مقالات
حوزه های تخصصی:
اصول دین که امروزه با پنج مولفه توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد شناخته می شود از اصطلاحاتی است که کاربردهای متفاوتی دارد و حسب همین کاربردهای متفاوت، معیارها و جهات مختلفی نیز پیدا می کند. از کاربردهای اصول دین می توان به اصول عقاید، علم کلام، اصول اعتقادی عملی و منابع معرفت دین اشاره کرد. مقاله حاضر سعی نموده با نشان دادن این تفاوت ها بیان کند که اصول دین در اندیشه شیعی با معیار فقهی و کلامی و همچنین با آثار فقهی و کلامی که معتقدات دینی دارند، معیار اصل قرار گرفتن واقع می شود. نمود این واکاوی در مسئله امامت جلوه می کند که سبب شده است امامت در اندیشه شیعی یک اصل دینی، معرفتی، اعتقادی، اسلامی، ایمانی، شیعی، عقلی، نقلی، کلامی و فقهی باشد. همچنین در این واکاوی روشن شده که تفکیک بین اصول دین و مذهب ثمره کلامی نداشته و ثمره آن فقهی است.
عقل گرایی و نص گرایی در کلام اسلامی (با بررسی دیدگاه شیخ طوسی و ابن ادریس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستردگی و تنوع مباحث علم کلام، متکلمان را بر آن داشته است تا در اثبات مباحث کلامی از روش های گوناگون بهره گیرند. عقل گرایی و نص گرایی از روش هایی است که هر کدام در حقیقت نمایانگر طیفی هستند که مدارس علمی و دانشوران مختلفی را در بر می گیرند، از این رو حتی در یک مکتب و طیف می توان اختلافاتی را تشخیص و نشان داد. در میان عقل گرایان شیعه، ابن ادریس در فقه (و اصول فقه) یک نقطه عطف به حساب می آید که عقل گرایی و اصول گرایی را در فقه به جایگاه واقعی خود بر می گرداند. وی گرچه در برابر حاکمیت انحصاری فتاوای شیخ طوسی در فقه ایستاد، اما در همان چارچوب روشی عمل کرد. با این همه، حتی از لحاظ روش شناسی هم می توان میان آنها تفاوت هایی را تشخیص داد. این تحقیق در پی نشان دادن تفاوت های مذکور در کنار شباهت ها می باشد. شیخ طوسی و هم ابن ادریس در مباحث کلامیِ خود، روش عقل گرایی را بر روش نص گرایی ترجیح داده اند، اما ابن ادریس در تبیین و بررسی مباحث کلامی بیشتر از عقل بهره جسته است. البته این بدان معنا نیست که شیخ طوسی در استدلال ها و بررسی مباحث کلامی توجهی به کار کرد عقل نداشته باشد.
امامت و امام درگفتمان امامیه و ماتریدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امامت، یکی از جنجالی ترین موضوعات اعتقادی در تاریخ اسلام و از مهم ترین مسائل اختلافی میان اهل سنت ماتریدی و امامیه است. اهل سنت ماتریدی، بنا بر نگرش و برداشتی که از مقام نبوت و جایگاه رسالت دارند، معتقدند پیامبر , برای خود خلیفه ای معین نکرده است و اصولاً تعیین امام و خلیفه، مسئله ای است «انتخابی» که بایستی توسط مردم یا «شورای حل و عقد» صورت پذیرد. طبق این مبنا، امامت و خلافت، امری سیاسی و اجتماعی و از باب لزوم حاکمیت و اداره امور جامعه اسلامی است و شرایطی چون اسلام، مرد بودن، سیاست مدار و آشکار بودن امام برای تصدی مقام امامت کافی است و ویژگی هایی مانند عدالت، علم به همه امور و عصمت، برای امام ضروری نیست. در مقابل، امامیه بر این باورند که خلافت پیامبر و زعامت امت اسلامی، مقامی الهی است که نه تنها مردم و شورا، بلکه شخص پیامبر نیز نقشی در تعیین آن ندارد و امام بایستی توسط خداوند تعیین و به وسیله پیامبر به مردم ابلاغ شود. از این منظر، امام بایستی واجد تمام شرایط و اوصاف پیامبر جز در تلقی وحی باشد تا بتواند شایستگی تصدی این مقام را داشته باشد. تدبیر اداره امور جامعه اسلامی نیز، شأنی از شئون امام است و امام همواره امام است؛ چه در رأس حکومت باشد، چه نباشد.
