در آغاز قرن سوم با موافقت خلافت عباسی، خاندان دهقانی سامانی، بر نواحی مرزی قلمرو اسلامی در شرق ماوراء النهر مسلط شده و به تدریج بر دامنه قدرت و قلمرو آن اقزوده شد تا اینکه همه نواحی شرقی قلمرو اسلامی از جبال تا رود طراز را زیر سلطه گرفت. در ابتدای امر، علاوه بر پیوند سیاسی و مذهبی، دعاوی استقلال طلبانه صفاریان و علویان طبرستان علیه خلافت عباسی، عامل تحکیم روابط آنها با خلافت عباسی شد. اساس مناسبات سامانیان با خلافت عباسی، تحت تأثیر عوامل متعدد نظیر تغییر در ساخت سیاسی در قلمرو سامانی، ظهور دیلمیان، غلبه آل بویه بر بغداد و جز آن یکسان نبوده و دچار تحول و تطور گشت. چنانکه گاهی روابط فیمابین دوستانه و مبتنی بر وفاق و همگرایی بود و گاهی ضمن حفظ ظاهر، روابط آنها دچار تیرگی شده و گاهی نیز به روابط خصمانه مبتنی بر تقابل و تضادّ تغییر می کرد.
این مقاله در پی آن است که با روش توصیفی – تحلیلی، ضمن شناسایی تحولات درونی قلمرو سامانی، روابط فیمابین امیران سامانی با خلافت عباسی را ،با تأکید بر عوامل اثرگذار بر آن، تبیین کند.
ولایت نیشابور از دیرباز یکی از مناطق خوش آب وهوا و سرسبز شرق ایران بوده و منابع چشمگیر آب آن و خاک مستعدش برای کشت و برز، این ناحیه را به یکی از نواحی مهم کشاورزی در خراسان بدل ساخته بود. کشاورزی در ولایت نیشابور در سده های 3 6ق یکی از پررونق ترین ادوار خویش را تجربه کرد؛ اگرچه در این مدت در اثر عوامل مختلف گاه با فراز و فرود روبه رو بوده است.مقاله حاضر با توصیف کشتورزی در ولایت نیشابور و موضوعات مختلف پیرامون آن در این دوره و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی میکوشد از تطور کشاورزی در این ولایت و عوامل موثر بر آن سخن گوید. نتیجه این بررسی نشان میدهد کشاورزی در این ولایت در سده 3ق دوران اوج خود را طی میکرد و با زوال تدریجی آن در سده های بعد در اثر عوامل گوناگون به نازل ترین سطح خود در سدهخ 6 ق رسید.
شیخ اوحداالدین حامد بن ابوالفخر کرمانی (635-561) از شعرا و صوفیان مشهور قرن هفتم هجری می باشد که به دلیل بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، خاستگاه اصلی خود کرمان را به قصد بغداد ترک نمود. آغاز دوره فترت سلاجقه کرمان مصادف با حیات کودکی و نوجوانی این شاعر صوفی است که به دنبال مرگ طغرل بن محمد و درگیری های داخلی بین شاهزادگان رخ داد. البته متعاقب این بحران داخلی، حمله خارجی غزها نیز موجب تشدید بحران داخلی و در نهایت منجر به سقوط این خاندان ترک در کرمان شد. در واقع بروز بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شرایط حیات را آنچنان طاقت فرسا نمود که طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه مجبور به جلای وطن شدند. لذا اوحدالدین کرمانی از جمله این افراد بود که در 16 سالگی موطن خود را ترک کرد. در مورد نسب اوحدالدین کرمانی اقوال متفاوتی از سوی مناقب نامه وی و به تبع آن برخی منابع ارایه شده است. مؤلف مناقب نامه خواسته و ناخواسته با انتساب وی به خاندان سلاجقه کرمان به نوعی اقدام به مجعول نمودن نسب این صوفی بزرگ نموده است. در این راستا، برخی آثار نیز بدون دقت نظر در این موضوع و با تکیه بر مستندات بی اساس نسبت به اثبات این مساله اهتمام نموده اند. در رابطه با این صوفی و شاعر بزرگ دو مسأله مطرح است: اول این که وی به چه دلیل مجبور به مهاجرت از کرمان شد؟ دوم این که آیا وی واقعا به لحاظ نسبی می تواند به خاندان سلاجقه کرمان و ترک منتسب باشد یا خیر؟
برای پاسخگویی به دلایل خروج شیخ اوحدالدین از کرمان، با تکیه بر منابع آن عصر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان اساسی ترین عامل خروج این صوفی بزرگ، مورد بررسی و نقد قرار گرفته شده است. از سوی دیگر در رابطه با مسأله انتساب وی به خاندان سلجوقی نیز با استناد به منابع دست اول به رد این ادعای بی اساس پرداخته شده است.