فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۳۷۹ مورد.
منبع:
کلک مرداد ۱۳۷۴ شماره ۶۵
سبک هند و ایرانی
بررسی تطبیقی جوجه اُردک شمس و جوجه اُردک زشت آندرسن با تکیه بر فرآیندِ فردیّت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هانس کریستیان آندرسن از نظر بازه زمانی، با محمّد بن ملک داد، معروف به شمس تبریزی، فاصله بسیار زیادی دارد؛ امّا پاره ای خصوصیّات و ویژگی های رفتاری و اخلاقی این دو، همچنین شیوه بیان این دو نویسنده، بسیار به هم نزدیک است. این همسانی و مشابهت ها، زمانی جالب توجّه تر می شود که بدانیم در آثار هر دو نویسنده، «جوجه اُردکی»، حضور دارد. جوجه اُردکی که در راه شناختِ «خود»، دچار «فرآیند فردیّت» می-شود. سئوال اصلی این نوشته آن است که آیا میان جوجه اُردک شمس تبریزی با جوجه اُردکِ زشت آندرسن، رابطه ای وجود دارد؟ یا وجود و حضور این موضوع، (جوجه اُردک فردیّت یافته)، در آثار دو نویسنده، امری کاملاً اتّفاقی و از باب توارد و تصادف است؟ این نوشته به شیوه توصیفی- تحلیلی و به روش کتاب خانه ای فراهم آمده است. یافته های این بررسی، نشان می دهد، اگرچه به صورت قطع و یقین، نمی توان در مورد دسترسی آندرسن به مقالات شمس تبریزی، حکم داد؛ امّا پاره ای از قراین و شواهد؛ شائبه توارد و تصادف از این مطالعه را برطرف و این بررسی را در دایره مُطالعات تطبیقی قرار می دهد و علیرغم نزدیکی های آشکار و مشابهت های فکری که درون مایه این دو داستان را شکل می دهد؛ تفاو ت های زیادی هم در مسیر پیمودن فرآیند فردیّت، به چشم می خورد. آنچه در این مطالعه تطبیقی، بسیار مُهمّ است، آن است که بدانیم حقّ تقدّمِ طرح موضوع این قصّه مشهور- که آوازه جهانی دارد- از آنِ شمس تبریزی است و نه هانس کریستین آندرسن دانمارکی.
Christine et Kid, un nouveau roman à l’image de La Jalousie (""کریستین و کید""، یک رُمان نو به مانند ""حسادت"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری، نویسنده ی ایرانی و خالق اثر شازده احتجاب، یکی از آثار شاخص ادبیات مدرن ایران، رمان کریستین و کید را در سال 1350 به رشته ی تحریر درآورد. این رمان که الهام بخش آن جریان رمان نو فرانسه بوده است در ساختار و مضمون تقلیدی از رمان حسادت از الن رب گریه می باشد. داستان رمان گلشیری به درون مایه حسادت گره خورده است، اما تلاش های نویسنده در به کار بستن ویژگی ها و جریان نوشتاری رمان نو، آن را به داستان الن رب گریه نزدیک می کند. در مفاله ی حاضر سعی برآنست تا به بررسی این موضوع پرداخته شود که چه میزان اثر گلشیری توانسته است خود را در جریان رمان نو تثبیت کند و از طرفی سعی خواهیم کرد با دیدگاهی تطبیقی، نقاط تشابه این دو داستان را به تصویر بکشیم. در این راستا، چگونگی پرداخت چهار عامل طرح داستان، شخصیت و زمان و مکان را در داستان گلشیری با توجه به نظریه های رمان نو بررسی می کنیم
مقاله به زبان فرانسه: در جستجوی منشاء یکی از فابل های لافونتن در مجموعه حکایتهای شرقی (Aux origines d’une fable de La Fontaine dans les recueils de contes orientaux)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فابل، قصه کوتاه کنایه آمیزی است که ریشه در هزاران سال قبل دارد. همه اتفاق نظر دارند که شرق مهد این نوع ادبی بوده است. در اروپا، پیش از لافونتن، فابل نویسان کم و بیش شناخته شده زیادی بوده اند، که آثارشان غالباً جنبه هنری نداشته است. اما فابل نویس شهیر فرانسوی، با بهره مندی از استعدادی خیره کننده، و به لطف منابع یونانی- لاتینی و به ویژه منابع شرقی که در دسترس داشت، به خوبی دانست که چگونه از عهده برآید. در خصوص فابل هایی که ریشه در مشرق زمین دارند، با اینکه بحث های قابل ملاحظه و زیادی در اختیار است، مطالعات تطبیقی چندانی، آن گونه که باید، وجود ندارد. این مقاله، ما را ترغیب می کند که با بررسی محتوی یک فابل برگزیده لافونتن تحت عنوان «لاک پشت و دو مرغابی» و مقابله آن با ترجمه فابل مشابه در معروفترین مجموعه حکایت های شرقی، درباره منبع آن شناخت عمیق تری به دست آوریم. تلاش اصلی ما در این تحقیق، گردآوری ترجمه های پراکنده این فابل و بررسی تطبیقی آنها با رویکرد آموزشی مناسب در درس ادبیات تطبیقی است.
