مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در خشنودی شغلی، تعهد سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در نمونه ای مرکب از 200 معلم مرد، 200 معلم زن و 80 مدیر مرد در مدارس ابتدایی پسرانه شهر تهران انجام شد. داده ها به وسیله پرسشنامه گردآوری و با روش های تحلیل واریانس عاملی، همبستگی پیرسون،Z فیشر، الگویابی معادلات ساختاری و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که میانگین معلمان زن در متغیرها به طور معناداری بیشتر از معلمان مرد است، اما همبستگی بین آن ها در معلمان مرد به طور معناداری بیشتر است. هم چنین الگوی اصلاح شده ای مرکب از خشنودی شغلی درونی، تعهد سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در معلمان مرد برازش بهتری با داده ها داشته است. گرچه ضرایب استاندارد آثار مستقیم و غیر مستقیم در الگوی معلمان مرد بیشتر بود، اما تفاوت معناداری با معلمان زن نداشت. الگوی معلمان مرد واریانس بیشتری از رفتار شهروندی سازمانی را تبیین کرد. نتایج با تاکید بر علل تفاوت های جنسیتی بحث شده است.
تحقق تساوی جنسیتی دردسترسی به آموزش مدرسه ای طی سال های 1395-1355
تحقیق توصیفی حاضر در پی بررسی میزان تحقق شاخص تساوی جنسیتی در دسترسی به آموزش مدرسه ای (دوره های ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) ایران طی سال های 95-1355 و پیش بینی امکان تحقق این امر، برای سال 1395(به عنوان سال پایانی برنامه جهانی آموزش برای همه، اهداف توسعه هزاره و برنامه پنجم توسعه کشور) بوده است. به این منظور چهار سرشماری اخیر (55-65-75-1385) به عنوان سال های مبنا انتخاب و جمعیت واجب التعلیم دوره های مذکور از سرشماری ها و جمعیت دانش آموزی سال های مذکور از آمارنامه های آموزش و پرورش استخراج و نرخ ثبت نام ناخالص دختران و پسران مقاطع سه گانه در دوره های زمانی مورد اشاره محاسبه شد و بر اساس این نرخ، شاخص تساوی جنسیتی در دسترسی به آموزش محاسبه شد. عمده ترین نتایج نشان می دهد که طی 30 سال گذشته در دوره متوسطه در سال های 1375 و 1385 و در دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1385 شاخص فوق محقق شده و در دوره راهنمایی هنوز تساوی جنسیتی در دسترسی به آموزش رخ نداده و هم چنان به ضرر دختران است. پیش بینی های صورت گرفته بر مبنای درصد رشد سالیانه شاخص فوق، نشان می دهد که برخلاف روند 30 سال گذشته، در سال تحصیلی 1395 و در همه مقاطع تحصیلی عدم تساوی در دسترسی به آموزش به ضرر پسران خواهد بود
رسانه ها و بازتاب هویت زن در عرصه عمومی
حوزه های تخصصی:
رسانه ها به عنوان جزیی از فرهنگ غیرمادی جوامع انسانی که نقش تعیین کننده ای در ساختن و پرداختن افکار عمومی بر عهده دارند، تنها آن گاه که زمینه پذیرش ذهنی در مخاطبان داشته باشند، قادر به تاثیرگذاری هستند و گرنه اثر آن ها موقتی و گذراست. با شکل گیری نهاد جدید دولت و لزوم بهره گیری از نظرات و افکار عمومی در روند تصمیم سازی، ضرورت واقعی شدن ارتباط بین دولت و مردم و درنتیجه شکل گیری عرصه عمومی، نقش رسانه ها دراین رابطه درمقایسه با گذشته تقویت شد؛ چه آن که دامنه توازن از قدرت حاکم به سپهر عمومی نیز کشیده شده و ضرورت حضور فعال آحاد جامعه در این روند آشکار شده است. درنتیجه چنین تغییر و تحولی، دیگرحاشیه نشینی و انفعال حاکم بر اجزایی از جامعه که به دلایل سیاسی و اجتماعی بیشتر ازسایر اقشار زنان را دربرمی گیرد، معنایی نخواهد داشت و رسانه ها می توانند زمینه این انتقال ازحاشیه به متن را فراهم سازند.این انتقال درگرو احساس هویت مستقل و افزایش ضریب تاثیرگذاری به ویژه در لایه های ضعیف جامعه است. فرایند جهانی شدن نیز با ایجاد نوعی تغییرگسترده در برداشت از هویت، ضرورت گذر ازتفاوت های جنسیتی و توجه به جنبه های اجتماعی را در حوزه مسایل زنان آشکارساخت.