فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۴۴۵ مورد.
تحلیل بسامدی علم و دانش در شعر شعرای برجستة دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات و به خصوص شعر، در ایجاد، توسعه و پیروزی یکی از بزرگ ترین تحولات اجتماعی و سیاسی ایران یعنی نهضت مشروطه، نقش اساسی و انکار ناپذیری ایفا نموده است و آنچه به عنوان شعر دوره مشروطه شناخته شده است، تأکید بر آگاهی بخشیدن و برانگیختن غیرت وطنی دارد؛ مفاهیمی که پیش از تکوین نهضت مشروطه خواهی، در ادب فارسی سابقه نداشته است. در این پژوهش به بررسی جایگاه علم و دانش در شعر شعرای برجسته مشروطه (ملک الشعرای بهار، ادیب الممالک فراهانی، فرخی یزدی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی و ایرج میرزا) پرداخته شده است و نتایج به دست آمده نشان دهنده این است که در بین این شعرا بزرگ ترین دغدغة ادیب الممالک فراهانی دانش و آگاهی است و بزرگانی چون بهار و فرخی یزدی با توجه به درک اوضاع جهانی، رغبت به علم اندوزی و یادگیری علم غرب و هضم آن در فرهنگ خویش را یادآور می شوند.
شعر انقلاب اسلامی در یک نگاه ( گفت و گو با دکتر منوچهر اکبری ، در باره شعر فارسی بعد از انقلاب )
بررسیِ تقابلِ سنّت (اسطوره، دین و تاریخ باستان) و مدرنیسم در اندیشه و آثار ملک الشّعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان شاعران عصر مشروطیّت کم تر شاعری را مانند ملک الشّعرای بهار می توان سراغ داشت که مضامین و درون مایه های شعر او، ترکیبی از دو جنبه کهنه و نو باشد. بهار از واپسین شاعران قصیده پرداز، سنّت گرا و نامدار ایران است که ابعاد شخصیّتش چندگانه است. او علاوه بر اینکه سیاست مداری مجرّب و نامی است، شاعری آزادی خواه و متجدّد نیز هست. وی به تاریخ و گذشته ایران با مباهات می نگرد و همواره بدان می بالد. کم تر شعری در دیوان بهار می توان دید که در آن، تلمیح یا اشاره ای به اسطوره های کهن و داستان های تاریخی نباشد. از سوی دیگر، بهار شاعری معتدل و سیاست مداری مدرن است که عمیقاً ظهور و ضرورت مدرنیسم را درک کرده و از پیشگامان و مدافعان اصلاح و تجدّد در جامعه عصر خود است. از این روی مقاله می کوشد تا بر پایه رویکردهای سه گانه اسطوره، دین و تاریخ از یک سو و مدرنیسم از دیگر سو، شیوه ها و ابعاد نگاه این دو رویکرد متقابل را در اندیشه و آثار بهار که خود هرگز در گذشته و اساطیر متوقّف نگردیده و اهمیّت تجدّد را نیز به درستی درک و تجربه نموده است، بررسی نماید.
شعر انقلاب و نگاه تازه به مفاهیم دینی
حوزه های تخصصی:
تأثیر بیدل بر غزل شاعران نسل اوّل انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر نسل اوّل انقلاب اسلامی، با تمام تفاوت های سبکی، فصولی مشترک ازجمله تأثیرپذیری از ذهنوزبان بیدل دارد. شاعران این نسل، هریک، بهاقتضای سبک شخصی، بخشی از گستره سبک شاعریِ بیدل را در آینه شعرِ خود نمایانده اند و، دراینمیان، سهم غزل سرایان متمایل به سبک هندی بیشاز دیگران است. مسئله اصلی این پژوهش تأثیرپذیریِ غزل نسل اوّل شاعران انقلاب اسلامی از شعر بیدل در دو بخش هنری و غیر هنری و نیز سه حوزه بیان، بدیع و زبان است. نتایج نشان می دهد که، به ترتیب، بهره گیری از نماد و تشبیهات بیدل وار در حوزه بیان؛ تصاویر پارادوکسی، حس آمیزی و تشخیص در حوزه بدیع؛ و ترکیب های مقلوب و وابسته های عددی در حوزه زبان برجسته تر می نماید. غزلیات یوسفعلی میرشکّاک، علی معلّم دامغانی، سیّدحسن حسینی، عبدالجبّار کاکایی، علیرضا قزوه، ساعد باقری و سیّدمحمّد عبّاسیّه کهن، که در این پژوهش بدان پرداخته شده، شواهدی گویا بر بیدل گراییِ شاعران نسل اوّل انقلاب اسلامی است؛ هرچند که میزان تأثیرپذیریِ هریک از ذهن و زبان بیدل متفاوت است.
