کسب وقوع شی از انسان، بوسیله قدرت و قوه حادثِ هم زمان با وقوع شیء از طرف خداوند است، این نظریه با هدف رهایی از محذورات جبر و تفویض توسط ابوالحسن اشعری مطرح و مورد پذیرش اکثریت اهل سنت گردید آنها تلاش وافری در مستند سازی نظریه کسب از آیات و روایات نموده اند؛ ولی با توجه به اینکه نتیجه اخذ شده با چالش هایی مواجه است لذا ضروری است این سؤال که: دلالت صحیح آیات و روایات در باب فاعلیت انسان چگونه است؟ مورد مطالعه قرار گیرد. در این تحقیق با روش تحلیلی و توصیفی دلالت ادّله نقلی نظریه کسب مورد بررسی قرار گرفت ویافته های تحقیق نشان می دهد دلالت تمامی ادله در اثبات مفهوم نظریه کسب ناتمام، و خالقیت انحصاری، عمومیت اراده خدا و محتوای سایر آیات و روایات از رهگذر قانون علیّت و اراده و اختیار انسان است؛ نه جریان عادت الهی بر خلق اشیاء بعد از اسباب، چنانچه اشاعره پنداشته اند.
مرگ مغزی یعنی توقف پایدار و برگشت ناپذیر همه اعمال مغز؛ به گونه ای که هیچ امیدی به بازگشت حالت قبل از آن وجود ندارد. مرگ مغزی در علم پزشکی مرگ مطلق و حقیقی، ولی حکم فقهی آن اختلافی است. تلاش های بسیاری در بیان حکم شرعی آن صورت گرفته است، اما هرکدام از محققان به بخشی از ادله آن توجه کرده اند و دلیل آن سیر تکاملی بحث و دست یافت محققان بر ادله جدید است. حال با طرح همه ادله ممکن در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، با این پرسش که دلالت ادله موافقان قطعیت مرگ مغزی در حوزه فقه چگونه ارزیابی می شود، ادله قطعی بودن مرگ مغزی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و مشخص شد دلالت ادله در قطعی انگاری مرگ مغزی ناتمام است و مرگ مغزی شده را نمی توان مرده انگاشت، بلکه باید درباره او بیشتر احکام فقهی زندگان را جاری کرد.