مقالات
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی دیجیتال رویکردی نوظهور از نوآوری است؛ بنابراین لازم است مطالعات بیشتری پیرامون این موضوع صورت گیرد. بدین منظور این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین منبع کنترل و قصد کارآفرینی دیجیتال با نقش تعدیل گری آموزش کارآفرینی بر اساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان رشته های مدیریت، فناوری اطلاعات و کامپیوتر دانشگاه شهید باهنر کرمان بود که از این میان تعداد 380 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بود که روایی و پایایی آن با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی بررسی و تأیید شد. داده ها با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی و به کمک نرم افزار Smart PLS نسخه 3 تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که منبع کنترل درونی، رابطه مثبت و معناداری با نگرش ها و کنترل رفتاری کارآفرینی دیجیتال دارد اما با هنجارهای ذهنی رابطه معناداری ندارد. افزون بر این، آموزش کارآفرینی نقش تعدیل کننده مثبتی در روابط بین منبع کنترل، برنامه ریزی و قصد کارآفرینی دیجیتال ایفا می کند. در پایان پژوهش پیشنهاد شد که مربیان در آموزش های کارآفرینی به نگرش و رفتارهای ادراک شده فراگیران توجه بیشتری داشته و این آموزش ها مرتبط با منبع کنترل درونی و رفتارهای برنامه ریزی (نگرش و رفتارهای ادراک شده) فراگیران باشد.
نقش هنر در ترویج و آموزش کارآفرینی: تحلیل محتوای کیفی فیلم های سینمایی کودک و نوجوان ایرانی در چهار دهه اخیر (1400-1360)
حوزه های تخصصی:
بی شک سینما می تواند در آموزش ویژگی های کارآفرینانه به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی، نقش کلیدی داشته باشد. به این منظور، تحلیل محتوای کیفی فیلم های سینمایی منتخب در ژانر کودک و نوجوان در سال های 1360 تا 1400 انجام گرفت. پژوهش پیش رو جزء پژوهش های توصیفی - تحلیلی (تفسیرگرایانه) به شمار می رود. پژوهش حاضر مبتنی بر پارادایم کیفی بوده و از روش پژوهش تحلیل محتوای جهت دار بهره گرفته است. از محتوای متن فیلم و گفت وگو های بازیگران به عنوان واحد ثبت مضامین استفاده شد و جملات معنادار مرتبط با موضوع شناسایی شدند. فیلم ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بر این اساس، یک فیلم از هر دهه و در مجموع چهار فیلم بررسی شد. به منظور کدگذاری مضامین، از پرسش نامه اندازه گیری ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه کردناییج و همکاران شامل ابعاد توفیق طلبی، کانون کنترل درونی، خطرپذیری، تحمل ابهام، سلاست، رؤیاپردازی، عمل گرایی و چالش طلبی به عنوان مقوله های اصلی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که سهم مفاهیم مرتبط با ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه در چهار فیلم سینمایی کودک و نوجوان منتخب نزدیک به 20% است و بین فیلم های منتخب در استفاده از مفاهیم کارآفرینانه تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ همچنین تفاوت معنی داری بین سهم هشت ویژگی شخصیتی کارآفرینانه در فیلم های منتخب وجود دارد. در این میان، ویژگی خطرپذیری با تعداد 174جمله، بیشترین سهم و ویژگی عمل گرایی با 58 جمله، کمترین سهم را در آموزش کارآفرینی فیلم های منتخب سینمایی کودک و نوجوان در چهار دهه اخیر داشته است. با توجه به افزایش گرایش کودکان و نوجوانان به محتوای نمایشی، فیلم های سینمایی می توانند منبع مهمی برای الگوپذیری از نقش ها و پذیرش ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه و در نتیجه ترویج و آموزش مهارت های کارآفرینانه باشند. بر اساس نتایج، نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینانه در سطح جامعه از طریق توسعه فیلم های سینمایی با رویکرد کارآفرینی به خصوص در ژانر کودک و نوجوان پیشنهاد می گردد.
