۱.
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی بهسازی منابع انسانی در رابطه بین مدیریت دانش بر عملکرد شغلی معلمان متوسطه دوم شهر کرج می باشد. پژوهش حاضر از حیث هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر روش پژوهش، از دسته پژوهش های همبستگی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش معلمان متوسطه دوم شهر کرج به تعداد 7690 نفر می باشد. با استفاده از فرمول تاباکینگ 200 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین معلمان به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های آموزش و بهسازی منابع انسانی ولبا و جانسن (2010)، مدیریت دانش لاوسون (2003)، عملکرد شغلی پاترسون (1990) که دارای روایی و پایایی قابل قبولی بودند، استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی شامل ضریب همبستگی، تحلیل مسیر، مدل معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین مدیریت دانش با عملکرد شغلی رابطه معناداری وجود داشت (05/0≥p). بین بهسازی منابع انسانی با عملکرد شغلی رابطه معناداری وجود داشت (05/0≥p). بین مدیریت دانش با بهسازی منابع انسانی رابطه معناداری وجود داشت (05/0≥p). همچنین نتایج مدل معادلات ساختاری نیز نشان داد که متغیر بهسازی منابع انسانی نقش واسطه ای را در تاثیرگذاری مدیریت دانش بر عملکرد شغلی داشت (05/0≥p). در مجموع، می توان نتیجه گرفت که بهبود و توسعه مدیریت دانش و آموزش و بهسازی منابع انسانیمی تواند به شکل مستقیم منجر به افزایش سطح عمکرد شغلی معلمان می شود.
۲.
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتبارسنجی الگویی برای ایجاد یک مدرسه کارآفرین انجام شده است. روش این پژوهش از نظر ماهیت داده ها از نوع آمیخته با طرح اکتشافی و از نظر هدف کاربردی است. در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار برای طراحی الگو و در بخش کمی از روش پیمایشی برای اعتبارسنجی الگو استفاده شده است. در بخش کیفی، داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 17 نفر از صاحب نظران که به روش نمونه گیری هدفمند گلوله برفی انتخاب شده بودند، گردآوری گردید و برای تحلیل داده ها از روش کدگذاری استقرایی استفاده شد. در بخش کمی نیز، تحلیل عاملی تأییدی، شاخص های توصیفی میانگین و انحراف معیار مورد استفاده قرار گرفت. پس از دستیابی به الگوی پیشنهادی از طریق پرسشنامه محقق ساخته با 43 نفر از صاحب نظران انتخاب شده به روش نمونه گیری هدفمند جهت اعتبارسنجی الگو نظرخواهی شد. یافته های بخش کیفی پژوهش، 95 کد محوری مربوط به ویژگی های مدرسه کارآفرین بود که در مرحله کمی، پس از تحلیل عاملی تأییدی پرسشنامه توسط نرم افزار PLS، دو مورد به دلیل داشتن بار عاملی کمتر از 4/0 از الگوی اولیه حذف شده و الگوی اصلاح شده با 93 ویژگی و با برازش مناسب، اعتبارسنجی و ارائه شده است.
۳.
مطالعه حاضر با هدف رابطه رویکردهای مطالعه و هویت تحصیلی باخودپنداره دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کلاچای انجام شد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کلاچای به تعداد 981 نفر بود که تعداد 274 نفر به روش تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد رویکردهای مطالعه تیت و همکاران (1998)، خودپنداره راجرز (1938) و هویت تحصیلی واز و ایزاکسون (2008) بودند. روایی پرسشنامه ها براساس روایی محتوایی با استفاده از نظر صاحب نظران، صوری بر مبنای دیدگاه تعدادی از جامعه آماری و سازه با روش تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفت و تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها با روش ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برای رویکردهای مطالعه 88/0، خودپنداره 80/0 و هویت تحصیلی 78/0 برآورد شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام گرفت. بدین صورت جهت آزمون فرضیه های تحقیق، ابتدا ازآزمون کولموگروف اسمیرنوف جهت بررسی نرمال بودن توزیع داده ها و تکنیک معادلات ساختاری بمنظور بررسی میزان تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته با استفاده از نرم افزار آماری لیزرل استفاده شد. نتایج نشان داد میان رویکردهای مطالعه با خودپنداره دانش آموزان با ضریب تأثیر 67/0 ومیان هویت تحصیلی با خودپنداره دانش آموزان با ضریب تأثیر 73/0 رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
۴.
مطالعه حاضر با هدف آزمون مدل علّی احساس تنهایی کاربران توییتر بر اساس سبک زندگی و سبک های مقابله ای با استرس با میانجی گری وابستگی به شبکه های اجتماعی انجام شد. روش تحقیق توصیف-همبستگی بود. جامعه آماری کاربران توییتر شهر تهران که حداقل 2 سال از عضویت آن ها در این فضا می گذشت بودند. تعداد 200 نفر بر اساس روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه های اعتیاد به شبکه های اجتماعی احمدی و همکاران (1395)، احساس تنهایی راسل و همکاران (1980)، سبک زندگی میلر و اسمیت (1988) و سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن (1984) پاسخ دادند. روایی پرسشنامه ها براساس روایی محتوایی با استفاده از نظر صاحب نظران، صوری بر مبنای دیدگاه تعدادی از جامعه آماری و سازه با روش تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب برای سبک زندگی 88/0، سبک های مقابله ای با استرس 80/0، احساس تنهایی 79/0 و وابستگی به شبکه های اجتماعی 78/0 برآورد شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مشتمل بر الگوسازی معادلات ساختاری توسط نرم افزار لیزرل انجام گرفت. نتایج نشان داد تمامی فرضیه های پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بودندسبک زندگی با ضریب تأثیر 52/0 و سبک های مقابله ای با استرس با ضریب تأثیر 56/0 بطور غیر مستقیم با احساس تنهایی رابطه دارند.
