چکیده

در این پژوهش ارتباط سه حوزه «هنر دستی سنّتی»، «میراث فرهنگی» و «جهانی شدن فرهنگی» از طریق واکاوی بنیان های مشترک جستجو شده و به عنوان یک پارادایم، رجوع به «میراث فرهنگی معنوی» برای جهانی شدن فرهنگی، مبتنی بر ارزش های جهان روا معرفی گردیده است. این در حالیست که اغلب اندیشمندان میراث فرهنگی معنوی را موردی در خطر از سوی تأثیرات منفی جهانی شدن بر فرهنگ دانسته اند. چرا که جهانی شدن و شرایط خاص این پدیده، احتمالِ آن را می دهد که اقوام درشناخت و احترام به فرهنگ ها و مظاهر فرهنگی یکدیگر دچارعدم بردباری شوند و فرهنگ اقوام مختلف با خطرکم اهیمت شدن و یا نابودی کامل مواجه شود. «میراث فرهنگی» به سبب حضور جنبه های معنوی و مادی، فکری و احساسیِ گروههای اجتماعی و همچنین هنر، بطور طبیعی «ملّی- محلی» و«جهانی»اند و اساساً به عنوان یک عامل هویّت ساز و بیانگر چیستی و کیستی یک جامعه، سندی از سرنوشت انسان، فرهنگ ها و تمدن ها بشمار می آیند. لذا این پرسش مطرح است که: نقش «میراث فرهنگی» در فرایند«جهانی شدن» چیست؟ و چگونه می توانند در جریان جهانی شدن هم هویّت اصیل یک جامعه را حفظ کنند و هم آن را جهانی سازند؟ پژوهش حاضربه دنبال این پرسشِ کلی و با پذیرش فرض زیر، مصداق بارز «میراث فرهنگی معنوی» یعنی«هنر دستی سنّتی» را مد نظر قرار داده تا چگونگی نقش آن درتنوع فرهنگی و گفتگوی بین فرهنگ ها و مبادلات اصول و ارزشهای جهان روا را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور رویکردهای«فرهنگ محور»، پارادایم «طرحِ موزائیکی یا پازلِ فرهنگی»ریا، و همینطور «نظریه نسبیّت گرایی فرهنگی» در کنار پارادایم «تلفیق و ترکیب فرهنگ ها» و موضوع «دیالوگ» بنیان های تئوری این پژوهش اند و حاصل آن حاکی از آن است که: « هنردستی سنّتی»که از عرفان، تصوّف و فتوّت، سنّت و دین بهره گرفته است، صناعت آمیخته با حکمت است، که از ناحیة «دانش سنّتی» که خود وجهی از میراث معنوی است، برآمده اند.

تبلیغات