بررسی تطبیقی اندیشه های ولتر و آخوندزاده (بررسی چگونگی ورود آرای ولتری به مرزهای ایران از طریق آخوندزاده) (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین آراء فولتیر و آخوند زاده (کیفیة دخول آراء فولتیریة إلی الحدود الإیرانیة بواسطة آخوندزاده))
حوزه های تخصصی:
آخوندزاده متاثر از ادبیات غرب، به خصوص فرانسه، با جریان نوگرایی آشنا شد و با نگارش آثاری انتقادی و ادبی، در تحول اجتماعی ایران کوشید. او که به زبان روسی آشنایی کامل داشت، با مطالعه آثار «پوشکین»، «بلینسکی»، «گوگول» و...، با اندیشه های ولتر به صورت غیرمستقیم آشنا شد، و در خلق نمایشنامه هایی کمیک از «مولیر» تاثیر پذیرفت و توانست با خلق نمایشنامه هایش، تحولی در ادبیات فارسی و نقد تاریخی و ادبی به وجود آورد. این تحول، سرآغازی برای نویسندگان نوگرای ایرانی شد، تا با تغییر در نگره های خود، ادبیات را در مسیر تازه و پویایی هدایت کنند که فرد را روی زمین در کنار سایر عوامل طبیعی مورد بررسی قرار دهد، نه به عنوان موجودی انتزاعی در عالم علوی و کسی که دست یافتن به آن تنها ازطریق صیرورت در خلق خیال صورت می گرفت. خیال در منظر جدید خود، در محتوای انسان اجتماعی با نگره های جدید خلاصه می شد و این مهم را آخوندزاده با تحلیل آرا و عقاید متفکران اروپایی به ویژه ولتر انجام داد.مقاله حاضر، تحلیلی از ورود نگره های ولتری از طریق مسیر روسیه به قفقاز و اثرپذیری آخوندزاده از آن اندیشه ها است که از درون شناسی آثار این دو نویسنده، به ویژه داستان «کاندید» ولتر و «تمثیلات» آخوندزاده شکل گرفته است.چکیده عربی: تعرف آخوند زاده علی الحداثة متأثرا بالآداب الغربیة سیما الأدب الفرنسی، وبذل جهوده فی التغییر الاجتماعی فی إیران بتصنیف نتاجات نقدیة وأدبیة. وبما أنه کان یتقن اللغة الروسیة تعرف علی آراء فولتیر بشکل غیر مباشر عبر قراءته لنتاجات بوشکین، وبیبلینسکی، وغوغول، و...کما أنه تأثر بمولیر فی خلق بعض المسرحیات واستطاع أن یحدث تطورا فی الأدب الفارسی والنقد التاریخی والأدبی فی إیران.وکان هذا التطور بدایة خیر للأدباء الحداثیین الإیرانیین لیدلوا الأدب الفارسی علی مجراه الحدیث والنشط لیکون قادرا علی دراسة الفرد فی أرض الواقع إلی جانب باقی الأسباب الطبیعیة ولیس بوصفه کائنا انتزاعیا فی العالم العلوی لایمکن الوصول إلیه إلا عن طریق الهبوط فی الخیال. فالخیال فی ثوبه الجدید ینحصر فی الإنسان الاجتماعی بآراءه الجدیدة واستطاع آخوند زاده أن ینجز هذا التطور بعد دراسته لآراء المفکرین الأوروبیین وعقائدهم خاصة فولتیر.یقوم هذا المقال بتحلیل تسرب الآراء الفولتیریة عن طریق روسیا إلی قوقاز وتأثر آخوند زاده بها وتم معالجة هذا التأثر بعد دراسة لمضامین نتاجاتهما، ولاسیما قصة «کاندید» لفولتیر و «التمثیلات» لآخوند زاده.
