جهان اسلام با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر به منزله یک قطب جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بزرگ، گستره وسیعی از کره خاکی را در بر می گیرد که با داشتن قابلیت های قوی برای هم گرایی، گرفتار عوامل متعددی در واگرایی است. از نقطه نظر جغرافیای سیاسی، اکثر کشورهای اسلامی در مراحل نخستین سازمان دهی سیاسی فضا قرار دارند. در این کشورها جمعیت، با سرعت در حال افزایش است و این افزایش، تبعات مختلفی به دنبال دارد که یکی از تبعات آن، تخریب محیط زیست می باشد. از نظر ژئوپولیتیکی نیز مسائلی در جهان اسلام وجود دارد. کشورهای اسلامی واقع در خاورمیانه و شمال افریقا از معضل طبیعی و جغرافیایی کم آبی و بی آبی رنج می برند. همین مسئله باعث فراهم آوردن زمینه چالش بین کشورهای دارای حوضه های مشترک آب گردیده و آب را به یک موضوع ژئوپولیتیکی تبدیل کرده است. جهان اسلام، از طرفی زمینه های هم گرایی قابل ملاحظه ای دارد. بزرگ ترین مخزن انرژی در اختیار جهان اسلام است. با توجه به رو به کاهش بودن منابع هیدروکربنی انرژی در سایر حوزه ها، منطقه خلیج فارس به علت دارا بودن منابع عظیم انرژی، حداقل برای ربع سده آینده، هم چنان مورد توجه جدی اقتصاد جهانی خواهد بود و این ویژگی برای ژئوپولیتیک بودن این منطقه کفایت می کند. اگر چه آب در خاورمیانه و شمال افریقا به یک موضوع ژئوپولیتیکی تبدیل شده، اما وجود منابع قابل توجه آب در برخی از کشورها امکان کاستن از بزرگی این معضل بین المللی را فراهم می آورد و می تواند آب را از یک موضوع ژئوپولیتیکی، خارج ساخته و به یک مسئله سیاسی تبدیل نماید.
این مقاله تلاش می کند ضمن برشمردن عوامل و زمینه های واگرایی در جهان اسلام، بسترهای مناسب هم گرایی را نیز تبیین نماید.
هدف این نوشتار، بررسى نظریة صلح دموکراتیک از دیدگاه نظریة "مردم سالارى دینى" است. نظریة صلح دموکراتیک را کانت، فیلسوف برجسته آلمانى در سدة هجدهم وارد مباحث علوم سیاسى نمود و سپس شومپیتر، اقتصاددان اتریشى در قرن بیستم از زاویة اقتصادى، آن را تأیید نمود. با توسعة نظام دموکراسى لیبرال-سکولار در نیمه دوم قرن بیستم، توجه بیشترى به رابطه صلح و دموکراسى معطوف گردید. در این مقطع، گروه هاى بیشمارى از اساتید علوم سیاسى با بکارگیرى روش هاى گوناگون پژوهش هاى آماری، نظریة صلح گرایى دموکراتیک را تقویت نمودند.
قرائت محکم این نظریه که طرفداران اندکى دارد ادعا مى کند که کشورهاى دموکراتیک، اصولاً در روابط خارجى خود، صلح جو هستند. بر پایة قرائت ضعیف، کشورهاى دموکراتیک، تنها در روابط میان خود، گرایش به حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دارند. در عین حال این قرائت، اذعان مى کند که کشورهاى دموکراتیک، در روابط خود با کشورهاى غیر دموکراتیک تفاوتى با کشورهاى غیر دموکراتیک در صلح جویى ندارند.
در این مقاله، ضمن بررسى نقادانة نظریة صلح دموکراتیک، این اصل مطرح خواهد شد که استقرار فرهنگ احترام برابر متقابل میان دولتها، عاملى کلیدى در برقرارى صلح جهانى است؛ خواه در این مجموعه، دولتهاى مردمسالار سکولار باشند یا دولتهای مردمسالار دینى. لذا تنها راه توسعة صلح بین المللى، دست برداشتن جامعة امنیتى غرب از این تصور عمومى است که فرهنگ خاص غیر دینى غربى با مولفةهاى مختلف آن بر سایر فرهنگها برترى دارد. این تصور دولتهاى غربى، منجر به انکار عملى اصل احترام برابر متقابل در تنظیم روابط میان غرب و غیر غرب شده و مانع اصلى بر سر راه توسعة صلح بین المللى است.