فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۵۴ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
میرال الطّحاوی یکی از چهره های مطرح داستان نویسی معاصر مصری است که به خاطر نگارش رمان هایی در حوزة مشکلات زنان و اوضاع جامعه، توانسته است در مدّت کوتاهی، میان رمان نویسان، آوازه و شهرتی کسب کند. رمان بروکلین هایتس یکی از مهم ترین و برجسته ترین آثار این نویسنده می باشد که محتوا و درون مایة آن را بر پایة مفاهیم اشعار و زندگی شاعر ایرانی، «فروغ فرّخزاد» نگاشته است. الطّحاوی در این رمان، از دو جهان متضاد سخن می گوید؛ از یک سو، به درد و رنج های زنان در جامعه می پردازد و از سوی دیگر، مشکلات مهاجران، به ویژه زنان مهاجر در غرب، را تبیین می کند. محتوا و ترتیب نگارش رمان به گونه ای طرّاحی شده است که احوال قهرمان داستان در رمان مذکور، گویای زندگی فرّخزاد می باشد. پژوهش حاضر که با روش توصیفی - تحلیلی و با هدف بررسی و بیان تأثیرپذیری الطّحاوی در تألیف رمان بروکلین هایتس از شعر و زندگی فروغ فرّخزاد نوشته شده است، ره آورد آن، بیانگر این حقیقت است که الطّحاوی، گذشته از اینکه با فرّخزاد در بسیاری از گرایش های فکری موافق است، بسان او، مسائل و مشکلات زنان را در جامعة مردسالار بازتاب می دهد و قهرمان داستانش در غالب ابعاد مختلف زندگی، همچون زندگی سراسر درد، رنج و مصیبت، از فرّخزاد تأثیر پذیرفته است.
مقایسه شعرای پارسی و تازی - مقاله چهارم
منبع:
ارمغان ۱۳۰۳ شماره ۳ و ۴
حوزه های تخصصی:
الاستعمار وأسالیب مکافحته فی شعر الجواهری و شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هذه، دراسة و مقارنة بین محمد مهدی الجواهری و محمدحسین شهریار من خلال دیوانیهما بحثا عن وجهات نظرهما حول الاستعمار ومخطّطاته فی بلدین العراق و ایران؛ المتشابهین فی الأوضاع السیاسیة والاجتماعیة. فیقرن الجواهری الشغب السیاسی بالفوضی الاجتماعیة فلولا الإنحطاط الاجتماعی الشائع فی الشعوب ما وجد المستعمرون وأذنابهم ماءا عکرا للصید ولولا فساد السّاسة وأنانیة القادة ما زرحت الدول تحت کابوس ثقیل من الجهل والمرض والحرمان. فیشارک شهریار الأحداث السیاسیة بأشعاره وقد یعتلج فی صمیمها ما یعانی شعبه من ظلم واضطهاد یأتیهما الاستعمار وعملائه فیدعو الشعب إلی المحبة والوحدة.
إنّ الجواهری وشهریار یحاولان قدر المستطاع مراعاة سنة القدماء من جهة الشکل والقوافی ومن جهة أخری (المضامین) خلَعا حلة التجدید علی شعرها وسیلة للتعبیر عن أفکارهما المتأثرة بالأحداث المتوتّرة، منها: تشجیع الشّعب إلی دفع الأجانب، و إلی الوحدة والشهادة أو العمل الفدائی، والذی یعطی لنا زاویة نظرتهما فی المناوئة للاستعمار وأذنابهم.
