هدف اصلی این مقاله بررسی تاثیرها و پیامدهای اشاعه هیچ انگاری پسانوگرایی و نولیبرالیستی بر توسعه نظریه اجتماعی در دهه های پایانی قرن بیستم است. فضای فرهنگی حاکم بر این جریان به گونه ای است که گویی بازسازی نظریه اجتماعی، امری بی قاعده و بیهوده است. عوامل گوناگونی را که می تواند مبانی و زمینه های این طغیان ضد نظریه را تبیین کند، به طور مشروح در مقاله مطرح شده است. نکته محوری بحث حاضر این است که ضرورت جدی بازسازی نظریه اجتماعی، نیاز مبرم به اجتناب از چشم اندازهای مرزبندی شده فراتخصص گرایی رشته ای (میراث سنت پوزیتیویسم)، و به جای آن پیش گرفتن طرحی از جمع نگری و حدگرایی نظری (کلیت نگری) دارد.
مرتن در سال 1910 در آمریکا متولد شد. پس از گرفتن دکترای جامعه شناسی از دانشگاه هاروارد دعوت به کار دانشگاه کلمبیا را پذیرفت. او در زمینه بینش ها، روش ها و حوزه های جامعه شناسی، به ویژه جامعه شناسی علم و مسایل و انحرافات اجتماعی، صاحب آثار عدیده ای است. مرتن بیشتر به جامعه شناسی نظم، دیدگاه کارکردگرایی ساختاری و روش تحلیل کارکردی علاقه مند بوده است. او با بازنگری اصول و قواعد فونکسیونالیسم کلاسیک سعی در تلفیق مبانی نظری و تجربی در قالب نظریه حد متوسط، معرفی نمونه هایی از این نوع نظریه در نزد کسانی چون دورکیم و وبر، تلاش در ارایه نظریه های حد متوسط در حوزه جامعه شناسی علم و انحرافات اجتماعی و پیوند جامعه شناسی با مسائل روز، نقش عمده ای در توسعة جامعه شناسی ایفا کرده است. مرتن پس از سال ها پژوهش، آموزش و مدیریت در حوزه جامعه شناسی و دریافت دکترای افتخاری از 20 دانشگاه و مرکز علمی معتبر در جهان در سال 2003 در 93 سالگی در گذشت.