ناصر ساداتی

ناصر ساداتی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

مطالعه بازنمایی انواع تقدس در نگاره های مکتب بغداد براساس هاله- موقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۸۵ تعداد دانلود : ۱۱۲
بیان مسئله با روی کار آمدن عباسیان، پایتخت از دمشق به بغداد (نزدیک تیسفون پایتخت ساسانی) تغییر مکان داد و به دلیل حمایت سیاسی ایرانیان از عباسیان و نزدیکی جغرافیایی دو پایتخت عباسی و ساسانی، ویژگی های هنر ایرانی بر دیدگاه های زیبایی شناختی عباسی تأثیر گذاشت. از طرفی، قلمروی اسلامی در دوران عباسیان بسیاری از مناطق مسیحی نشین کلیسای شرق را نیز دربر می گرفت. با ورود رجل سیاسی مسیحی به دربار عباسیان، نگاره های خلفای عباسی، در کنار رجل سیاسی مسیحی در قصرهای سلطنتی عباسیان رخ نمود و در این دوره شاهد تلفیق های آغازین اسلام در نقوش آثار هنری اسلامی- مسیحی هستیم. ازجمله بروز و تجلی تقدس مذهبی در آثار هنری این دوره، وجود هاله دور سر اشخاص در مکتب بغداد است. پرسش اصلی پژوهش حاضر، در خصوص نحوه هاله بخشی به افراد در تصاویر و آثار دوره عباسی است و اینکه هنرمند با چه رویکردی افراد را صاحب هاله کرده است؟هدف: دستیابی به نحوه بازنمایی انواع هاله و به تبع آن، شناسایی انواع تقدس یا برتری سیاسی، مذهبی و مشاغل نزد خلفای عباسی، از اهداف اصلی این پژوهش است.روش پژوهش: پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است. روش جمع آوری نمونه ها مبتنی بر اطلاعات کتابخانه ای است. نمونه های مورد مطالعه از بین کتب مصور مکتب بغداد دوره عباسی انتخاب شده است.یافته ها: با استناد به نمونه های مطالعه شده، و علی رغم این تصور که هاله دورِ سر، مختص افراد صاحب منصب و دارای قدرت سیاسی یا صرفاً مذهبی است، هنرمند دوره عباسی با ترسیم هاله، به طبقه بندی افراد ازجمله حاکم، مبادرت ورزیده و آنان را در گروه های علمی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی طبقه بندی کرده و جهت برجسته کردن هرکدام از افراد شاخص در زمینه های مذکور، آنان را با هاله های گوناگون محدود و مصور کرده است. به این ترتیب، افراد به واسطه جایگاه، موقعیت اجتماعی و مشاغل خود دارای هاله گردیده اند.
۲.

مقایسه ادراک تألیفی نزد اخوان الصفا با ادراک گشتالتی در هنر بر پایه مناسبات میان کل و اجزاء(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اخوان الصفا ادراک تالیفی گشتالت ادراک گشتالتی هنر مناسبات کل و اجزاء

