۱.
تجربهی تجدد، تجربه ای است که در کوردستان به شکلی جدی و عمیق مورد مطالعه قرار نگرفته است. مطالعهی تجربهی رویارویی جامعهی سراپا سنتی کوردستان با پدیده ها و مظاهر و ایده های مدرن از جمله چیزهایی است که میتواند نحوهی رویارویی و واکنش این جامعه را با جهان مدرن نشان دهد. این مقاله در پی آن است که با خوانش افکار و آثار «امین زکی بگ» به عنوان یک فرد صاحب منصب در امپراطوری عثمانی و حکومت عراق،که به سمتهای عالی حکومتی دست یافته است، و هم به عنوان یک اندیشمند متجدد، چگونگی تجربهی مدرنیته از نگاه وی و بینش او نسبت به جامعهی مدرن و نیز جامعهی غیر مدرن کوردستان را نشان دهد. امین زکی بگ در این راستا پروژه های تجددطلبانه و اصلاح طلبانهی خاصی از قبیل گسترش آموزش، بهداشت، پرورش نخبگان، تاریخ نویسی و... را در نظر داشت و در پی طرح و اجرای آن بوده است. این مقاله به تفصیل جایگاه وی در ورود افکار مدرن و مدرنیزاسیون به کوردستان را بررسی میکند.
۲.
تلاش های دولت اصلاح طلب (دولت هفتم) برای ایجاد فضای گفتگویی شرایطی را فراهم کرد که ایجاد و رواج سازمانهای غیردولتی، انجمنها و کانونها و تشکل های دانشجویی را، در مقام نهادهایی مدرن و ضروری برای پیشبرد اهداف جامعه موجب شد. کانون دانشجویی «کازیوه» را میتوان یکی از موارد شاخص این حوزه دانست. این مقاله سعی دارد کانون «کازیوه» را که متعلق به دانشجویان کُرد دانشگاه های تهران و حاصل این شرایط سیاسی ـ اجتماعی بود، با استفاده از فن مطالعه موردی، معرفی و ویژگی ها، فعالیت ها و مهمترین تاثیرات آن را بررسی کند.
۴.
در این مقاله نویسنده ضمن نشان دادن کاستیهای نظریه های متعارف مهاجرت در جامعه شناسی برای مطالعهی پدیدهی مدرن پناهندگی، به بررسی جایگاه پناهندگان کورد در تبعید یا به عبارتی غربت نشین (دیاسپورا) میپردازد. در این مطالعهی تطبیقی که بر روی کوردها ساکن در انگلستان انجام گرفته است نویسنده بر این باور است که واکنش متفاوت کردها نسبت به برخی دیگر از ملیتها در رویاویی با پدیدهی مدرن مهاجرت اجباری یا غربت نشیتی و یا به عبارتی ساده تر مهاجرت ناخواسته باعث شده است که نتوان با نظریه های متعارف مهاجرت آنها را مطالعه کرد. به نظر نویسنده پدیدهی فراملیگرایی کردهای غربت نشین به صورت پلی محکم درآمده است که جامعه محل سکونت و جامعهی مبدا آنها را به هم پیوند میزند. از نظر وی کوردها به دلیل غلبهی وضعیتی به نام بی سرزمینی، در هیچ یک از این کشورها خود را اقلیت به حساب نمیآورند چرا که معتقدند آنها در کشورهای محل سکونت پیشین خود نیز اقلیت نیستند، آنان صرفاً از روی ناچاری در این کشورها زندگی میکنند و همواره امید بازگشت دارند. آنان اگرچه در سرزمین خود زندگی نمیکنند اما کاملاً ارتباط خود را با آنجا حفظ کرده، خود را در آنجا تصور میکنند، وقایع آنجا را مدام پیگیری میکنند و اگرچه در اینجا زندگی میکنند اما خود را یک اقلیت اینجایی نیز محصوب نمیکنند. همانندسازی با جامعهی مقصد، که به شکلی رایج برای مهاجران وارد شده به اروپا اتفاق میافتد، برای کوردهای غربت نشین حداقل برای یکی دو نسل اول به سختی اتفاق می افتد.
۵.
در این مقاله مفهوم مدرنیته را بعنوان آنچه که از تفکر کلاسیک وبر، زیمل و میشلز سرچشمه گرفته، و نیز به عنوان آنچه که در جامعه شناسی معاصر مورد تفسیر قرار گرفته است مورد بحث قرار می دهم. به توضیح جامع از گسترش مفهوم مدرنیته در جامعه شناسی علاقمند نیستم بلکه بیشتر بر یک حوزه آن متمرکز می شوم : تضاد اجتماعی و جنبش های اجتماعی. علاقه اصلی ام به تاثیر مدرنیته هم بر گسترش و هم بر فهم جامعه شناختی از جنبش های اجتماعی مرتبط است. به عبارت دیگر، صرفاً به تاریخ یک مفهوم علاقمند نیستم بلکه بیشتر به رابطه بین مفاهیم واقعیت تاریخی و توانایی درک اجزای آن تمایل دارم.
۶.
در این مقاله نویسنده بر آن است تا مباحث مذهب، ارزشها و ایدئولوژی را در بستر جهان مدرن به تصویر بکشد. در اینجا به شکلی دقیق آنچه که در رویارویی با مدرنیته و جهان مدرن بر سر مذهب و ارزشهای سنتی آمده است مورد بررسی قرار میگیرد و در این مسیر فرایند عرفی یا دنیوی شدن را در جهان مدرن به تصویر میکشد. در این راستا از رویکردها و افکار متفکران برجستهی جامعه شناسی همچون دورکیم و ماکس وبر و مارکس و بندیکت آندرسون و مکاینتایر بهره گرفته است و نشان داده که آنان مذهب را در دنیای مدرن چگونه میدیدند و راههای بازتولید دین و بقای آن در عین عرفی شدن را در این دوره چگونه ارزیابی میکنند.