چکیده

رسانه ها به عنوان جزیی از فرهنگ غیرمادی جوامع انسانی که نقش تعیین کننده ای در ساختن و پرداختن افکار عمومی بر عهده دارند، تنها آن گاه که زمینه پذیرش ذهنی در مخاطبان داشته باشند، قادر به تاثیرگذاری هستند و گرنه اثر آن ها موقتی و گذراست. با شکل گیری نهاد جدید دولت و لزوم بهره گیری از نظرات و افکار عمومی در روند تصمیم سازی، ضرورت واقعی شدن ارتباط بین دولت و مردم و درنتیجه شکل گیری عرصه عمومی، نقش رسانه ها دراین رابطه درمقایسه با گذشته تقویت شد؛ چه آن که دامنه توازن از قدرت حاکم به سپهر عمومی نیز کشیده شده و ضرورت حضور فعال آحاد جامعه در این روند آشکار شده است. درنتیجه چنین تغییر و تحولی، دیگرحاشیه نشینی و انفعال حاکم بر اجزایی از جامعه که به دلایل سیاسی و اجتماعی بیشتر ازسایر اقشار زنان را دربرمی گیرد، معنایی نخواهد داشت و رسانه ها می توانند زمینه این انتقال ازحاشیه به متن را فراهم سازند.این انتقال درگرو احساس هویت مستقل و افزایش ضریب تاثیرگذاری به ویژه در لایه های ضعیف جامعه است. فرایند جهانی شدن نیز با ایجاد نوعی تغییرگسترده در برداشت از هویت، ضرورت گذر ازتفاوت های جنسیتی و توجه به جنبه های اجتماعی را در حوزه مسایل زنان آشکارساخت.این مقاله با تمرکز بر نقش رسانه ها در تبیین شأن واقعی زن در عرصه عمومی، در پی اثبات این فرضیه است که تاکید بر هویت جنسی در عرصه عمومی باعث آن می شود که مقوله حضور برابر زنان در این عرصه بیشتر از آنکه جنبه واقعی پیدا کند، در چارچوب حقوقی محدود و منحصر شود. در برابر، این قلم با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای بر پایه شیوه توصیفی، تحلیلی برآن است که حضور زن آن گاه ظهور پیدا می کند که خودجوش، رقابت آمیز، گروهی، سازمان یافته و مبتنی بر آگاهی باشد. چنان چه پافشاری رسانه ها برحضور و فعالیت زنان در عرصه عمومی تنها بر پایه هویت جنسی و در رقابت با مردان به عنوان پایمال کنندگان حقوق زنان صورت پذیرد، پویایی لازم را نخواهد داشت؛ چرا که این روند با تقویت حسی غیریت جز تضعیف همبستگی مدنی، نتیجه و پیامد دیگری در پی نخواهد داشت.

تبلیغات