فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۲۱ تا ۱٬۸۴۰ مورد از کل ۳٬۹۵۱ مورد.
نظریه ختم ولایت از منظر سیدجلال الدین آشتیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولایت حقیقتی کلی و صفتی الهی است که در تمامی مراتب عالم سریان دارد و به اعتبارات مختلف تقسیم میشود و بر مبنای همین اعتبارات متعدد دارای ختم و خاتم می شود، که غفلت از آن اعتبارات باعث بروز ابهام ها و تشویش های فراوانی در فهم و تفسیر کلام ابن عربی و پیروان او می شود.
سید جمال الدین آشتیانی در ساماندهی و تنقیح نظریه ختم ولایت، ایضاح کلام ابن عربی و گره گشایی از آن نقشی ارزنده دارد. وی با تسلط در مبانی حکمت و عرفان اسلامی، ضمن حفظ روحیه ولایتمداری و حریت علمی خود، کوشید چالشی ترین مبحث مکتب ابن عربی را به گونه ای تقریر و تبیین کند که تعارض آن با مبانی تشیع به حد اقل ممکن برسد. وی ضمن نقد صریح آراء ابن عربی، برآن است تا متشابهات کلام محیی الدین را به محکماتش ارجاع دهد و اثبات نماید که ختم ولایت پس از نبی مکرم اسلام (ص) در مشکات فروزان حضرت امیرالمؤمنین (ع) رتبتاً و در وجود حضرت مهدی (عج) زماناً متجلی است.
در این مقاله می کوشیم پس از تعریف و تقسیم بندی مفهوم ولایت بر مبنای آثار آشتیانی، مصادیق ختم ولایت را بررسی کرده و نگرش وی در خصوص ولایت علوی، مهدوی و عیسوی را تبیین کنیم وتاثیر لحاظ نمودن اعتبارات در رفع تشویش از کلام ابن عربی را، در حد امکان نشان دهیم.
تعامل متقابل فلسفه و اصول فقه از منظر شهید سید محمّدباقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۸ شماره ۱۴۰
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان علوم و تغذیه آنها از یکدیگر در گسترش معرفتهاى بشرى امرى حیاتى است و در تدوین تاریخ علم و فلسفه راهگشا و اثربخش. ارتباط میان فلسفه و اصول فقه، به عنوان دو علم عقلانى و محورى در تمدن اسلامى موجب آثار و جریانات مهم فکرى و سیاسى شده است. از اینرو، تبیین این مسئله براى آینده هر دو علم و تحلیل فلسفه آنها نکتهاى اساسى است.
این مقاله با رویکرد تحلیلى به تبیین آراء شهید سید محمّدباقر صدر از اصولیان بزرگ و فلسفه معاصر اسلامى در این موضوع مىپردازد. از نظرگاه شهید صدر، فلسفه نقش عمدهاى در تحولات اخیر علم اصول و گسترش آن در دوره سوم حیات علم اصول داشته است. وى تأثیر فلسفه را در علم اصول در پیروزى اصولیان بر اخباریگرى، تأسیس مکتب وحید بهبهانى و طرح مسائل جدید در علم اصول دانسته است.
از سوى دیگر، علم اصول نیز در طرح برخى مباحث فلسفى همچون معرفتشناسى و زبانشناسى بر فلسفه تقدم داشته است و در نهایت، این علم پاسخگوى برخى مسائل تحلیل زبانى است که از سوى فیلسوفان تحلیلى غرب بیان شده است.
مبانی مابعدالطبیعی اندیشه سیاسی فارابی
حوزه های تخصصی:
فارابی از بزرگترین نمایندگان فلسفه سیاسی و شاخص ترین چهره سیاسی دوره اسلامی است. پژوهشگران فلسفه سیاسی، سیاست مدنی در تفکر معلم ثانی را جزیی از نظام عام فلسفه او می دانند. فارابی سیاست مدنی را در افق فلسفه وجود مطرح می کند و با توجه به دریافتی که از مراتب هرمی موجودات و کیفیت صدور و ارتباط آنها با سبب اول دارد به استنتاج هستی مدنی انسان و مرتبه وجودی مدینه می پردازد. فارابی الهیات و سیاست را در منظومه واحد فلسفی در آمیخته و با تکیه بر وحدت و شیوه استدلال نتایج آن دو را به یکدیگر تعمیم می دهد. فارابی مواد سیاست خود را از افلاطون و ارسطو گرفته و آن را بر مبنای فلسفه ارسطویی و نو افلاطونی اسلامی به شیوه استدلالی و برهان مدون کرده است. بنابر این غالبا اندیشه سیاسی فارابی را دارای دو پایه مشخص افلاطونی و ارسطویی می دانند.
