مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم قرآنی مر بوط به حوزه ی قیامت و معاد، تعبیر ترکیبی «اصحاب اعراف» است که ویژگی های آن در خلال آیات ۴۶تا ۴۹ سوره ی اعراف بیان شده است. در این دسته از آیات، از مکان خاصى نام برده شده که میان بهشت و جهنم و مُشرِف بر آنها است و آن «اعراف» است که افراد خاصى در آن قرار دارند. در جهت تعیین مصادیق «اصحاب اعراف»، دو دیدگاه اصلی مطرح است؛ برخی می گویند: آنان انسان های کامل و مقربان درگاه الهی همچون انبیا و ائمه هستند. گروهی نیز معتقدند: آنان کسانی هستند که میزان گناهان و نیکی هایشان با هم برابر است. هدف این نوشتار (که به شیوه ی توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش ها و متون مختلف لغوی، بافت و سیاق قرآن، روایات و وجوه مفسران و مترجمان تدوین یافته است)، تبیین چیستی و مصادیق تعبیر «اصحاب اعراف» است. نتیجه برآمده از تحقیق این است: بافت و سیاق خود آیه و روایات دارای دلالت صریح، حکایت از این دارد که: اعراف جایگاه ویژه اى میان بهشت و جهنم است؛ و افراد دارای مقام و منزلت رفیع در این مکان مستقر شده و از تمام احوال و خصوصیات بهشتیان و جهنمیان آگاه هستند. بر این اساس نمی توان منظور از اصحاب اعراف را کسانی دانست که حسنات و سیئاتشان برابر است.
بازخوانی مهم ترین راه کارهای عملی عاطفی و اخلاقی مؤثر در توسعه ی محبت در جامعه از منظر آیات و روایات
حوزه های تخصصی:
اعمال محبت در جامعه یکی از آموزه های مهم دین اسلام در حوزه ی اجتماعی محسوب می شود چراکه مبنای اصلی روابط اجتماعی انسان ها بر پایه ی محبت بنا شده است. قطعا برای تحقق چنین ارتباطی شایسته، ارائه ی راه کارهای مناسب، امری ضروری محسوب می شود؛ بدین جهت، این جستار با هدف شناسایی، بررسی و بازگویی راه کارهای اخلاقی و عاطفی مؤثر در تثبیت و توسعه این امر مهم درجامعه، تدوین یافته است. در خلال این پژوهش که آراسته به روش توصیفی- تحلیلی و تدبر در آیات و روایات است، این سلسله از راه کار ها، مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه ی این تحقیق این است: براساس آموزه های قرآنی وحدیثی؛ راه کارهای عملی عاطفی و اخلاقی، از جمله روش های اثرگذار در توسعه ی محبت در جامعه محسوب می شوند. البته محبت به افراد جامعه آنگاه موثر است که در راستای محبت الهی باشد؛ چنین نگرشی، سرچشمه ی رفتارهای محبت آور است و از بارزترین ویژگی محبت اجتماعی به شمار می آید.
بررسی پیامدهای اختلال وسواس فکری و عملی بر زندگی فردی از دیدگاه قرآن و حدیث
حوزه های تخصصی:
سلامت فردی یکی از اصول اجتناب ناپذیر در عرصه زندگی است، و عنصری ضروری در بهره وری از مزایا و مواهب حیات محسوب می گردد؛ واقعیات خارجی حکایت از این دارد که بروز اختلال وسواس فکری و عملی در افراد، مشکلات فراوانی را در ابعاد مختلف زیستی فردی بلکه اجتماعی برجای می گذارد. قطعا تبیین و بررسی دقیق آسیب های این بیماری مزمن از دیدگاه قرآن و حدیث ، کمک شایانی می کند تا در زمینه آن آگاهی سازی شود و اراده ی فرد مبتلا در جهت ترک وسواس، تقویت گردد. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش از نوع پژوهش های بنیادی و به روش توصیفی - تحلیلی با ابزار فیش برداری از منابع کتابخانه ای است که به توصیف و تحلیل مطالب مرتبط با موضوع پرداخته است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بروز اختلال وسواس فکری و عملی، پیامدها و آسیب های جسمی و روحی خانمان سوزی همچون: بیماری آرتریت روماتوئید توهم، تردید، خشم و غضب، مختل شدن روابط خانوادگی و اجتماعی، سلب سلامتی و آرامش، فاصله گرفتن از معنویات را بر زندگی شخص بیمار برجای نهاده و سایه خواهد افکند.
