جمهورى اسلامى ایران با طرح نگاهى جدید، اندیشه و رفتار حاکم بر غرب را با چالش مواجه کرد. و عرفى گرایان از سه منظر فلسفى ـ کلامى، فقهى ـ حقوقى، و جامعه شناختى جمهورى اسلامى ایران را مورد نقد قرار دادند. این نوشتار با تمرکز بر نقد و ارزیابى دیدگاه عرفى گرایان در رویکرد فلسفه سیاسى، این مسئله را مطرح مى سازد که عرفى گرایى تا چه میزان در مبانى جمهورى اسلامى ایران تأثیر گذاشته است؟ در پاسخ، این فرضیه را طرح مىکنیم که: جمهورى اسلامى ایران در سطح باور (فلسفه سیاسى)، از عرفى گرایى تأثیرى نپذیرفته است و دیدگاه عرفى گرایان مبنى بر تبیین سکولار از مبانى فکرى جمهورى اسلامى ایران مقرون به صواب نیست. گفتمان جمهورى اسلامى ایران بر ارزش هاى اخلاقى، عدالت مدارى، اهداف معنوى، مردم سالارى دینى، و شمول دین بر سیاست تأکید داشته و دارد؛ امّا گفتمان سکولار بر مادّیت، تقدّم منافع مادّى، و گرایش هاى مصلحت جویانه تأکید مىکند.