برخی احادیث در فرایند انتقال به نسل های بعدی آسیب هایی دیده اند که از جمله آن ها می توان تصحیف ، تحریف و جابه جایی را برشمرد؛ بنابراین، پیش نهاد کردن روش هایی برای کشف و تصحیح این آسیب ها ضروری است.در این مقاله، «با هم آیی» (اصطلاحی در حوزه زبان شناسی) را به مثابه راه کاری برای شناخت و تصحیح احادیث آسیب دیده معرفی و پیش نهاد کرده ایم؛ بدین منظور، در آغاز، این روش را معرفی کرده و سپس با ذکر مثال هایی، کارآیی آن را در بررسی و تصحیح آسیب دیدگی حدیث نشان داده ایم.
انسجام ( Cohesion )، اصطلاحی است در حوزه علم زبان شناسی نقش گرا که به بررسی روابط میان عناصر مختلف سازنده آن متن در دو سطح دستوری (ساختاری و غیرساختاری) و واژگانی می پردازد. در بحث انسجام دستوری غیرساختاری، مؤلفه های چهارگانه: ارجاع، ربط، جانشینی و حذف، به عنوان عوامل انسجام بخش متن محسوب می شوند که هریک، در کنار دیگر عوامل انسجام، به پیوستگی و یکپارچگی متن می انجامند. نظر به ضرورت اصل تعادل و برابری در فرآیند ترجمه، بازتاب هریک از عوامل فوق در ترجمه ها در راستای حرکت همسو با متن اصلی از اهمیّت بسزایی برخوردار است. از آن جا که نهج البلاغه به عنوان متنی منسجم، شامل گونه های مختلف انسجام بخش است، انتظار می رود ترجمه های به عمل آمده از آن نیز این عناصر انسجام بخش را در خود بازتاب دهد. این مقاله با اتخّاذ رویکرد توصیفی – تحلیلی به بررسی و تطبیق مؤلفه های انسجام دستوری غیرساختاری در خطبه اول نهج البلاغه و پنج ترجمه انتخابی می پردازد. از این رهگذر، میزان پایبندی مترجمان به بازتاب این مؤلفه های انسجام بخش بررسی شده و در نهایت این نتیجه حاصل شده است که در میان انبوه مؤلفه های یادشده برخی از مترجمان در سایه حرکت هم ارز و برابر با متن اصلی و با گزینش برابرنهادهایی مناسب، انسجام موجود در متن اصلی را به طور کامل در ترجمه های خود انعکاس داده اند. در مواردی نیز مترجمان از این اصل غافل مانده اند که این غفلت می تواند ناشی از عواملی چون سبک خاص مترجم و ظرفیت زبانی – دستوری متن مقصد باشد.
الجامع الصغیر سیوطی، یکی از جوامع روایی معروف اهل سنت است که با روش معجم نگاری الفبایی (بر حسب ابتدای روایات) تدوین شده است. این تحقیق به بررسی میزان روشمندی کتاب مذکور در تقطیع روایات پرداخته است.پژوهش حاضر، با روش تحلیل محتوای کمّی و بر اساس نمونه ای که به روش سیستماتیک و طبقاتی تهیه شده، به بررسی 400 روایت از روایات این کتاب پرداخته و طبق قوانین علم احتمال، نتایج آن را با خطای پنج درصد به کل کتاب تعمیم داده است. نتایج نشان داده این کتاب، در 3/17 درصد موارد به تقطیع روایات دست زده و در 7/82 درصد موارد، روایات را تقطیع نکرده است. همچنین، در موارد تقطیع، در 5/72 درصد تقطیع درست (غیر مُخلّ به معنا) و در 4/27 درصد موارد تقطیع نادرست وجود دارد. همچنین گونه های تقطیع نادرست و درصد هریک نیز به تفصیل و با ذکر نمونه هایی از هر گونه، و نیز استدلال بر وجه نادرستی آن، بررسی شده است.
ابوالعباس، احمد بن محمد بن سعید بن عقده، یکی از محدثان زیدی قرن سوم و چهارم هجری است که بیش از سی عنوان کتاب، در حوزه های گوناگون علوم اسلامی نگاشته که اکثر قریب به اتفاق آنان، از بین رفته است؛ هرچند محتوای بخشی از آثار وی، در آثار بعدی آمده است. در این مقاله تلاش شده با توجه به احادیث بازمانده از ابن عقده در کتاب های گوناگون، موقعیت حدیثی و علمی وی بررسی شود تا مشخص شود او چه سهمی در گسترش و انتقال علوم اسلامی داشته است. در نهایت در این پژوهش، اثبات می شود ابن عقده در مهم ترین حوزه های اسلامی (اخلاق، تاریخ، تفسیر و فقه) کتاب نگاشته که سهم تاریخ، از همه آن ها بیشتر است و در حوزه تاریخ، در سه گرایش (تاریخ اسلام، رجال و مناقب نگاری) تألیف شده که سهم مناقب نگاری، از آن دو گرایش دیگر، بیشتر است.