ژوهش حاضر با هدف مقایسه کیفیت عملکرد مدیران با ثبات و بی ثبات از دیدگاه دبیران انجام شد. روش پژوهش توصیفی(پیمایشی) بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران و معلمان مدارس راهنمایی شهرستان اسلامشهر بودند. حجم نمونه مدیران بااستفاده از جدول مورگان وکرجسی٩۰نفر برآورد گردید ؛و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. علاوه بر این از٣نفر از دبیران هر مدرسه خواسته شده است تا عملکرد مدیران را ارزیابی نمایند که به این ترتیب270 نفر معلم در پژوهش مشارکت جستند.ابزار گردآوری داده ها برای ارز یابی عملکرد پرسشنامه ای مرکب از پنج موٴلفه روابط انسانی، امور آموزشی، امور تربیتی ، امور اداری -مالی و ارزشیابی و٦٨پرسش در طیف پنج درجه ای لیکرت بود. داده های گردآوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و آزمونU مان ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته های پژوهش نشان داده است که، بین کیفیت عملکرد مدیران با ثبات وبیثبات در مولفه های امور آموزشی، تربیتی ، اداری - مالی و ارزشیابی تفاوت معناداری وجود دارد؛اما دررمؤلفه روابط انسانی تفاوتی مشاهده نشده است.
هدف از این پژوهش، بررسی میزان شیوع تعلل و عوامل موثر بر آن است. بدین منظور، نمونه ای تصادفی از مدیران و کارکنان یکی از بزرگ ترین دانشگاه های کشور، به حجم 133 نفر انتخاب و اطلاعات جمع آوری شده (توسط دو پرسشنامه تعلل تاکمن و پرسشنامه عوامل موثر تعلل) با استفاده از آزمون تی، تحلیل واریانس و فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج گویای شیوع 6.17 درصدی تعلل در میان مدیران و کارکنان است. در حالی که رابطه معناداری بین افراد با تحصیلات، سابقه خدمت، سن و سمت متفاوت به دست نیامد، نتایج نشان داد که بین زنان و مردان از نظر شیوع تعلل، تفاوت معنادار وجود دارد. علاوه بر این، نتایج نشان می دهد از نظر مدیران و کارکنان، عوامل فردی بیش ترین تاثیر را در بروز تعلل دارند. پس از عوامل فردی، عوامل سازمانی و محیطی در رتبه دوم و سوم قرار دارند. در بین عوامل فردی، عامل قایل نبودن اولویت برای انجام کار، در بین عوامل سازمانی، نداشتن سیستم ارزیابی عملکرد درست در سازمان و در بین عوامل محیطی، فشار خانواده و مشکلات خانوادگی، بیش ترین تاثیر را بر ایجاد و بروز تعلل داشته اند.
سازمان ها برای بهبود جایگاه رقابتی خود، مجبور هستند برای نگهداشت دانش موجود و نیز یادگیری دانش های نوین مدیریت دانش را به کار گیرند. تلاش سازمان در زمینه مدیریت دانش به دو بخش قابل تفکیک است: نخست، سازمان باید به آنچنان توانمندی دست پیدا نماید تا بتواند دانش نوین را بیاموزد که این بخش را یادگیری سازمانی گویند. دوم، سازمان باید بتواند در برخی از موقعیت ها، دانش سازمانی خود را آگاهانه کنار بگذارد و دانش جدیدی را جایگزین نماید که این بخش نیز فراموشی سازمانی نامیده می شود. این پژوهش با هدف شناسایی میزان فراموشی سازمانی انجام شده است. در این مقاله پس از بررسی مفهوم و ابعاد فراموشی سازمانی در ادبیات نظری، سه بعد فراموشی (نوع فراموشی، پیامد فراموشی و روش فراموشی) شناسایی شد و رابطه این سه بعد در سه فرضیه مورد آزمون قرار گرفت. برای سنجش این ابعاد از پرسشنامه ای 25 سئوالی که توسط نگارند گان تهیه شده است، استفاده گردید. جامعه مورد بررسی در این پژوهش تعدادی از سازمان های دولتی و خصوصی است. روش نمونه گیری در این مطالعه، تصادفی بوده است. برای سنجش اندازه گیری ابعاد فراموشی سازمانی از روش مدل سازی معادلات ساختاری و برای سنجش فرضیه های پژوهش از آزمون معناداری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند پرسش های پرسشنامه به نحو مناسبی ابعاد سه گانه فراموشی سازمانی را اندازه گیری می کنند. همچنین نتایج بیانگر آن است که فرضیه های پژوهش (رابطه بین نوع دانش فراموش شده، روش فراموشی و پیامدهای فراموشی) مورد تایید قرار گرفته اند.