این نوشتار به بررسی نظریه شرطی شدن که یکی از نظریه های روان شناسی است به ارتباط آن با فنون تبلیغاتی می پردازد. در این راستا شناخت یادگیری ها و پایه های روانی مخاطبان در راستای اهداف تبلیغاتی چه از منظر فرهنگی و چه از منظر تجاری مورد توجه می باشد. بنابراین می توان گفت که اگر سطح مخاطبان را ارتقاء یابد هم پیشرفت تمدن تکنولوژیک و هم پیشرفت زمینه های تبلیغاتی را در سطوح مختلف جامعه شاهد خواهیم بود و این با مطالعه دقیق ارتقاء رفتارشناسی مخاطبان امکان پذیر خواهد بود. هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیرات این نظریه در تغییر سطح سلیقه فرهنگی و به پیروی از آن، شرط ها و نقطه ضعف های ذهنی مخاطبان در مواجه با تبلیغات می باشد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی از منظر علوم انسانی می باشد که از دیدگاه های روانکاوانه و جامعه شناسانه با استفاده از شیوه اسنادی، کتابخانه ای و میدانی مورد بررسی قرار می دهد این روند، بخشی از دانش جدید و گسترده بینامتنی است که با محدودیت های فراوان منابع نوشتاری و تصویری به سیر تکاملی نظریه شرطی شدن در تبلیغات با وجود محدودیت ها می پردازد.
پس از انقلاب صنعتی ، برای بازاریابی تولید اضافی ماشین ، نیاز به تبلیغات تجاری به شیوه امروزی محسوس شد و کارگزاران تبلیغاتی با همکاری متخصصان مختلف ، مانند روان شناسان ، جامعه شناسان ، تحلیل گران اقتصاد و آمار ، طراحان گرافیک و ... به این مهم پرداختند . در فرایند تاثیر تبلیغ تجاری مطبوعاتی بر مخاطب ، نخست باید توجه مخاطب جلب شود که مقاله حاضر اشاراتی در این مورد دارد . سپس باید مخاطب قانع شود تا پس از آن اقدام به خرید کند و منظور کارگزار تبلیغاتی برآورده شود ...