این مقاله با تمرکز بر نقش رسانه ها در تبیین شأن واقعی زن در عرصه عمومی، در پی اثبات این فرضیه است که تاکید بر هویت جنسی در عرصه عمومی باعث آن می شود که مقوله حضور برابر زنان در این عرصه بیشتر از آنکه جنبه واقعی پیدا کند، در چارچوب حقوقی محدود و منحصر شود. در برابر، این قلم با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای بر پایه شیوه توصیفی، تحلیلی برآن است که حضور زن آن گاه ظهور پیدا می کند که خودجوش، رقابت آمیز، گروهی، سازمان یافته و مبتنی بر آگاهی باشد. چنان چه پافشاری رسانه ها برحضور و فعالیت زنان در عرصه عمومی تنها بر پایه هویت جنسی و در رقابت با مردان به عنوان پایمال کنندگان حقوق زنان صورت پذیرد، پویایی لازم را نخواهد داشت؛ چرا که این روند با تقویت حسی غیریت جز تضعیف همبستگی مدنی، نتیجه و پیامد دیگری در پی نخواهد داشت.
تاثیر مهارت های کار تیمی بر عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشجویان به تفکیک جنسیت
حوزه های تخصصی:
انجام کار تیمی و تعامل در گروه را می توان به عنوان اهرمی برای هم افزایی توانایی های افراد دانست که با آموزش مهارت های کار تیمی می توانند از مزایای آن بهره مند شوند به نظر می رسد بین مهارت های کار تیمی افراد و عملکرد آنان همبستگی معنا داری وجود دارد. به عبارت دیگر، عملکرد در افرادی که از مهارت های کار تیمی بالاتری برخوردارند، بیشتر است. پژوهش حاضر با هدف پاسخ به این دو سوال انجام می شود:1- آیا مهارت های کار تیمی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه یزد متفاوت است؛2- آیا بین مهارت های کار تیمی و عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد.برای انجام این کار از پرسشنامه ای در دو بخش استفاده شده است. در بخش اول مهارت های کار تیمی افراد را در 6 بعد تطبیق پذیری، ارتباطات، هماهنگی، تصمیم گیری، روابط درون فردی و رهبری بررسی می گردد و بخش دوم عملکرد پژوهشی و آموزشی دانشجویان سنجش شده است. دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترای رشته های مختلف تحصیلی در دانشگاه یزد جامعه آماری این پژوهش را تشکیل می دهند. به منظور آزمون فرضیه های تحقیق نیز از روش آزمون جوامع مستقل و ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شده است.نتایج حاصل از این تحقیق نشان دهنده آن است که بین مهارت های کار تیمی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه یزد تفاوت معنا داری وجود دارد. علاوه بر این، نتایج نشان از همبستگی ضعیفی بین مهارت های کار تیمی و عملکرد دانشجویان است
تاثیر شخصیت مستبدانه والدین بر مشارکت مدنی زنان
حوزه های تخصصی:
مشارکت مدنی به عنوان شاخص توسعه در جوامع نوین امروزی است. سطح پایین مشارکت مدنی زنان ایرانی به عنوان نیمی از جامعه یکی از مسایل مهم جامعه ایران است که بررسی آن می تواند ما را به سرمنشا و عوامل بازدارنده این موضوع رهنمون کند. بدون شناخت موانع و برنامه ریزی در جهت ارتقای آن، مدیریت نهادمندی اجتماعی و گسترش مشارکت شهروندان میسر نخواهد بود. موضوع این مقاله بررسی جامعه شناختی تاثیر شخصیت مستبدانه والدین بر مشارکت مدنی زنان است. در بخش توصیف و تحلیل داده ها وضعیت استبداد والدین و ورودی های حاصل از فرایند اجتماعی شدن زنان، ارزش ها و نگرش ها، میزان آمادگی زنان برای عمل اجتماعی تشریح شده است. علاوه بر توصیف دو متغیر مذکور رابطه بین این دو موضوع بررسی شده است. جامعه آماری دانشجویان دختر رشته های غیر پزشکی دانشگاه تهران در سال تحصیلی 86 -1385 می باشد. ابزار تحقیق پرسش نامه است.
