فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۴۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر سعی می کند تا مسألة مرگ را از دریچة تازة هستی شناسی تودستی مورد بررسی قرار دهد. منظور ما از هستیشناسی تودستی نحوهای از مواجهه با هستنده های تودستی (هستی های ابزاری) و افقهای انضمامی حیات است که در تفکر مارتین هایدگر بسط پیدا کرده است. این هستی شناسی که به نظر ما روش خاص هایدگر در بررسی هر موضوعی است، موضوعات و افقهای حیات انسانی را در بستری عملی و درگیرانه مورد بررسی قرار می دهد. یکی از این افقهای انضمامی هستی شناسی تودستی، مرگ است که به علت اهمیت قاطع بر حیات بشر و تأثیر عظیم بر جهان بینی انسان شایسته است که مورد تحلیل دقیق قرار گیرد. برای رهیابی صحیح به مسأله مرگ در فلسفة هایدگر و نشان دادن تمایز مرگ اندیشی هایدگر و سنّت متافیزیک، مرگ اندیشی را در دو هستی شناسی پیش دستی و هستی شناسی تودستی مورد بررسی قرار می دهیم. منظور از هستی شناسی پیش دستی شیوة غالب مرگ اندیشی در سنت متافیزیک از افلاطون تا نیچه است؛ سپس مرگ اندیشی هستی شناسی تودستی را در سه دورة تفکر هایدگر بررسی می کنیم. بنابراین پرسش راهنمای سراسر این پژوهش این است که هستی شناسی تودستی یا به عبارت بهتر شیوة مواجهة عملی و درگیرانه با افقهای انضمامی به روی ما می گشاید؟ سعی می کنیم تا حد توان پاسخگوی پرسش فوق باشیم.
کارل یاسپرس و نگاه وجودی به علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای بررسی دیدگاه فلسفه وجودی یا مکتب اگزیستانسیالیسم درباره یکی از موضوعات فلسفه متعارف در عرصه وجود شناسی. این مسأله بویژه از این جهت اهمیت دارد که پیروان این مکتب، بجای پرداختن به مفاهیم کلی و انتزاعی، می کوشند به شناخت وجود انسان اصیل که در متن زندگی با مسایل گوناگون درگیر است بپردازند؛از این رو بازخوانی آرای ایشان در مباحث هستی شناختی با ارزرش می نماید. در این مقاله برای پرهیز از پراکنده گویی به سراغ کارل یاسپرس روانشناس و فیلسوف آلمانی (1883-1969) رفته ایم که پس از کرکگارد مهم ترین شخصیت در میان فیلسوفان اگزیستانسیالیسم الهی است. در میان موضوعات فراوان فلسفه یاسپرس، ابتدا تقریری از آرای وجودشناسی و انسان شناسی یاسپرس (شامل جهان ، امر متعالی، وجود تجربی انسان یا دازاین، آگاهی کلی، روح، و هستی انسانی و برخی از اوصاف اصلی وجود خاص انسانی) ارائه شده و سپس به موضوع علیت پرداخته شده که از یک سو موضوع مهمی در میان مباحث وجودشناختی در فلسفه متعارف است و از سوی دیگر با عنایت به بحث ارتباط ضروری میان علت فاعلی و معلول، و چالش تعارض با موضوع آزادی اراده و اختیار انسان، اهمیت مضاعف می یابد. یاسپرس سخنانی هم در قبول و هم در انکار علیت دارد که در پایان مقاله به راه حل هایی جهت رفع این تعارض و ایجاد سازگاری میان سخنان او اشاره شده از جمله اینکه می توانیم دیدگاه یاسپرس را مشابه نظر فیلسوفان مسلمان بدانیم و بگوییم او نیز قائل به علیت طولی است.
ماهیت و انیت زمان از دیدگاه فلاسفه اسلامی با عنایت به سوابق تاریخی و ریشه های آن در حکمت قدیم و نظریات یکی از برجستگان غرب هنری برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این رساله در پنج گفتار در خصوص وجود و ماهیت زمان از دیدگاه حکماء اسلامی و هنری برگسون تنظیم شده است . حقیقت زمان به عنوان بعدی از ابعاد موجود که از ترتیب بالقوه اجزاء آن حکایت می کند ، مورد نظر این رساله است از اینرو زمان ، معقول ثابته و منتزع از نحوه وجود دانسته شده است و نه ماهیتی عرضی از مقوله کم متصل غیرقارّ. این تعریف ، تفاوت میان زمان نفسانی ( متا فیزیکی ) و فضایی ( فیزیکی ) را بیان می دارد. زمانی که بالفعل در خارج موجود باشد مورد انکار همگان است و این مشابه سخنی است که برگسون در برآورد نظریه انیشتن گوید که ما دو نوع توالی و معیت داریم توالی و معیت دو «آن» که در علم مطرح است و توالی و معیت دو گذر و سیلان که در فلسفه مطرح است. نکته دیگر تعریف متافیزیکی زمان است که به تعبیر ملاصدرا تداوم در خلق و افاضه هستی به جواهر مادی است و زمان همان دوام آفرینش است. به بیان دیگر افاضه هستی به عالم ناسوت ، زمان ، و در وعائی برتر دهر و سرمد است. این برداشت با سخن الهی سازگار است که فرمود : « کل عنده بمقدار».