تأثیرپذیری نصیرای همدانی از فرهنگ و ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، اثرپذیری یکی از شعرای عهد صفویه، یعنی نصیرای همدانی از فرهنگ و ادبیّات عربی در قالب ادبیّات تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد. شاعر و نویسنده ای که از انواع علوم و فنون روزگار خویش بهره مند بود. علاوه بر دیوان شعر، رساله ها، دیباچه ها، رقعه ها و نامه هایی از او به جا مانده است که گویای مهارت و توانایی اش در زمینة نظم و نثر است. نتیجه تحقیق که به روش اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته گویای آن است که نصیرا از ادب و فرهنگ عربی، قرآن و احادیث معصومین یا به صورت آشکار و به صورت تلمیح، اقتباس و حل تأثیر پذیرفته و یا توارد که مضامین او با شاعران و نویسندگان عرب شباهت یافته است. بسیاری از مضمون های فکری و مفاهیم حکمی وی چون مدح، عشق، فخر، باده سرایی و شکواییه ، با شاعران و سخن سنجان مشهور عرب چون متنبّی، ابن فارض، ابن رومی شباهت دارد و قابل مقایسه است و در این میان، متنبّی در موضوعات مدح، بیان مسائل حکمی و شکواییه و ابن فارض نیز در عشق و مسائل مربوط به آن بیشترین تأثیر را بر نصیرا گذاشته اند.
کارکردهای تعین بخش «زمان» در رمان رئالیستی براساس رمان همسایه ها از احمد محمود و کوچة مدق از نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابه تعریف فرمالیستی، عناصر متن باید در خدمت «ادبیت» یعنی بیان غیرمستقیم و غیرهنجاری یا زیباشناختی زبان باشند؛ ازاین رو، زمان نیز باید به این شیوه، کارکرد زیباشناختی بیابد. به منظور تبیین این وجه از کارکرد زمان، در پژوهش حاضر دو رمان رئالیستی، یکی از نویسندة مصری نجیب محفوظ ( کوچة مدق) و دیگری از نویسندة ایرانی احمد محمود ( همسایه ها)، تحلیلِ روایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد وجوه روایی زمان در نظریة ژنت صرفاً نوعی دستور کاربرد زمان و وجوه روایی آن است و نمی تواند وجه زیباشناختی و دلالت های ثانویة زمان را در راستای کارکرد ادبی آن توضیح دهد. در پژوهش حاضر، این کارکردها در چهار موردِ تعین بخش شناسایی شده است: «حادواقعی سازی» (بیش ازحد واقعی جلوه دادن وقایع داستان)، «تعین بخشی به خوانش» (محدود کردن تفسیرهای ذهنی خواننده به مدلول های خاص)، «لنگرسازی» (ایجاد توهم تطبیق فضای داستان بر فضای واقعی و کنونی جامعه) و «تعین بخشی به کنش» (برانگیختن رفتارهای اجتماعی خاص در مخاطب). همچنین، بالاترین وجه زیباشناختی زمان در جاهایی نمود می یابد که زمان نه براساس نشانه های زمانی مستقیم (ذهنی)، بلکه برمبنای زمان غیرمستقیم (ابژکتیو) و با «تنیدگی زمان و مکان» بیان می شود که باعث آمیزش وجوه مختلف حسی- ادراکی و شکل گیری «عواطف همدلانه» می شود. در این وضعیت ها، چنانچه شتاب منفی در ابتدای روایت قرار گرفته باشد، تابع آن در قالب واکنش های هیجانی انفجاری نمود می یابد و برعکس؛ و این نشان می دهد ارزش معنایی در متن هرگز ازبین نمی رود؛ بلکه همواره از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابد.
التَّوظیف الرَّمزیّ للآلات الموسیقیه بین «عبد الغنی النَّابلسیّ وجلال الدِّین الرُّومیّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الرَّمز الموسیقیُّ أسلوبٌ من أسالیب التَّعبیر، لا یقابلُ المعنى ولا الحقیقه وجهاً لوجه، بل یقدِّم صوراً بدیلهً للأصل، ولکنَّه – أی الرَّمز- لا یکتفی بذلک، بل یتعدَّى الأمر إلى تقدیم فعالیَّهٍ رمزیَّهٍ عمیقه الدَّلاله فی معانیها ورؤاها.
ویتَّسمُ الشِّعر الصُّوفیّ، بشکلٍ خاصٍ، ببنیهٍ فکریَّهٍ معقَّدهٍ، ومتشابکهٍ فی الأدبین العربیِّ والفارسیِّ. فکان استخدام الرُّموز الموسیقیَّه وسیلهً للبوحِ والکشفِ عن المستترِ والمحجوبِ.
وقد احتفى الشَّاعران (النابلسیّ والرومیّ) بآلات الموسیقا مما لفت نظرنا إلیها. وظهرت ثقافتهما الشِّعریَّه، فی الحقیقه، اقتباساً من أفکار قرآنیه مثل نفخ الروح فی الجسد، وفهماً عمیقاً لقدره الرَّمز الموسیقیّ وفاعلیته فی إخفاء المعانی والأفکار والآراء.
وقدتنوَّع استخدام الشَّاعرین للتَّوظیف الرَّمزیّ للآلات الموسیقیَّه،فتشابها تارهً، واختلفا تارهً أخرى، وحرص کلٌّ منهما على تعمیق خاصیَّه التَّواصل بین الفکر المبدع(الشَّاعر)، والفکر المتلقی من خلال النَّغمات النَّاطقه بالأسرار، والخفایا الإلهیَّه التی تطلقها الآلات الموسیقیَّه، وتأویلها وفق هذا النَّحو.
استدعاء التّراث فی شعر حمید السّبزواری وأحمد دحبور (دراسة مقارنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یعتبر التّراث الدّینی، والتّاریخی، والأدبی، والأسطوری لدی المجتمعات البشریّة ذخرا لشعراءها وأدباءها مغذّین به فکرهم وفنّهم حیث یحیون بهذا التّراث ثقافتهم. حمید السّبزواری وأحمد دحبور کلاهما من الشّعراء ذوی الصّیت فی الأدب الحدیث فی إیران وفلسطین الّذینِ استدعیا التّراث فی مواضع کثیرة من إنشاداتهما لیعبّرا عن أفکارهما وآرائهما الشّعریّة برموز ودلالات متّخذة من التّراث. یعدّ اشتراک الشّاعرین فی اعتناق الإسلام کدین لهما وأن یتمتّعا بخلفیّة تاریخیّة وأدبیّة عریقة، أرضیّة مناسبة للاقتباس من التّراث بصوره المختلفة فی شعرهما. للأحداث السّیاسیّة والاجتماعیّة نصیب بارز فی استدعاء التّراث لدی الشّاعرین. فأخذ کلاهما من القرآن تلک التّعابیر والصّور الّتی تلائم تجربتهما الشّعریّة. قد وظّف السّبزواری ودحبور نماذج من التّراث التّاریخی کتلک الأحداث الّتی حدثت فی تاریخ الإسلام، مثل واقعة کربلاء، وحرب القادسیّة کما استخدما التّراث الأسطوری الّذی له دور کثیر فی شعر السّبزواری بالنّسبة إلی شعر دحبور. وفیما یتعلّق بتوظیف التّراث الأدبی یسعی به السّبزواری إلی توثیق العلاقة بین الشّعب الإیرانی وقائده فی مواجهة الأحداث بینما یهدف دحبور إلی تشجیع الشّعب الفلسطینی علی الصّمود والکفاح ضدّ الصّهاینة. یرمی هذا البحث إلی دراسة استدعاء هذه النّماذج من التّراث فی شعر الشّاعرین وذلک علی المنهج المقارن فی النّقد.
التناص القرآنی فی شعر أحمد مطر ومهدی أخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هذه الدراسة تسعى لبحث الشعر العربی والفارسی فی العصر الحدیث، وذلک من خلال دراسة التناص عند شاعرین متقاربین فی الزمن وفی الأدبین العربی والفارسی، وهما الشاعر العربی المعاصر أحمد مطر، والشاعر الإیرانی مهدی أخوان ثالث، فقد تشابهت ظروفهما المعیشیة والمؤثّرات على حیاة کلّ منهما، وکان لذلک انعکاسات وآثار بدت واضحة فی الإنتاج الفنی لکل منهما.
وقد هدفت هذه الدراسة لمعرفة التناص، والعلاقة بین بنیة اللغة الشعریة والمواضیع فی شعر أحمد مطر ومهدی أخوان ثالث. وقد تبیّن أنّهما یکّونان التناص عن طریق توظیف الإمکانات الفنیة کافّة، وبذلک فإن شعرهما یسعى إلى بناء عالم بدیل، یتجه مباشرة إلى التناص القرآنی، دون الاتکاء على عناصر أخرى.
ورصدت الدراسة التناص الذی انطلق منها الشاعران، لتشکل هذه الدراسة محاولة نقدیة ووقفة للأدب المقارن على تحولات الرؤیا فی شعر أحمد مطر ومهدی أخوان ثالث وأثر هذه التحولات فی التناص، ویعتبر التناص القرآنی من الجوانب المهمة فی دراسة الشعر ونقده، وتشکل عنصراً کبیراً للوقوف على التجربة الشعریة التی تتجاوز مظاهر الحیاة فی مجتمعنا العربی والإسلامی إلى روح الذات الإنسانیة وواقعها، الواقع الذی یستمد الشاعران منه مادتهما ویعدّ النص القرآنی مصدراً غنیا للتناص وللإلهام الشعری على مستوى الدلالة والرؤیة لدى الشاعرین وذلک أنّ استحضار الخطاب الدینی فی الخطاب الشعری المعاصر؛ یعنی إعطاء مصداقیة وتمیز لدلالات النصوص الشعریة، انطلاقاً من مصداقیة القرآن، وقداسته وإعجازه.
وحاولت الدراسة للکشف عن معالم البنیات للتناص ومظاهر التعبیر الشعری، وانشاء تعبیر جمالی للتراکیب وتشکیلاتها اللغویة على حد سواء فی شعر أحمد مطر ومهدی أخوان ثالث.
رثاء الأولاد بین ابن نباتة المصری و الخاقانی الشروانی؛ دراسة مقارنة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یعتبر ابن نباتة المصری من شعراء العصر المملوکی الذی اتجه إلی غرض الرثاء وذلک لأنه واجه وفاة أحبائه من أبنائه وزوجته وجارته فی حیاته الشخصیة وصوّر فی شعره الرثائی مدی الفاجعة وأثرها علیه. رثاء ابن نباتة لأولاده یتصف بالأوصاف الصادقة وینبع من ألم الفراق، فرثاهم بقلب مفجوع حیث کاد قلبه یتفجر من الحزن. من ناحیة أخری نری أن الشاعر الفارسی ""الخاقانی الشروانی"" یرثی أحبائه وأقربائه الذین فارقوا الحیاة. إنه فقد ابنه أمیر رشید الدین وذلک دفع الشاعر إلی إنشاد قصائد رثائیة التی سمیت أبرزها ""بترنم المصائب."" من خلال هذه الدراسة نهدف إلی مقارنة الرثاء وخصائصه فی شعر ابن نباتة المصری والخاقانی الشروانی علی أساس المدرسة الأمریکیة للأدب المقارن للإجابة علی بعض الأسئلة، منها: کیف تکون القصائد الرثائیة للشاعرین، وأیهما الأفضل فی هذا الغرض؟ وما هو وجوه التفارق والتشابه بین مراثی الشاعرین لأولادهما؟ وحصلت نتائج البحث علی أن الخاقانی تفوق نظیره العربی فی رثائه لأولاده حیث أن الخاقانی یبرز العواطف الإنسانیة فی رثائه أکثر من ابن نباتة وقام الخاقانی بالإبداع فی هذا الفن.
پژوهشهاى تطبیقى بین فارسى و عربى
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعى بر آن دارد تا به بازخوانى روند پیدایش وپیشرفت ادبیّات تطبیقى و نیز پژوهش هاى تطبیقى بین فارسى وعربى در ایران وجهان عرب بپردازد وبا تمرکز بر روى جریان به حاشیه رانده شده ى اسلامى-شرقى ادبیات تطبیقى این کشورها، فضل وپیشگامى جریان عربى-فرانسوى ادبیات تطبیقى جهان عرب را در بکارگیرى واژه ى«الأدب المقارن» (ادبیات تطبیقى)، ونیز در نگارش اولین پژوهش عملى وآکادمیک، به چالش بکشد وآن را به گرایش عربى-فارسى بدهد. همچنانکه فضل وپیشگامى جمشید بهنام در ایران را در بکارگیرى واژه ى «ادبیات تطبیقى» در کتابش «ادبیات تطبیقى» رد کند وبه مقاله اى دیگر از خود بهنام بدهد. مقاله به طور کلى به بررسى عوامل ومراحل پیدایش وپیشرفت پژوهشهاى تطبیقى بین عربى و فارسى در کشورهاى عربى و ایران مى پردازد و مهمترین تغییراتى را که این محافل در راستاى اهداف سیاسى و دینى و نیز بومى ساختن این مکاتب وسازگارى آن با محافل شرقى واسلامى ونیز خارج شدن از حاشیه ى خود محورى ادبیات تطبیقى غربى ایجاد کرده اند؛ در سه حیطه ى تئورى، زمان و مکان مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. این تغییرات در حیطه ى تئورى به پیدایش «مکتب عربى» و«مکتب اسلامى» ونیز تمرکز بر «مکتب فرانسوى» وتا حدى «مکتب آمریکایى» و نادیده گرفتن سایر مکاتب انجامیده است؛ همچنانکه در حیطه ى زمانى منجر به تمرکز بر ادبیات کلاسیک عربى وفارسى و در حیطه ى مکانى به محدود ساختن جغرافیایى ادبیات تطبیقى در کشورهاى اسلامى مخصوصا مصر، لبنان، سوریه وایران شده است.
موازنة أدبیة بین سعدی الشیرازی وشمس الدین الکوفی فی ضوء قصیدتیهما حول الغزو المغولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعتبر الهجمة المغولیة من أهمّ الحوادث السیاسیة فی تاریخ الشعبین الإیرانی والعربی لما أثارت فی نفوس الجماهیر من مشاعر الشجی والأسی والسخط علی المحتلین والنقمة علیهم. ومن الطبیعی أن یتأثر منها الأدباء أضعاف ما تأثر عامة الناس لکونهم أرهف أبناء الشعب وأقربهم للانفعال والتأثر من هذه الاعتداءات الإنسانیة العدیدة، أو التعامل والتفاعل معها. ومن هذا المنطلق لقد کان من بوادر الشعراء الذین تغنّوا أصداء هذه الکارثة شمس الدین الکوفی وسعدی الشیرازی من مثیلاتهما حیث صوّرا تصویرا أعمق من غیرهما تأثیرا؛ علی الرغم من البون الشاسع بینهما من الموهبة والذکاء. ولکن من حیث تعاصر الشاعرین واتحادهما فی الإطار التأریخی ذاته تمکّن لنا تناول ما أنشداه فی موضوع المغول من خلال المتابعة والمقارنة الموضوعیة والفنیة وفق رؤیة تحلیلیة ووصفیة لدیهما، وبحثنا هذا یهدف إلی المقارنة بین الدلالات المختلفة للمضامین التی استعرضها الشاعران، والکشف عن وجوه الاشتراک والافتراق بینهما علی ضوء المدرسة الامریکیة. من خلال المتابعة لوجوه الاشتراک والافتراق وما قدّمه هذان الشاعران وجدت الغموض البارزة فی شعر سعدی لایمس شعر الکوفی؛ لأن صیاغة الجمل والعبارات عند الکوفی ذاتیة وطبیعیة ولیست متکلّفة واصطناعیة؛ فتناول الموضوع تناولا أقرب إلی المباشرة؛ غیر أنّ أسلوبهما اتّسم بالمباشرة والتقریریة والاستمداد من الواقع المتمثّل فی مواجهة الغزو.
تحلیل تطبیقی برخی مضامین عاشورایی در شعر معاصر ایران و جبل عامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جبل عامل، منطقه ای است در جنوب لبنان، مشرف بر دریای مدیترانه که تا حدود فلسطین امتداد دارد و شامل شهرهای صور، صیدا، بنت جبیل، نبطیه و...است. ساکنان جبل عامل، شیعه هستند و اشتراکات دینی و اعتقادی زیادی با مردم ایران دارند و ازآنجاکه آنها نیز مانند ایرانیان، زیر سلطه استعمار و تجاوزات دشمنان قرار داشته اند، شباهت های زیادی میان اشعار عاشورایی شاعران دو منطقه وجود دارد. در ایران، سرنگونی نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی، فصلی جدید در شعر عاشورایی معاصر گشود و جریانی نو در سرایش آثار مذهبی و عاشورایی پدید آورد که تنوع و گستردگی آن، در هیچ دورانی وجود نداشته است. از سوی دیگر، در جبل عامل نیز حضور استعمارگران و تجاوزات پی درپی رژیم صهیونیستی و مقاومت مردم لبنان در برابر آنها، سبب شده است تا شاعران، بیش ازپیش به شعر عاشورایی بپردازند. در این مقاله، سعی شده است که مهم ترین مضامین مشترک عاشورایی در شعر معاصر دو سرزمین، مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
آموخته سقط زند ارواح(مقایسه تطبیقی زبان، شخصیت و اندیشه های خاقانی با ابوالعلاء معرّی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی خاقانی با زبان و ادبیات عرب و بهره گیری از سروده های شاعران این زبان، در کنار سبک ویژه او که فنی و مصنوع است موجب شده است توجه خاصی به برخی شاعران عرب داشته باشد که ذهن و زبان و سبکی نزدیک به وی دارند. هدف این مقاله مقایسه شخصیتی و اندیشگانی خاقانی و ابوالعلاء معری است که با روش تطبیقی آثار این دو شاعر را از منظر جنبه های مشترک مطابقت داده است . این دو شاعر از منظر برخی خصوصیات زبانی و اندیشگانی و روحی، همچون: زودرنجی، مناعت طبع، روحیه انتقادی، پای بندی به مباحث اخلاقی، حس مفاخره ، بدبینی و غیره با هم قرابت دارند. علاوه بر اشاره مستقیم خاقانی به آثار ابوالعلاء یا ترجمه مضامین شعری وی ، بسیاری از مضامین و اندیشه های این دو شاعر قرابت آشکاری با هم دارد تا حدی که می توان گفت از میان شاعران عرب، ابوالعلاء از نزدیک ترین شاعران به خاقانی است. . .
صورة الشرق والغرب فی قصتی "سفر أمینة العظیم" ل گلی ترقی و"سجّل: أنا لست عربیة" ل غادة السمان؛ دراسة مقارنة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحاول هذه الدراسة إلقاء الضوء على نقاط الاشتراک والافتراق فی رسم الکاتبتین الإیرانیة گلی ترقی والسوریة غادة السمان لصورة الشرق والغرب فی القصتین القصیرتین "سفر أمینة العظیمة" (سفر بزرگ امینه) لترقی و"سجّل: أنا لست عربیة" للسمان، للکشف عن نظرتهما إلى الذات الشرقیة والآخر الغربی. واعتمدت الدراسة إنجازات المدرستین الأمریکیة والروسیة فی الأدب المقارن حیث الترکیز على نقاط التشابه والاختلاف بین النصین المقارَنین. وبدا من خلال الدراسة أنّ تشابه ظروف الإنسان الاجتماعیة والثقافیة فی المجتمعین جعل النصین متشابهین. ویتجلّى عبر عقد مقارنة بین وضع الإنسان وخاصة المرأة فی المجتمعین الشرقی والغربی، أنّ الشرق فی القصتین مکانٌ للعنف والقمع الاجتماعی والسیاسی، فی حین یظهر الغرب ملجأ تلوذ به المرأة المضطهَدة من القمع الذی یمارَسُ ضدها. وما یمیّز النصّین فی ما یتعلّق بصورة الشرق والغرب لدى الکاتبتین هو أنّ غادة السمان تتناول فی قصتها الصورة المغریة للشرق لدى الإنسان الغربی، کما أنها تتناول أزمة الهویة لدى الإنسان العربی حیث یرى نفسه أمام ثقافتین مختلفتین، وهاتان النقطتان لم ترکّز علیهما گلی ترقی.