طرح آشتی ترادف سینوی و عینیت صدرایی در باب صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامت انسان در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در حکمت و فلسفه الهی، انسان، صاحب کرامت است. در نگاه به مساله کرامت انسان از زاویه حکمت الهی و به طور خاص، حکمت صدرایی و در راستای تبیین مبانی و اصول فلسفی و لوازم مبتنی بر آن اصول، باید گفت که کرامت، امری حقیقی و وجودی است، نه اعتباری و چون وجود، امری تشکیکی است، پس کرامت نیز امری ذومراتب و تشکیکی می باشد. بر این اساس، انسان ذاتاً دارای کرامت است؛ یعنی کرامت، لازمه فطرت انسانی و در نظام تکوین، ثابت، استوار و غیر قابل تبدیل است. تحصیل مراتب کرامت نیز با صفات کمالی وجودی مانند علم و معرفت و ایمان و تقوا، میسر می گردد. گر چه کرامت ذاتی انسان از وی ناگسستنی است، اما اگر آدمی در جهت کمالات انسانی و فضایل اخلاقی گام برندارد از مراتب اکتسابی کرامت، محروم می ماند. ازاین رو، حفظ کرامت انسانی، مبنای همه قوانین حقوقی و تکالیف اجتماعی انسانها است. بنابراین، هر قانون و تکلیف اجتماعی که کرامت انسان را زیر پا بگذارد، نه تنها لازم الاجرا نیست، بلکه مخالفت با آن، خود موجب فضیلت و حفظ کرامت است.
متافیزیک و معرفت شناسی علیّت در آثار غزالی A Ghazalian Predicament: Epistemology and Metaphysics of Causation in the Works of Ghazali
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی نظر غزالی در مورد علیّت میپردازم. ابتدا نگاهی به کتاب التّهافت میاندازم و خلاصه ای از انتقادات غزالی را بر علیّت ارسطویی ذکر میکنم. پس از آن با مراجعه به دیگر آثار غرالی ریشه های تمایز علیّت عاملی و علیّت وقایع را جستجو میکنم و علاوه بر آن، آرای دیگر غزالی را مورد بررسی قرار میدهم که چندان با موضع اشعریای که به او نسبت میدهند سازگار نیست. برای رفع ناسازگاری موضع غزالی، راه حل او را مبنی بر این که جهان ما به عنوان بهترین جهان ممکنی است که میتوانسته است خلق شود؛ تا اندازه ای بسط و شرح میدهم.
رابطه نفس و بدن در انسان شناسی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس و بدن در انسان شناسی ملاصدرا چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟ آیا آنها دو موجود بیگانه از یکدیگر به حساب می آیند که بر اثر فشار بیرونی، در کنار هم قرار گرفته اند و هیچ تناسبی با هم ندارند؟ یا با صورت طبیعی در کنار هم جای گرفته اند؟ برای پاسخ به این پرسش، لازم است قبلا مشخص کنیم که آیا ملاصدرا، مانند افلاطون و دکارت، دوگانه انگار است یا مانند فیزیکالیست ها، یگانه انگار و یا تشکیکی (نه هر دو و نه هیچ کدام)؟ اگر ثابت شود که گزینه اول درست است، آن گاه می توانیم از رابطه نفس و بدن به شکل رایج آن سخن به میان آوریم. اما اگر گزینه دوم درست باشد، نمی توان رابطه نفس و بدن را دقیقا به شکل کلاسیک آن مطرح ساخت. از آنجا که کلمات ملاصدرا پذیرای هر یک از این احتمالات است، نوشتار حاضر هر یک از این احتمالات را به دقت بررسی و سرانجام چنین نتیجه گیری می کند که از میان این احتمالات، فقط احتمال اخیر قابل دفاع است. بر پایه این دیدگاه، رابطه نفس و بدن بر اساس نظریه تشکیک تبیین می شود. بر اساس نظریه تشکیک، هستی دارای مراتب تشکیکی است، به گونه ای که مرتبه برتر، جامع مرتبه فروتر از خود است. از آنجا که این نظریه قابل تطبیق بر نفس و بدن است، نگارنده کوشیده است تا رابطه نفس و بدن را در سایه آن تبیین کند.
