یکی از مهم ترین گونه های هنری ژاپن که در دنیا وجهی یگانه دارد، اوکیوئه یا چاپ نقش چوبی است. اوکیوئه (اوکیو به معنای دنیای گذران و اِ به معنای تصویر) به صحنه های زندگی گذرا اختصاص یافته و برای ارج نهادن به لذات گذرا بوده است. پیش از دوره ادو(تقریباً 1866-1615)، باسمه سازی در ژاپن رواج داشت و در معابد بودایی این چاپ نقش ها به طور رایگان به زائران اهدا می گردید؛ اما در دوره ادو ساخت چاپ نقش های غیردینی با مضامینی از مجلس عشاق، روسپیان زیبا، بازیگران محبوب کابوکی و زندگی روزمره بسیار رونق می گیرد و تصاویر بسیاری توسط اساتید اوکیوئه از جمله هیشیکاوا مورونوبو، هیروشیگه و هوکوسای و... خلق می گردد. در قرن نوزدهم اوکیوئه در میان عموم مردم محبوبیت خاصی پیدا کرد و منبع الهامی غنی برای هنر غرب گردید.
این نوشتار به بررسی نظریه شرطی شدن که یکی از نظریه های روان شناسی است به ارتباط آن با فنون تبلیغاتی می پردازد. در این راستا شناخت یادگیری ها و پایه های روانی مخاطبان در راستای اهداف تبلیغاتی چه از منظر فرهنگی و چه از منظر تجاری مورد توجه می باشد. بنابراین می توان گفت که اگر سطح مخاطبان را ارتقاء یابد هم پیشرفت تمدن تکنولوژیک و هم پیشرفت زمینه های تبلیغاتی را در سطوح مختلف جامعه شاهد خواهیم بود و این با مطالعه دقیق ارتقاء رفتارشناسی مخاطبان امکان پذیر خواهد بود. هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیرات این نظریه در تغییر سطح سلیقه فرهنگی و به پیروی از آن، شرط ها و نقطه ضعف های ذهنی مخاطبان در مواجه با تبلیغات می باشد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی از منظر علوم انسانی می باشد که از دیدگاه های روانکاوانه و جامعه شناسانه با استفاده از شیوه اسنادی، کتابخانه ای و میدانی مورد بررسی قرار می دهد این روند، بخشی از دانش جدید و گسترده بینامتنی است که با محدودیت های فراوان منابع نوشتاری و تصویری به سیر تکاملی نظریه شرطی شدن در تبلیغات با وجود محدودیت ها می پردازد.