۵.
هدف پژوهش حاضر، بررسی ویژگی های روانسنجی (ساختار عاملی، پایایی، و روایی) پرسشنامه تجربه دوره آموزشی (CEQ- 1997) (Wilson, et al, 1997) در میان دانشجویان دانشگاه گیلان می باشد. پژوهش حاضر، از حیطه پژوهش های هنجاریابی است که در نیمسال اول تحصیلی 1401- 1400 در دانشگاه گیلان اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانشجویان ورودی سالهای تحصیلی 1397 و 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده بر روی 332 نفر از دانشجویان سال سوم و چهارم مقطع کارشناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه گیلان انجام گرفت. با استفاده از تحلیل عامل اکتشافی هفت عامل برای پرسشنامه تجربه دوره آموزشی شناسایی گردید که 71 درصد از واریانس کل را تبیین می کند. به علاوه نتایج تحلیل عامل تاییدی روی گویه ها نشان دادکه تمامی گویه ها بار عاملی معنی داری بر عوامل خود داشتند و مدل ساختار هفت عاملی پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفت. ضریب روایی ملاکی همزمان از طریق همبستگی بین هر یک از عامل های مقیاس تجربه دوره آموزشی با متغیرهای ملاک (رضایت کلی از دوره و پیشرفت تحصیلی) که به لحاظ نظری به آن مرتبط بودند، مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. در مجموع یافته ها نشان داد که پرسشنامه تجربه دوره آموزشی (CEQ- 1997) از اعتبار مناسب برخوردار است.
۶.
بر اساس پژوهش های پیشین، فرهنگ کیفیت به عنوان فرهنگ سازمانی غالب و خاص دانشگاهی در نظر گرفته شده است که با ارزش های مشترک و تعهد نسبت به کیفیت توسط عوامل دانشگاهی معنا پیدا می کند. هدف پژوهش حاضر، طراحی و ارزیابی عوامل اثرگذار بر استقرار فرهنگ کیفیت در دانشگاه فرهنگیان بوده است. روش پژوهش آمیخته -اکتشافی دو مرحله ای (کیفی- کمی) بود. در بخشِ کیفی، با بهره گیری از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته 23 نفر از افراد خبره دانشگاهی و موضوعی به شیوه هدفمند از مراکز آموزشی و پژوهشی در سال 1397 مورد مصاحبه قرار گرفتند. در ادامه و در بخش کمّی تعداد 462 نفر عضو هیأت علمی و غیرهیأت علمی به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ها پاسخ دادند. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه فرهنگ کیفیت مورد تأیید متخصصان قرار گرفته است، همچنین به لحاظ پایایی از روش همسانی درونی با استفاده از آلفای کرونباخ به منظور محاسبه تجانس درونی استفاده شد که بیانگر بالا بودن پایایی ابعاد و مؤلفه ها بر اساس تعداد عامل های استخراج شده از تحلیل عاملی مورد تأیید قرار گرفت. یافته های حاصل از تحلیل عاملی تائیدی مرتبه اول و دوم نشان داد که فرهنگ کیفیت از عوامل؛ "عناصر ساختاری/ مدیریتی"، "عناصر فرهنگی/ روان شناختی"، "رهبری"، "ارتباطات"، "اعتماد"، "تعهد و مسئولیت پذیری"، "مشارکت"، "توانمندسازها"، "اصلاح زیرساخت ها"، "نتایج و پیامدهای فرهنگ کیفیت"، تشکیل شده است و الگوی بومی آن برای استقرار در دانشگاه فرهنگیان دارای روایی سازه مناسبی است. در نتیجه، می توان گفت که مدل ساختاری مورد بررسی از کیفیت مناسبی برخوردار است و مقادیر مشاهده شده خوب بازسازی شده اند و مدل توانایی پیش بینی مطلوبی دارد.
۷.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش رفتارشهروندی فردی در نوآوری سازمانی مدارس با میانجیگری تسهیم دانش در معلمان دوره ابتدایی بود. روش تحقیق توصیفی - همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی معلمان دوره ابتدایی ناحیه دو شهر کرمانشاه به تعداد 1150 نفر بودند که براساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 291 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه استاندارد رفتار شهروندی فردی شویبسکی (2014)، تسهیم دانش واندن هوف و وان وینن (2004) و نوآوری سازمانی مدارس آمید و همکاران (2002) استفاده شد. پایایی و روایی ابزار با تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تأییدی تعیین شد و مقدار پایایی به ترتیب برای رفتار شهروندی 90/0، تسهیم دانش 92/0 و نوآوری سازمانی 94/0 گزارش شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل مسیر تأییدی با استفاده از نرم افزار Lisrel استفاده شد. نتایج نشان داد که رفتار شهروندی فردی و تسهیم دانش معلمان اثر معنادار بر نوآوری سازمانی مدارس در سطح 05/0 دارد. رفتار شهروندی فردی به واسطه تسهیم دانش اثر معنادار بر نوآوری سازمانی مدارس در سطح 05/0 دارد. همچنین رفتار شهروندی فردی و تسهیم دانش قادر به تبیین 47% واریانس نوآوری سازمانی مدارس می باشد.