تاملی بر «هستی» در اندیشه شهرزوری و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظر بسیاری از متفکران، مساله بنیادی مابعدالطبیعه پرسش از «هستی» است. اما شهرزوری به عنوان یک فیلسوف آشنا با سنت فلسفه سینوی و کانت فیلسوف آلمانی از جمله متفکرانی به شمار می روند که ضمن انتقاد از «هستی» به مثابه امر عینی و واقعی، ابتنای مابعدالطبیعه بر «هستی» را انکار می کنند. البته، شهرزوری در مرزهای مابعدالطبیعه سنتی باقی می ماند و کانت- با انتقاد از مابعدالطبیعه سنتی- نوعی مابعدالطبیعه معرفت شناختی را طرح می کنند، اما میان انتقادهای آنان به «هستی»، قرابت و همسویی ویژه ای مشاهده می شود. در این نوشتار، با بررسی، تحلیل، و مقایسه اندیشه های این دو فیلسوف، به اشتراک ایشان در فضای عمومی حاکم بر مابعدالطبیعه شان اشاره خواهیم داشت. به نظر می رسد که چگونگی انتقاد و تحلیل این دو فیلسوف از هستی، بیان کننده نوعی نگاه منطقی به این مقوله است، نگاهی که راه را برای طرح و پذیرش اصالت ماهیت در سنت فلسفی هر یک از آن دو هموار می کند.
جستاری در عقل نظری و عقل عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عقل»، حکمت، فلسفه، علم، و قوه نفسانی در تفکرات فلاسفه یونان به «نظری» و «عملی» تقسیم شده است. برخی دانشمندان مسلمان ماهیت عقل نظری و عقل عملی را یکی دانسته، و هر دو را از سنخ درک و تعقل پنداشته اند؛ با این تفاوت که مدرک اولی از امور دانشی، و مدرک دومی از امور کنشی است. حتی برخی بخش پذیری بر اساس مدرک و متعلق را نیز صحیح ندانسته، و درک هر دو را به عقل نظری سپرده اند. همچنین، بعضی معتقدند: یکی از سنخ درک، و دیگری از جنس عمل و فعل به شمار می رود؛ آن گاه تعامل این دو با یکدیگر منجر به آمیختگی علم و عمل می شود. عقل عملی در دیدگاه مشهور، با تروی در ادراکات نظری، به جزییات منتقل می شود و قوای نفس را برای عمل راهنمایی و تحریک می کند.
بر اساس مبنای مشهور، انسان در سایه عقل نظری به معارف و علوم روی می آورد و با کسب بصیرت، حقایق عالم را می یابد، چنان که به کمک عقل عملی، به نظم و ترتیب امور زندگی می پردازد و حالات شخصی و روابط اجتماعی خود را سامان می دهد. همین تنظیم حالات، و تهذیب درون، زمینه شناخت عالی تر و صحیح تر را فراهم می آورد. هر چند در نظر برگزیده، به جای عقل عملی، برای ایجاد انگیزه و تحریک قوا، قلب را معرفی می کنیم و از جایگاه مهم آن سخن به میان می آوریم.
پدیدارشناسی فلسفه اسلامی
صراط مستقیم
رابطه وجود ذهنی و ارزش شناخت از دیدگاه استاد مطهری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
آیا تنها راه مطابقت ذهن و عین و واقع نمایی ادراکات، اتحاد ماهوی صورت های ذهنی با خارج است و با نفی این اتحاد، راه شناخت ما به عالم واقع مسدود می شود و ما گرفتار سفسطه می شویم یا راه دیگری نیز وجود دارد؟
دیدگاه استاد مطهری در این زمینه دو بخش دارد: بخش اول مدعا، این است که علم حصولی، حضور ماهیت اشیا در ذهن است. این جهت، بعد هستی شناختی موضوع است؛ بخش دوم، ادعای معرفت شناسانه است؛ بدین صورت که تنها راه مطابقت ذهن و عین حصول ماهیت اشیا در ذهن است. در این نوشتار، ضمن نگاه اجمالی به سیر تاریخی مسئله و اشاره به اقوال دیگران، دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری در این موضوع تبیین و نقد می شود.