بررسی راه کار های مقابله با ظلم اجتماعی از نگاه قرآن
حوزه های تخصصی:
ظلم اجتماعی که عبارت دیگری از کم گذاشتن، ضایع کردن و پایمال کردن حقوق دیگران و بی عدالتی نسبت به آنان است؛ بزرگترین درد اجتماع بشر در همه ی زمان ها محسوب می شود. اگرچه گریز از ظلم و عشق به عدالت، امری فطری است، اما غالب افراد، به مقتضای غریزه ی سودجویی، کوشش می کنند تا آنچه که به نفع خود می دانند، برخوردار شوند؛ هرچند دست یابی به آن باعث تجاوز به حقوق دیگران گردد. این نوشتار که با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف گسترش فرهنگ عدالت در جوامع بشری به ویژه در جوامع اسلامی نگاشته شده است؛ در پی پاسخ به این پرسش است که: راه کار های قرآنی برای مقابله با ظلم اجتماعی چیست؟ نتیجه ی برآمده از این مقاله این است با تتبع در آیات شریفه، مشخص شده است که مجموعه ی راه کار های قرآنی برای رفع معضل بی عدالتی اجتماعی، عبارت است از سه راه کار فرهنگی، تقنینی و اجرایی؛ بر هریک از افراد و مسئولان اجرایی لازم است با بهره گیری از این راه کار های کارآمد قرآنی در جهت مقابله با ظلم اجتماعی تلاش نمایند.
تفاوت یا همسانی وحی نبوی با تجربه دینی
حوزه های تخصصی:
امروزه مسئله ی وحی یکی از جدی ترین و راهبردی ت رین مس ائل عل م ک لام و الهی ات است که توجه دانشمندان را ب ه خ ود جل ب ک رده اس ت. آنان با گرایش ها و نگرش های مختلف و از زاویه های متفاوت، وحی و رابطه ی آن را با تجربه دینی مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند. ره آورد این بررسی ها، رهیافت های گوناگونی است که در تفسیر ماهی ت وح ی ارائه نموده اند. یکی از این رهیافت ها که در دوره ی مدرنیته به طور گسترده مورد توجه اکثر اندیشمندان ق رار گرفته، دیدگاه برخی از روشنفکرانی است که وحی را مواجهه و تجربه ی دینی شخص پیامبر با خدا می دانند. این مقاله که به روش کتابخانه ای و به شیوه ی تحلیلی و توصیفی نگارش یافته به بررسی ماهیت وحی و تجربه ی دینی اختصاص یافته است. نتیجه این تحقیق؛ نمایان گر عدم ارتباط وحی الهی با تجارب دینی است. هرچند برخی از روشنفکران معاصر از چشم انداز تجربی به وحی نگریسته و با نادیده انگاشتن تفاوت های اساسی که در ماهیت وحی با تجربه دینی وجود دارد آن را همسان با تجارب دینی دانسته اند. این گونه نظریات در باب وحی دارای اشکالات و پیامدهای فراوانی است که در این پژوهش به پیامدهایی همچون: انکار جنبه ی آسمانی و سرشت زبانی وحی؛ نادیده گیری مقام عصمت انبیاء الهی و تعمیم وحی و بسط آن در بستر تاریخی و غیره... پرداخته می شود.
نقد تحلیلی دیدگاه های علامه طباطبایی در مورد مجاز های قرآن
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی از جمله مفسران موافق با وجود مجاز در قرآن بوده و در کتاب المیزان فی تفسیر القرآن از مجاز بودن بسیاری از آیات در تفسیر بهره برده اند. دیدگاه های ایشان، در موارد نادری که قائل به مجاز بوده اند، به دلیل «عدم سازگاری با قواعد بلاغی» یا «عدم اشاره به مجازیت در برخی از کلمات و آیات» با وجود برخورداری از شرایط لازم برای مجازیّت، قابل تأمل و نقد است؛ پرداختن به این بحث با عنایت به جایگاه علمی رفیع علامه طباطبایی در حوزه های مختلف معارف دینی، به ویژه در عرصه ی تفسیر و استفاده مجامع تفسیری از کتاب تفسیری ایشان، اهمیتی والا دارد؛ از این رو، هدف نوشته ی پیشرو پاسخ گویی به این سؤال اصلی است: نقد تحلیلی دیدگاه های علامه طباطبایی در مورد مجاز های قرآن چیست؟ این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و نرم افرازی و با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفت و نتایج زیر به دست آمد: با توجه به قواعد بلاغی، برخی از آیاتی که علامه 6 به دلایلی خاص (که در متن مقاله بدان ها اشاره خواهد شد)، از آن ها در قالب های «استعاره ی مصرحه»، «استعاره ی مکنیه» و «تمثیل» یاد نموده قابل نقد است، همین طور عدم اشاره ایشان به برخی از موارد «مجاز های مرسل» و «مجاز های عقلی»، محل تأمل می باشد.