تاثیر محیط ادبی و فرهنگی استانبول بر ماوراء النهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تاثیر ادبی انقلاب مشروطه در عثمانی (1908 م.) در کنار تاثیر انقلاب مشروطه در ایران (1906 م.) بر آسیای مرکزی ـ که از نظر تعلقات زبانی، ملی و مذهبی با دو کشور یادشده دارای اشتراکات تاریخی هستند ـ مسئله اصلی این نوشتار است. ما در این مقاله، با استفاده از روش تحلیل محتوا پس از بررسی تاثیر محیط فرهنگی استانبول بر حلقه نخست جنبش روشنفکری آسیای مرکزی، یعنی احمد دانش (1242–1314 ق. / 1827–1897 م.) و معاصران وی، نقش مهم این محیط را در تغییر جغرافیای فکری و فرهنگی حلقه دوم جریان روشنفکری این منطقه، معروف به جدیدیه ـ جدیدان ـ و تاثیر آن در شکل گیری ادبیات نوینِ فارسی با تکیه بر آثار سه تن از رهبران اصلی جنبش، یعنی میرزا سراج حکیم (1878–1914 م.)، صدرالدین عینی (1877–1954 م.) و عبدالرئوف فطرت (1886–1938 م.) در بخارا نقد و بررسی کرده ایم. این بررسی نشان می دهد ایران و عثمانی که در وضع غیراستعماری با تمدن و تجدد غربی مواجه شدند، پس از بیداری و تلاش برای انجام اصلاحات همه جانبه در حیات اجتماعیِ خود در نیمه دوم قرن نوزدهم، تاثیر فراوانی نیز بر حوزه فرهنگی مشترک با خود در آسیای مرکزی ـ که اینک مستعمره تمام عیار روسیه شده بود ـ برجای نهادند. این تاثیر به ویژه در بنیان گذاری ادبیات نوین فارسی در منطقه یادشده درخور توجه و بعضاً بی بدیل است.
تمام شعرهایی که در جریان و بعد از انقلاب سروده شده شعر انقلاب است
منبع:
شعر زمستان ۱۳۸۲ شماره ۳۴
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شعر دفاع مقدّس برای کودکان از منظر رهیافت ون لیون (2008 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به بررسی مؤلّفه های گفتمان مدار موجود در اشعار دفاع مقدّس برای کودک و نوجوان پرداخته و سعی در بیان این مطلب دارد که تا چه حدّ و به چه منظور شاعران کودک در اشعار خویش از این مؤلّفه ها استفاده کرده اند و با پوشیدگی سخن می گویند. همچنین این تحقیق به بررسی تغییر نگرش شاعران نسبت به مسئلة جنگ و چگونگی بازنمایی آن در شعر کودک پرداخته است.بر این اساس، 6 کتاب از 3 شاعر انتخاب و بررسی شد. تعداد ساختارهای گفتمان مدار موجود در اشعار با اندکی تعدیل بر اساس الگوی ون لیون (2008م.) مشخّص شد. در ادامه برای بررسی نگرش و مفهوم هویّت ملّی از الگوی پیشنهادی این تحقیق استفاده گردید. بر این اساس، مشخّص شد که در اشعار مخصوص کودک و نوجوان نیز از مؤلّفه های گفتمان مدار استفاده می شود و بسامد مؤلّفه های ادبی در آنها بیشتر است. شاعران برای انتقال مفهوم مثبتی از هویّت ملّی از مؤلّفه های ادبی بهره می جویند. همچنین شاعران کودک و نوجوان از سال های اوّلیّه پس از جنگ تا دورة کنونی با روندی تغییرپذیر در نگرش، نسبت به این مسئله شعر سروده اند. این تغییرپذیری در گفتمان و سبک اشعار مشهود است. در بُعد نگرش به جنگ و ارزشگذاری شاعران، روندی فراملّی و انسان شناسانه را دنبال کرده اند و این نگرش با توجّه به نسل آثار شاعران مورد بررسی در دهة دوم پس از جنگ بیشتر شده است. در شعر دفاع مقدّس، هویّت ملّی مسئله ای بسیار مهمّ است که به کرّات بروز می کند و شاعران آگاهانه یا ناخودآگاه به آن می پردازند. ادبیّات کودک و نوجوان حیطه ای بسیار منعطف است که در صورت تحقیقات بیشتر روی آن در موارد لزوم قابل تعدیل و بازخوانی است.
نقد درون گروهی و برون گروهی (بهار و اقبال بهار و رفعت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله دو نوع رویکرد نقدی معرفی و سپس نمونه هایی از این دو در ادبیات زمان مشروطه انتخاب و بررسی شده است. هدف این مقاله بررسی زمینه های نقدی در دوران مشروطه بود که در تاریخ ایران نقطة عطفی در گذار از سنت به مدرنیته محسوب می شود. رویکرد نخست، نقد درون گروهی، نوعی نقد است که در میان اعضای یک تشکل اتفاق می افتد؛ رویکرد دوم، نقد برون گروهی، نیز نوعی نقد است که در میان اعضای دو گروه متفاوت انجام می شود. تفاوت این دو نوع رویکرد در روش، وضعیتی کلی را از بسترهای نقد در دوران تحت مطالعه به دست می دهد. نمونه ای که برای نوع نخست انتخاب شده است، انجمن دانشکده و دو عضوش محمدتقی بهار و عباس اقبال آشتیانی است. این گروه نمایندة اندیشة نئوکلاسیسیسم است. نمونة نوع دوم انجمن دانشکده و در رأس آن بهار و مجلة تجدد تبریز و تقی رفعت است که در آن گروه اخیر نمایندة اندیشة رمانتیسم انقلابی است. روش انجام کار تحلیل مستقیم متون است. تحلیل مفاد دو نوع نقد بیان شده نشان داده است که در نقد درون گروهی در دوران مشروطه، برخورد ملایم تری نسبت به نوع برون گروهی رخ داده است و گاه تعصبات شخصی در روند انتقاد تأثیرگذار بوده است. در نوع اول، تفاوت در سلیقه و در نوع دوم، تفاوت در بنیان فکری مطرح بوده است. درصورتی که حرکت هایی این چنینی به جریان تبدیل می شدند، در روند نقد ادبیات و گسترش فضای انتقادی مثمر ثمر بودند، اما این دو حرکت به تدریج متوقف شدند. از سوی دیگر نقد برون گروهی به مثابة تقابل نئوکلاسیسیسم و رمانتیسم در ایران است