تحلیل موانع فراروی کارآفرینی زنان روستایی استان کرمانشاه؛ کاربرد نظریه بنیانی
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تحلیل موانع فراروی کارآفرینی زنان روستایی در استان کرمانشاه می باشد که با استفاده از رویکرد کیفی و با روش نظریه بنیانی انجام پذیرفت. به این منظور، 18 نفر از زنان کارآفرین روستایی در استان کرمانشاه با استفاده از روش های نمونه گیری هدفمند و نظری، انتخاب شدند و نمونه گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. تکنیک مورد استفاده برای جمع آوری داده ها شامل مصاحبه عمیق انفرادی و یادداشت برداری میدانی بود. بر اساس یافته ها، شرایط علّی شامل (نداشتن سرمایه و پس انداز کافی، نداشتن توانایی ریسک پذیری به واسطه عدم پشتوانه مالی، دسترسی نداشتن به منابع اولیه و...)، شرایط زمینه ای شامل (سازه های نامناسب آموزشی، مدیریتی، اجتماعی و ارتباطی - اطلاعاتی)، شرایط مداخله گر شامل (موانع سیاستی - قانونی و موانع حمایتی)، راهبردهای به کار گرفته شده به وسیله جامعه مورد مطالعه شامل (پایین آمدن اعتماد به نفس، رها کردن کسب و کار در نیمه راه و...) و پیامدها شامل (عدم ایجاد جوّ کارآفرینانه در روستا، وابستگی به سرپرست خانوار) از نتایج این پژوهش بودند. هم چنین نتایج نشان داد که زنان روستایی برای اقدامات کارآفرینانه با موانع مختلفی روبه رو هستند که سبب کاهش میزان رفتارها و اقدامات کارآفرینانه و در نهایت افزایش میزان وابستگی آنان به سرپرستان خانوار روستایی در استان کرمانشاه شده است. بر اساس نتایج، ارائه تسهیلات مناسب، برگزاری کلاس های آموزشی، آگاهی بخشی به زنان روستایی نسبت حقوق فردی و اجتماعی خود و معرفی سازمان های حمایت کننده از آنان پیشنهاد می گردد.
بررسی تأثیر نیمرخ کارآفرینی بر قصد کارآفرینی با تعدیل گری محیط دانشگاه (مورد مطالعه: دانشجویان گروه کارآفرینی دانشگاه سیستان و بلوچستان)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر نیمرخ کارآفرینی بر قصد کارآفرینی با تعدیل گری محیط دانشگاه انجام شده است. نوشتار پیشِ رو از لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش انجام کار از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل همه دانشجویان گروه کارآفرینی دانشگاه سیستان و بلوچستان به تعداد 130 نفر بود که نمونه آماری 95 نفری از آنان با روش تصادفی ساده و با استفاده از جدول کرجسی و مورگان انتخاب گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود. پایایی ابزار به وسیله دو معیار پایایی ترکیبی و ضرایب بار عاملی و روایی آن با استفاده از روایی همگرا و روایی واگرا تأیید شد. به منظور بررسی مدل های اندازه گیری، ساختاری و آزمون فرضیات از روش حداقل مربعات جزئی در نرم افزار Smart PLS نسخه 3 استفاده شد. یافته های پژوهش، نقش تعدیل گری محیط دانشگاه مذکور بر رابطه بین نیمرخ کارآفرینی و قصد کارآفرینی دانشجویان را تأیید نکرد اما وجود تأثیر مثبت نسبتاً قوی نیمرخ کارآفرینی بر قصد کارآفرینی دانشجویان تأیید گردید. به عبارت دیگر با تقویت چهار متغیر خودکارآمدی، ریسک پذیری، نوآوری و اجتماعی بودن، می توان قصد کارآفرینی افراد را بالا برد. همچنین رابطه بین محیط دانشگاه و قصد کارآفرینی رد شد به این معنا که بر اساس نتایج، محیط دانشگاه سیستان و بلوچستان در ایجاد قصد کارآفرینی افراد نقش تعیین کننده ای نداشت. بر اساس نتایج، برگزاری کارگاه های آموزشی متعدد و متنوع جهت ایجاد محیطی جذاب و محرک و همچنین دعوت از کارآفرینان موفق و برتر به عنوان الگو در زمینه آموزش کارآفرینی پیشنهاد گردید.
بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر قصد کارآفرینانه با نقش میانجی ذهنیت کارآفرینانه (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، موضوع آموزش کارآفرینی مورد توجه بسیاری از پژوهشگران در سراسر جهان قرار گرفته است. عمده ترین دلیل این موضوع، افزایش تعداد کارآفرینان در جوامع مختلف است که باعث کاهش مشکلاتی از قبیل بیکاری، فقر و توزیع نامناسب ثروت شده و نیز منجر به ارتقاء سطح کیفیت زندگی و در نهایت توسعه منطقه ای می شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر قصد کارآفرینانه با توجه به نقش میانجی ذهنیت کارآفرینانه بود. جامعه آماری پژوهش شامل 247 نفر دانشجویان شرکت کننده در کلاس های درس کارآفرینی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس درترم پاییز سال 1401 بود که از میان آن ها تعداد 150 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و Smart PLS نسخه 3 در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام شد. یافته های حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری، بیانگر این است که آموزش کارآفرینی از راه متغیر میانجی ذهنیت کارآفرینانه بر قصد کارآفرینانه تأثیر غیر مستقیم و معنادار داشته و آموزش کارآفرینی، 35% از تغییرات متغیر قصد کارآفرینانه را به طور غیر مستقیم تبیین می نماید. همچنین متغیر آموزش کارآفرینی به طور مستقیم بر قصد کارآفرینانه تأثیر معناداری نداشت. نتایج پژوهش بیانگر آن است که آموزش کارآفرینی می تواند زمینه توسعه اقدامات کارآفرینانه را فراهم کند. پژوهش حاضر پیشنهادهای کاربردی برای سیاست گذاران و برنامه ریزان این حوزه را به همراه دارد.
روند تولید ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی با رویکرد داده بنیاد
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی اجتماعی به معنی فعالیت های خلق ارزش اجتماعی نوآورانه است. محققان تأیید کرده اند که این پدیده، منجر به توسعه پایدار اجتماعی و اقتصادی می شود. ماهیت زمینه ای کارآفرینی اجتماعی ایجاب می کند که برای توسعه آن در هر زمینه خاص، ابتدا فرایندها و سازوکارهای خاص آن شناخته شوند؛ بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی در یک کشور در حال توسعه مانند ایران چگونه شکل می گیرند؟ برای این منظور از رویکرد کیفی و از روش نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مصاحبه عمیق با ۹ نفر کارآفرین اجتماعی که فرایند مورد مطالعه را تجربه کرده اند، انجام شد. تحلیل ساختار ارزش ها و تعاملات کارآفرینان اجتماعی با دیگران از دوران کودکی تا لحظه ایجاد ابتکار اجتماعی توسط آنان منجر به شکل گیری نظریه بنیانی شد. الگوی به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد مقوله اصلی که منجر به ایجاد ابتکارات کارآفرینانه اجتماعی می شود گرایش فرد به فعالیت های مسئولانه اجتماعی است که ایجاد ابتکار اجتماعی را مطلوب می کند. چنانچه چنین فردی تحت تأثیر شرایط واسطه ای و محیطی ویژه، ایجاد ابتکار اجتماعی را امکان پذیر بیابد، راهبردهای ویژه ای را در پیش می گیرد که در نتیجه آن ها، ابتکار کارآفرینانه اجتماعی جدید، شکل می گیرد. بر اساس نتایج، تقویت حس مسئولیت اجتماعی افراد نسبت به مسائل اجتماعی از طریق افزایش آگاهی پیشنهاد می گردد.