه روم که به «آیه فطرت» نامیده شده است، تنها آیه از قرآن کریم می باشد که در آن، کلمه دین و فطرت باهم آمده است؛ ازاین رو، لازم است رابطه بین آنها را با یکدیگر بررسی کرد. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی، رابطه بین دین و فطرت در آیه 30 سوره روم از دیدگاه دو مفسر بزرگ، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی بررسی و تحلیل شد. نتیجه آنکه فطرت نوع خاصی از خلقت بوده و دین مجموعه قوانینی است که انسان را بر سرشت مفطور خود راهنمایی می نماید و در واقع، فطرت چیزی فراتر از دین است. در واقع هدایت فطری بستری برای هدایت وحیانی، و هدایت نبوی و وحیانی بوده و مدخلی است برای بازگشت به هدایت فطری که هدایتی درونی و شهودی است و بالاتر از آن تصور نمی شود. بدیهی است که نقطه کانونی هدایت انبیا، بیداری فطرت انسان برای رسیدن به کمال و اصل خویش است.