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۱۳
تاریخ فلسفه اسلامی نشان می دهد که فیلسوفان قبل از روانشناسان به مطالعه عملکردهای انسان در بخشی از مطالعات فلسفی به نام «علم النفس» پرداخته اند. روان شناسی تحت عنوان علم النفس، قرن ها مور توجه فلاسفه جهان و ایران بوده و کمتر فیلسوف و متفکری را از گذشته تاکنون می توان یافت که به مباحث احساس، ادراک، تفکر و توانایی های ذهنی نپرداخته باشد. با این حال در بحث ادراک، به ویژه ادراک تالیفی، اندیشه ای در گروهی از فیلسوفان دوره اسلامی به نام اخوان الصفا وجود دارد که بی شباهت به نظریه امروزی گشتالت نیست. نظریه گشتالت که فرآیندهای ادراکی مغز را مورد مطالعه قرار می دهد بیانگر آن است که عمل اصلی ذهن، کل نگری است. به این مفهوم که در ادراک یک مجموعه یا یک ساختار، کلِ ساختار است که دریافت می شود و نه تک تک اجزای آن. به عبارتی، اساس تفکر در نظریه گشتالت، براین محور استوار است که نقش مایه های کلی، بر عناصر تشکیل دهنده آن برتری دارند و خواصی را دارا هستند که ذاتاً در خود آن عناصر موجود نیست. اخوان الصفا نیز، معتقد بودند که در مجموعِ معلوماتی از قبیل اعداد، اشکال، اصوات، الوان، الحان و... صفاتی هست که در مفردات آنها نیست. هدف از مقاله حاضر، تحلیل و مقایسه مفهوم ادراک تألیفی نزد اخوان الصفا با نظریه ادراک گشتالتی درهنر است. این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده، حول این سوال سامان یافته که نحوه تبیین رابطه کل با اجزاء در دیدگاه اخوان الصفا (ادراک تالیفی) و مبانی نظری گشتالت (ادراک-گشتالتی) درانواع هنر و صناعات، چگونه است؟ یافته های تحقیق نشان از همسانی دو دیدگاه در مبانی انسان شناسانه، خاستگاه انتقادی، کل نگری، رابطه کل با اجزاء و توجه به عوامل انتزاعی و غیر قابل مشاهده و ناهمسانی در مبانی هستی شناسی دارد. دربیان شباهت، هر دو ادراک را عمل اصلی نفس و ذهن (صرفنظر از تعریف این دو) می دانند، هردو استفاده از حواس را شرط لازم برای ادراک می دانند و هردو معتقدند که در ادراک کل، درکی بیش از مجموع اجزاء نهفته است. تفاوت این دو این است که کل-گرایی در اخوان الصفا، نتیجه تقدیر خداوند، حضور قلب، عنایت خدا و تاثیر افلاک دانسته می شود ولی گشتالت گرایان کل گرایی را نتیحه عملکرد ذهن و به عبارتی فطری و در نهایت نتیجه تربیت حواس می دانند.
۳.

ویژگی های معرفت شناختی هنر به منزله فرم سمبلیک در اندیشه کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کاسیرر فرم سمبولیک هنر شناخت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۹۱ تعداد دانلود : ۱۸۱۱
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که می کوشید هنر را به واکنش های روان شناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تأکید می کند. یکی از ویژگی های فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورت های عقلی شناخت و با گسترش شناخت شناسی به حوزه هایی از تجربه که قبلاً در نظریه شناخت نادیده گرفته می شدند، توانست به توسعه صورت های شناخت کمک نماید. کاسیرر مجموعه فعالیت های بشر را فرهنگ نامیده، تجزیه و تحلیل این صورت های فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری می داند. او هنر را یکی از این صورت های انسانی می شمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزله یکی از فرم های سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوع خاصی از معرفت را به ما نشان می دهد، معرفتی که در آن انسان با تأکید بر وجه احساسی و عاطفی به خودآگاهی دست می یابد. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که اولاً وجه معرفتی ای که کاسیرر برای هنر ترسیم می کند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود و ثانیاً تنها در فرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه می رسد. در همین راستا و به منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدا به تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورت های سمبلیک مورد مطالعه قرار می گیرد و در نهایت ویژگی های معرفت شناختی آن مورد بحث و بررسی قرارخواهد گرفت.
۴.

ویژگی های معرفت شناختی هنر به منزله فرم سمبولیک دراندیشه کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: کاسیرر فرم سمبولیک هنر شناخت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۳
ازمهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تاکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر ازعلم واخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که  می کوشید هنر را به واکنش های روانشناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تاکید  می کند. یکی از ویژگی های فلسفه کاسیرر این است که، با نقد صورتهای عقلی شناخت وبا گسترش شناخت شناسی به حوزه هایی از تجربه که قبلا در نظریه شناخت نادیده گرفته می شدند، توانست به توسعه صورتهای شناخت کمک نماید. کاسیررمجموعه فعالیتهای بشر رافرهنگ نامیده، تجزیه وتحلیل این صورتهای فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری می داند. او هنر را یکی از این صورتهای انسانی می شمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزله یکی از فرم های سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوعی خاصی از معرفت را به ما نشان  می دهد، معرفتی که در آن انسان با تاکید بر وجه احساسی وعاطفی  به خودآگاهی دست می یابد. ما دراین مقاله نشان خواهیم داد که اولا وجه معرفتی ای که کاسیرر برای هنر ترسیم می کند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود وثانیا تنها درفرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه می رسد. درهمین راستا وبه منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدابه تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورتهای سمبلیک مورد مطالعه قرار  می گیرد ودر نهایت ویژگی های معرفت شناختی آن مورد بحث وبررسی قرارخواهد گرفت.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان