نوشتار پیش رو در جستجوی تبیین مفهوم امّت ها و انحصارگرایی قومی در پرتو کتاب مقدس و مفهوم امّی و امّیون در قرآن کریم است. آیا عنوان امّی معادل مشرکان و بت پرستان است، یا به افراد غیر یهودی اطلاق می شود؟ همچنین امّی خوانده شدن حضرت محمد (ص) در قرآن، آیا ناظر بر بیسوادی آن بزرگوار است، یا می توان این لقب را نیز در پرتو پیشینه ی واژه درکتاب مقدس به معنای افراد غیر یهودی یا هرفرد نا آشنا به عهدین دانست؟
این مقاله با مروری بر کاربرد این اصطلاح در عهد قدیم و عهد جدید، و همچنین با نگاه کلی و نیز به ترتیب کتب مختلف عهدین، نتیجه می گیرد که لفظ امّت در بخش های نخستین عهد قدیم به همه جوامع از جمله یهودیان اطلاق شده، ولی به تدریج به غیر یهود گفته می شده است. در عهد جدید واژه امّی فقط به معنای جوامع غیر یهود و غیر مسیحی آمده است. با توجه به پیشینه مفهوم در عهدین و با مروری بر آیاتی که واژه های امّی و امّیون در آن ها آمده، دریافته می شود که منظور از امّی در قرآن مجید، نه فرد بیسواد و ناتوان از قرائت و کتابت، بلکه نا آشنا به تورات و انجیل است، هرچند یهودی یا مسیحی باشد.
در ادیان ابراهیمی، پیامبران جایگاه بسیار ارزشمند و برجستهای دارند، امّا آیا با مرگ آنان، جایگاه و کارکردهایشان نیز پایان می پذیرد؟ نوشتار حاضر، در پی یافتن پاسخی برای این پرسش، با رویکردی تطبیقی و تاریخی، به بررسی متون مقدّس ادیان ابراهیمی میپردازد و ضمن بازشناسی سه ساز و کار عمده برکت، وراثت و وصایت برای پدیده انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران، ویژگیهای هریک را بازگو، و دو نمونه مشخّص از ساز و کار وصایت در دستگاه اندیشه یهودی و مسیحی را بررسی می نماید. برپایه بررسیهای این نوشتار، میتوان پدیده انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران، و سه ساز و کار متفاوت یادشده را، از ویژگیهای مشترک ادیان ابراهیمی بهشمار آورد .
شمایل های دینی، نوعی بیان تصویری و روشی برای بازنمایی مفاهیم و معانی درونی دین است. هنرمند درک خود از امور فرامادی و نامتناهی را در قالب تجربیات محسوس و قابل درک باز نمایی می کند؛ بدین معنا هنر به وسیله تجسم تصویری و نمادین، راهی به ژرفنای بُعد معرفت شناختی دین می گشاید تا از طریق تفسیر و تأویل، درک امور قدسی را ممکن سازد. این نمادهای مصور در طول تاریخ موجب شکل گیری اسطوره ها شده اند. این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی و تحلیل محتوا درصدد است شمایل نگاری مسیحی در روسیه قرن پانزدهم میلادی را از جهت نقش مایه های نمادین موجود در آن، که سابقه تاریخی آن به اساطیر پیشین بازمی گردد، در مقایسه ای تطبیقی با نگارگری بازدید پیامبر اسلام از دوزخ در قرن نهم هجری در ایران را بررسی کرده، و وجوه اشتراک و افتراق و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر را مورد واکاوی قرار دهد. نتایج حاصله از این پژوهش، بیانگر این است که بر اساس پیوند همیشگی اسطوره با تصاویر نمادین با کارکردهای اخلاقی و معرفتی، شمایل های دوزخی در هر دو فرهنگ اسلامی و مسیحی را می توان نوعی تصویر اسطوره ای قلمداد کرد که نظریه نقش مایه های آیکونوگرافیک، می تواند در آشکارگی زیرساخت های محتوایی و شکلی آنها نقش مؤثری داشته باشد.
جاده ابریشم نمونة بی نظیر از تعامل ادیان و آیین های کشورهایی است که در مسیر این جاده قرار داشته، و یا در طول این شاهراه تردد می کرده اند. در این زمینه، نقش ادیان هندی در تبادلات آیینی و ارتباط میان فرهنگی، به دلایل خاص برجسته است. این رویارویی های آیینی در مسیر جاده ابریشم، ضمن اینکه پیامدها و تأثیرات گوناگونی به همراه داشته، در شکل گیری هویت این جاده از گذشته تا به امروز نقش آفرینی کرده است.
پیامدهای حاصل از این ارتباط آیینی را می توان در ابعاد گوناگون هنری، اندیشه ای، اجتماعی و سیاسی دسته بندی کرد. در واقع تحلیل و ارزیابی این تأثیرات، در بسیاری از تحولات هنری از جمله تحول مجسمه سازی و نقاشی و ویژگی تلفیقی بودن هنر و معماری فرهنگ های حاشیه جاده ابریشم معنا پیدا می کند.
افزون بر تحول سبک های هنری، تحولات آیینی و صبغة التقاطی برخی مذاهب، که ناشی از جابجایی عقاید مختلف در طول جاده ابریشم و رویارویی آنها با یکدیگر است، تبیین خواهد شد. این مقاله، با روش تحلیلی بر آن است که موقعیت کشور هند در داد و ستدهای آیینی جاده ابریشم، تأثیر رویارویی های آیینی و عوامل مؤثر بر آن و روند گفت وگوی ادیان در جاده ابریشم را مورد بررسی قرار دهد. یافته های پژوهش حکایت از این دارد که تأثیر نگرش ها و تمایلات سیاسی قدرت های مسلط بر جاده ابریشم و مبانی عقیدتی و بنیان های فکری آیین ها در تبادلات آیینی است.