فارسی در سوئد
مقاله به زبان روسی: ویژگی های اسم شدن در زبان هایی با ساختارهای گوناگون (روسی و تاجیکی) ( Характеристика отглагольных субстантиватов в разноструктурных языках (на примере русского и таджикского языков) )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نویسنده فعل هایی را که به اسم تبدیل شده اند، بررسی کرده و نشان داده است که فعل های اسم شده را می توان با اضافه کردن پسوند به ریشه فعلی ایجاد کرد، اسم هایی که با اضافه شدن پسوند به ریشه فعل ایجاد می شوند. در زبان شناسی اسم شدن فرآیندی است که در آن فعل یا صفت به اسم تبدیل می شوند. این اصطلاح همچنین به فرآیندی اشاره دارد که در آن یک اسم از سایر بخش های دستوری با اضافه شدن وندهای اشتقاقی ایجاد می شود. این مقاله نشان داده است که اسم های عمل، به عنوان یک واحد معنی، واژه هایی را که مفهوم کار و عمل دارند، با هم ترکیب می کنند و ارتباط بین آن ها را توسط واژه ای که به عنوان اسم یا شبه اسم استفاده می شود، نشان می دهد. فعل های اسم شده ای که برای توصیف معانی گوناگون استفاده شده اند، دو گروه هستند و بسته به اینکه کدام واژه استفاده شود، چندین گروه معنایی به وجود خواهند آورد. بعضی از فرآیندهای واژه سازی روابط بین فرآیند، اشیا و صفت ها را نشان می دهند (اسم انسان، عمل و مفاهیم انتزاعی). این فرآیند در زبان های گوناگون به روش های مختلفی نشان داده می شود. به عتوان نمونه در زبان روسی بر خلاف تاجیکی فرآیند واژه سازی احساسی بسیار بیشتر است. این مقاله نشان داده است فعل هایی که به اسم تبدیل شده اند، با استفاده از پسوندها یا براساس فرایند اشتقاق و ترکیب ساخته شده اند.
بررسی تطبیقی مؤلفه های زمان روایی در داستان «فرارِ» آلیس مونرو و داستان «پرلاشزِ» زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان روایی در قالب داستان کوتاه، به دلیل اختصار و تأثیر در شخصیت پردازی، اهمیّت بسزایی دارد. در پژوهش حاضر، داستان «فرار» آلیس مونرو و داستان «پرلاشز» زویا پیرزاد از مَنظرِ مؤلفه های زمان روایی، بر مبنای نظریة ژرار ژنت، مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار گرفته است. در این جُستارف به دو سؤال مطرح شده پاسخ داده خواهد شد: استفادة از زمان روایی تا چه حد در قالب داستان کوتاه و شخصیّت پردازی ضروری است؟ آیا در این سبک از روایت، زویا پیرزاد از آلیس مونرو متأثر بوده است؟ بررسی تطبیقی این دو داستان از مَنظرِ زمان روایی، از آن جهت حائز اهمیّت است که آثار دو نویسنده، در فُرم و محتوا دارای ویژگی های مشترکی همچون مؤلفه های زمان روایی با تأکید بر شخصیّت های زن و رویکردِ اجتماعی به مسائل زنان است. تحلیل این دو داستان نشان می دهد که وجوهِ مشترک سبک روایی و محتوایی، با تأکید بر مسائل زنان و رویکرد اجتماعی، به مشکلات آنان در داستان های دو نویسنده و مقارن بودن دورة اوج تکامل این سبک از داستان ها در امریکا و اروپا (دهة نود میلادی)، با تألیفِ داستان های زویا پیرزاد و ترجمة فارسی این آثار، می تواند حاکی از متأثربودن او از این سبک داستان نویسی آلیس مونرو باشد.