اختلال در کارکرد رشدی خانواده و بزهکاری اطفال و نوجوانان
حوزه های تخصصی:
انسان از آغاز حیات تا رسیدن به سن بلوغ مراحل متعددی از رشد را طی می کند که برخورداری از خصوصیات زیستی و روانی مطلوب و ورود موفقیت آمیز به زندگی اجتماعی و همنوا شدن با ارزش ها، هنجارها، و الگوهای پذیرفته شده رفتار اجتماعی مستلزم آن است که وی مراحل رشد را به نحو مطلوب پشت سر بگذارد. چنان چه عوامل مرتبط با رشد، در مراحل مختلف رشد وی دچار اختلال در کارکردها شوند، چنین کودک و نوجوانی در معرض خطر انحراف از مسیر انطباق با ارزش ها، هنجار ها و الگو های پذیرفته رفتار اجتماعی و ارتکاب جرم قرار می گیرد. این مقاله ضمن بررسی تاثیر اختلال در کارکرد رشدی خانواده بر بزهکاری اطفال و نوجوانان، با توجه به سوال های و فرضیه مطرح شده، به توصیف ویژگی های این اختلال در نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران پرداخته و بر اساس روش آمار توصیفی هم زمان تغییر کارکرد رشدی خانواده را در گروه کنترل (نوجوانان غیر بزهکار مقایسه می کند. نتیجه حاصل از این پژوهش، اثبات رابطه بین اختلال در کارکرد رشدی خانواده و بروز خطر گرایش به بزهکاری در کودکان و نوجوانان است.
طراحی یک مدل علی بر مبنای توجه و حضور کامل ذهن، عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی و اجتماعی بودن با تمرکز بر معناجویی در زندگی
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر به منظور بررسی روابط ساختاری متغیرهای توجه و حضور کامل ذهن، عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی و اجتماعی بودن با یکدیگر و در ارتباط با معناجویی در زندگی (به عنوان مرکز ثقل مدل) 216 نفر از زنان مطلقه 20-45 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده اند. ابزار پژوهش، پرسش نامه محقق ساخته معناجویی در زندگی مبتنی بر توجه و حضور کامل ذهن، عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی و اجتماعی بودن می باشد.با تجزیه و تحلیل داده ها و استفاده از نرم افزار AMOS، مدلی بر اساس 6 مسیر مستقیم و 2 مسیر غیرمستقیم با برازش مناسب تدوین شد. در این راستا، توجه و حضور کامل ذهن با عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی، معناجویی در زندگی و اجتماعی بودن، رابطه مستقیم و مثبت و با میانجی گری عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی با معناجویی در زندگی رابطه مثبت و غیرمستقیم دارد. عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی با معناجویی در زندگی رابطه مثبت و مستقیم و با اجتماعی بودن، رابطه منفی و مستقیم دارد. عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی با میانجی گری معناجویی در زندگی با اجتماعی بودن رابطه مثبت و غیرمستقیم دارد و معناجویی در زندگی نیز رابطه مثبت و مستقیمی با اجتماعی بودن دارد.برازش این مدل در زنان مطلقه می تواند حکایت از تحقق معناجویی در زندگی آن ها به واسطه تاثیراتی که از توجه و حضور کامل ذهن و عدم مقاومت وجودی در برابر زندگی می پذیرد و تاثیری که بر اجتماعی بودن آن ها می گذارد، داشته باشد و امکان طراحی چارچوب های دقیق تر علمی را برای مداخلات درمانی و آموزشی در این گروه از زنان فراهم کند