بررسی دلیل ضرورت قانون در اثبات نبوت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلیل قانون یا دلیل حکما یکی از ادله قدیمی در اثبات نبوت عامه است. خلاصه آن این است که انسان برای رسیدن به کمال نیازمند زندگی اجتماعی زندگی است، لذا نیاز به قانون دارد تا اجتماع فرو نپاشد. این قانون باید وحیانی باشد وگرنه عدالت به دست نمی آید؛ درگیری و اختلاف بی پایان رخ می دهد و نسل بشر نابود می شود، زیرا دانش بشری همواره نقص نسبی دارد و بشر به مصالح خود اشراف ندارد، لذا قانون بشری مورد احترام مردم نبوده و ضمانت اجرایی ندارد. برخی چون خواجه نصیرالدین طوسی این دلیل را رد کرده اند. چنین نیست که بشری بودن قانون موجب نابودی نسل شده باشد؛ مشکل اختلاف در جامعه، ضمانت اجرایی و بی عدالتی، حتی با وجود قانون وحیانی نیز رفع نشده است. همچنین راه کارهایی برای ضمانت اجرایی قانون بشری و رعایت آن نیز در طول تاریخ در جوامع مختلف وجود داشته است. دلیل حکما اصلاحیه ای دارد به این صورت که اگر وحی نباشد، انسان مصالح دنیوی و اخروی خود را نمی فهمد، لذا اثبات عقلی زندگی پس از مرگ پیش فرض آن است. دلیل قانون با بیان اخیر، همان دلیل هدایت است که از متقن ترین ادله در اثبات نبوت عامه است.
واکاوی دیدگاه استاد جوادی آملی در نسبت عقل و دین و تأثیر آن بر علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استاد جوادی آملی درباره رابطه عقل و دین دیدگاه بدیعی ارائه کرده است. ایشان با بازخوانی محل نزاع و ارائه تعریفی متفاوت از عقل در این مباحث، دو حوزه نسبتاً منحاز انگاشته عقل و دین و علم و دین را به هم پیوند می زند. در نتیجه با بازشناسی نسبت عقل و دین، به پرسش امکان یا عدم امکان تحقق علمی دینی نیز پاسخ داده می شود. وی عقل را در این مباحث به معنای وسیعی که معادل تمامی دریافت های متعارف انسانی است به کار برده است. عقل به این معنا هر دریافت بشری را پوشش می دهد و از سوی دیگر مراد از دین نیز صرفاً معارف منقول نیست، بلکه اگر مؤدای قول خداوند دینی است، محتوای فعل او به طریق اولی چنین است. این گونه است که عقل در کنار نقل معتبر به منبعی از منابع معرفتی دین تبدیل و امکان تعارض آنها از اساس منتفی می شود. با تبیین رابطه عقل و دین، چگونگی رابطه علم و دین نیز روشن می شود. اگر علوم تجربی درهندسه معرفت دینی جایگاه خود را درست دریابند و در سایه فلسفه و دین به مطالعه جهان بپردازند به طبیعت به عنوان خلقت نگریسته و پرده از کتاب تکوین الهی بر خواهند داشت و به این اعتبار دینی خواهند بود. دیدگاه استاد جوادی در رابطه با علم دینی، دیدگاهی معتدل و واقع نگر است.
تقیه؛ راهبرد اصلاحی و صیانت از حق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جستار حاضر یکی از مسائل پر تنش میان شیعه و سنی که به مثابه شبهه و پرسش و در نهایت به صورت اتهام از سوی برخی از گروه های تندروی افراطی اهل سنت علیه شیعه در آمده است، یعنی باور به تقیه، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است. نویسنده در این نوشته با استفاده از آیات و روایات، به ویژه روایاتی که از طریق اهل سنت آمده است و نیز دلیل عقلی، قواعد و اصول و سیره صحابه و همچنین نگره و فتوای عالمان و فقیهان شیعه و اهل سنت، اثبات و مدلل می سازد که تقیه برابر با دروغ، ریا و نفاق نیست و دامنه، موارد و احکام آن نظر به شرایط و اشخاص متفاوت می گردد. در نتیجه تقیه به طور مطلق نزد شیعه واجب نبوده و بدان عمل نمی شود. تقیه اختصاص به شیعه نداشته و در امت های پیشین و در میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی به آن باور داشته و عمل می شده است. همچنین تقیه نه تنها در مقابل کفار بلکه در مقابل مسلمانان نیز جایز می باشد. تقیه به مثابه راهبرد اصلاحی، مبارزه مسالمت آمیز، دفاع و حفاظت از حق حیات، حق کرامت، حق آزادی بیان و اعتقاد، حمایت و حفاظت از اموال و ناموس و دین و حقیقت و دیگر مصالح است.