«ردّ» بر فراز تقابل های دوگانه در اندیشهی ژاک دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد عمدهی دریدا بر اندیشهی غربی به طور عام و بر رویکرد ساختارگرایی به طور خاص این است که از یک طرف مفاهیم دوگانه را کانون تحلیل های خود قرار میدهند و از طرف دیگر یکی از این طرف ها را بر دیگری استیلا میبخشند. دراین جهت این مقاله دو هدف اصلی را دنبال میکند: 1- دریدا بر آن است بسان یک پدیده شناس با طرح مفهوم «ردّ» به پیش از این مفاهیم دوگانه عزیمت کند. 2- مفهوم «ردّ» ریشه در مفهوم Khora افلاطون، «امر پیش- همزمان» هوسرل، بازی سوسور، «چهره» لویناس و ابزار و پدیدهی هایدگر دارد.
بررسی دیدگاه کارل بارت در باب الاهیات نوارتدوکسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
کارل بارت در دوره ی میانیِ حیات الاهیاتی خود، تحت تأثیر دیدگاه های کیرکگارد، به تقابل میان خداوند و انسان اعتقاد داشت و این تقابل را بر اساس مواجهه ی وجودی میان خداوند و انسانِ سرگشته و حیران در بحران ایمان تفسیر می کرد، لیکن در نگارش دوباره ی کتاب اصول عقاید کلیسا تغییر عقیده داد و با الهام از کتاب مقدس، دیگر نه از تقابل میان خداوند و انسان، بلکه از وحدت میان خداوند و انسان سخن گفت، چراکه بنابر آموزه ی تجسدِ خداوند در عیسی مسیح، نه تنها هیچ تقابلی میان خدا و انسان وجود ندارد، بلکه نوعی یگانگی میان آن ها برقرار است.
نقد سیاسی (1)
وجود و قدرت هایدگر و فوکو
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۴۹
حوزه های تخصصی:
میزگرد: هرمنوتیک
زمان در پدیدارشناسی وجودی هایدگر و آنتولوژی صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بحث زمان و ارتباط آن با هستی یکی از مباحث مهم فلسفی است. حقیقت زمان و رابطه آن با هستی و انسان پرسش های مطرح در تاریخ تفکرات فلسفی بوده اند. زمان در اندیشه ملاصدرا در عالم طبیعت، جلوه ای از هستی است؛ هستی صدرا که هستی عام و اعم از سیال و ثابت بوده و زمان، منتزع از وجود سیال است. ملاصدرا با تلقی زمان به عنوان بُعد چهارم جسم، در اندیشه گذشتگان تحول جدی پدید می آورد و با این نگاه گسست میان اجزای زمان را از بین می برد. در هایدگر، با اینکه از وجود عام سخن به میان می آید، اما زمان در وجود انسانی یا دازاین قابل فهم است؛ لذا درباره زمان، گذشته و آینده و حال، نه به عنوان مفهوم و قطعات فرضی زمان، بلکه به عنوان ابعاد وجودی حضور سخن به میان می آید. طبیعت و انسان در فلسفه ملاصدرا در افق زمان فهمیده می شود و در هایدگر از تاریخ و هویت تاریخمند وجود آدمی بحث می شود.
کارناپ و نقش وى در فلسفه تحلیلى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه تحلیلى را، که از اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و تا اواسط قرن بیستم به اوج خود رسید، مى توان مبتنى بر سه رویکرد کلیدى دانست: تجربه گرایى با تمرکز بر «اصل تحقیق پذیرى»، توجه به منطق به مثابه یک ابزار، و تحلیل زبانى. کارناپ یکى از مهم ترین متفکرانى است که با تمرکز بر این سه رویکرد، نقش تعیین کننده اى در پیشرفت و کارآمدى فلسفه تحلیلى داشته است. هدف این پژوهش بررسى تأثیر متفکران بزرگى همچون فرگه، راسل و ویتگنشتاین بر «تفکر تحلیلى» کارناپ و سپس بیان تأثیر رویکرد وى بر کارآمدى فلسفه تحلیلى در سه محور اصلى آن است. در نهایت، تلاش شده است با بیان تفصیلى و نوآورى هاى وى در این سه محور، خوانش جدى ترى از فلسفه تحلیلى ارائه شود.