مسعود علیا

مسعود علیا

مدرک تحصیلی: استادیار گروه فلسفه هنر، دانشگاه هنر تهران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

تحلیل کرونوتوپ خانه در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کرونوتوپ کرونوتوپ خانه کرونوتوپ دیدار کرونوتوپ آستانه چراغ ها را من خاموش می کنم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۲ تعداد دانلود : ۱۶۸
این مقاله قصد دارد به این مسئله اساسی پاسخ دهد که چگونه کرونوتوپ به عنوان ابزار تحلیل متن امکا ن های جدیدی را به روی تأویل گر می گشاید. مفهوم کرونوتوپ که اساساً ناظر به پیوستار زمان و مکان در ادبیات و هنر است، بر این حقیقت استوار است که زمان و مکان صرفاً مقولات زمانی و مکانی قلمداد نمی شوند، بلکه دلالت مندند و دارای ارزش هایی که به آنها پیوسته است. این نوشتار بر پایه روشی توصیفی- تحلیلی در دو بخش تنظیم شده است. در بخش نخست عناصر اساسی شبکه مفهومی شکل دهنده ساختار بحث میخاییل باختین درباره کرونوتوپ تشریح و تعریف می شود. در بخش دوم نیز ایده کرونوتوپ خانه که با تکیه بر آراءِ باختین ابداع شده است، در بررسی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد به کار بسته خواهد شد. ذیل کرونوتوپ مذکور (به عنوان کرونوتوپ بنیادی داستان)، کرونوتوپ های اتاق پذیرایی و آشپزخانه که در پیوند معناداری با کرونوتوپ خانه اند نیز بررسی خواهند شد. درضمن نشان داده خواهد شد که در طرح داستان و نیز تفسیر آن، کرونوتوپ خانه با کرونوتوپ های مهم آستانه و دیدار برهم کنشی معناساز برقرار می کند؛ هم چنین کرونوتوپ خانه با مهیاساختن فضایی سازگار برای وقوع رویدادها، طرح داستان، برون فکنی ذهنیات و احوال درونی شخصیت ها را آشکار می سازد و این رویدادها به یاری نشانه های زمانی است که امکان و مجال بیان می یابند.
۲.

بررسی پیشنهاد «ادبیات کاربردی» پی یر بَیار و ایده«استلزام» شوشانا فلمن از منظر ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روانکاوی کاربردی ادبیاتِ کاربردی نظریه استلزام ژک لکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۷ تعداد دانلود : ۲۳۷
در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نخست به طرح برخی انتقادهای مطرح شده حول روش «روانکاوی کاربردی» پرداخته ایم. آنگاه به بهانه طرح پیشنهاد «ادبیات کاربردی» پی یر بَیار و با ارجاع به سمینار هفدهم ژک لکان، آن روی دیگر روانکاوی ، به اشکالات و معضلات پیشنهاد بَیار اشاره کرده ایم و در خلال بحث مروری داشته ایم بر ابعاد ایده «استلزام» نزد شوشانا فلمن که بر فرض رابطه ای همزمان درونی و بیرونی بین ادبیات و روانکاوی استوار بوده است، و ضمن رجوع به ریشه های لکانیِ بحث فلمن روشن کرده ایم که چرا معتقدیم ایده «استلزام» فلمن، پایگاهی به مراتب مستحکم تر از پیشنهاد «ادبیات کاربردی» بَیار دارد. سرانجام در بستری که تعمداً برای تضارب آرا ایجاد شد بار دیگر با بازگشت به برخی جوانب نظریه لکانی، ازجمله شرح اصطلاح extimité و نحوه استفاده ظریف لکان از کلمه انگلیسیwithout، این پرسش را مطرح کرده ایم که آیا می توان گفت روانکاوی بدون ادبیات نیست؟
۳.

جستار در مقام روش ازمنظر لوکاچ و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جستار روش آیرونی دیالکتیک منفی لوکاچ آدورنو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۵ تعداد دانلود : ۲۶۹
نوشتار حاضر با تمرکز بر آرای گئورگ لوکاچ و تئودور آدورنو درباره جستار می کوشد نسبت شیوه فلسفه ورزی در نظریه انتقادی با این ژانر را روشن کند. ابتدا با مروری تاریخی بر چگونگی ظهور ژانر در فلسفه مدرن، نشان داده می شود که فلسفه با شیوه بیان خود پیوندی ناگسستنی دارد؛ بنابراین، زبان، سبک و فرم، نه عناصری صرفاً ذوقی که واجد دلالت های روش شناختی و معرفت شناختی هستند. جستار با ظهور فردیت مدرن و تبدیل شدن نفس به موضوع تأمل ظهور کرد و در قرن بیستم با رشد خودآگاهی انتقادی و فراروی از نفس، به مقام روش ارتقا یافت. واکاوی متن درباب ماهیت و صورت جستار نشان می دهد جستار وسیله بیانی متناسب تجربه زیسته و فرمی اساساً آیرونیک است. برای لوکاچ، آیرونی همان نسبتی را با جستار دارد که شک با علم. آدورنو در جستار در مقام فرم نشان می دهد جستارْ تمهیدی فرمی و روش شناختی برای تحقق تز دیالیتیک منفی است. آدورنو با نقد قوانین چهارگانه روش دکارتی، ضدروش بودن جستار را صورت بندی می کند. بی روشی روشمند جستار آن را به میدان نیرویی تبدیل می کند که مفاهیم در آن در شبکه ای پویا و باز، گرد هم می آیند. جستار به این طریق، علیه نظام های فلسفی تمامیت ساز و این همانی عمل می کند؛ بنابراین، در آرای هر دو فیلسوف، جستار در مقام روش و درراستای جهت گیری پروژه کلی تر فلسفی آنها به کار رفته است و با مجموع ساختن وجه معرفت شناسی و زیبایی شناختی، از تقابل دوتایی مدرن که علم و هنر را از یکدیگر متمایز می سازد، فراروی می کند.
۴.

مواجه های باختینی با فراخوان قدیس متی اثر کاراواجو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: باختین کاراواجو فراخوان قدیس متی آستانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۱ تعداد دانلود : ۱۳۷
باختین بسیار درگیر آثار ادبی بوده و مفاهیم بسیاری معرفی کرده که به کار خوانش آثار ادبی و هنری می آیند. در این مقاله با هدف به دست دادن الگویی باختینی برای خوانش آثار هنرهای بصری و همچنین تدقیق اندیشه های باختین با وارد ساختن آنها به حوزه هایی تازه، با تکیه بر منابع کتابخانه ای (موزه ای) و استفاده از روش تحلیلی نقاشی فراخوان قدیس متی اثر کاراواجو را بررسی کرده ایم. در این بررسی روشن شده که بسیاری از مفاهیم ادبی باختین به خوبی از اثری متعلق به رسانه ای بصری نیز قابل استنباط اند. از آن فراتر، بصیرت های هستی شناسانه ی باختین، به ویژه «پایان ناپذیری» انسان و نقش دیگری در آن، نه تنها در هنر کاراواجو که در سرگذشت یکی از مهم ترین قدیسان مسیحیت، متای انجیل نگار نیز قابل ردگیری هستند. به این ترتیب از خلال گفتگویی که میان اندیشه های باختین، هنر کاراواجو و متن مسیحی درمی گیرد این نتیجه ی باختینی حاصل می شود که «پایان ناپذیری» ویژگی ذاتی انسان است و تنها دیگری است که می تواند «مفر» وجود انسان را یافته و او را از خود به در کند. همچنین این نتیجه حاصل می شود که هنر کاراواجو خود می تواند در نقش دیگری ظاهر شود و مخاطب را از خود به در سازد و به ساحت پایان ناپذیری وارد کند.
۵.

نسبت طرح واره سازی و انضمامی سازی در زیبایی شناسی پدیدارشناختی اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زیبایی شناسی پدیدارشناختی اثرموسیقایی ابژه قصدی انضمامی سازی طرح واره سازی نقاط عدم تعین ناتمام بودگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۵ تعداد دانلود : ۴۲۲
رومن اینگاردن یکی از برجسته ترین نمایندگان زیبایی شناسی پدیدارشناختی است. اینگاردن بنیان پدیدارشناسی خود را بر زیبایی شناسی استوار می کند. او برای اثر هنری موجودیتی متفاوت قائل است. آثار هنری به باور او ابژه هایی متعین و خودآیین نیستند و برای هستی یافتن به کنش های قصدی خالق و مخاطبانشان وابسته اند. اثرهنری "ابژه قصدی بین الاذهانی" به حساب می آید و اثر موسیقایی یکی از بهترین مصادیق ابژه قصدی محسوب می شود. در این مقاله از رهگذر بررسی دو مفهوم اساسی طرح واره سازی و انضمامی سازی، گام به گام نشان خواهیم داد که در نظر اینگاردن این ابژه قصدی ساختاری طرح واره و ناتمام دارد که با امکان انضمامیت یافتن به ابژه زیباشناختی مبدل می شود. اثر هنری ساختار معناشناختی بسته ای نیست که به دست مخاطب آشکارگردد، بلکه موجودیتی گشوده است که معنای آن از میان انضمامیت یابی های متنوع بر می آید. بدین سان، اینگاردن با طرح این تمایزات هستی شناسانه، اثر هنری را به موجودیتی همواره زنده و نوشونده تبدیل می کند.
۶.

بیان خود از طریق انتخاب تصویر پروفایل در میان کاربران زن ایرانی در شبکه های اجتماعی با تکیه بر نظریه نمایشی گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بیان خود تصویر پروفایل زنان فرهنگ دیداری نظریه نمایشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰ تعداد دانلود : ۱۰۴
پژوهش حاضر چگونگی بیان خود از طریق انتخاب تصویر پروفایل را در میان کاربران زن ایرانی در شبکه های اجتماعی مجازی (مطالعه موردی: فیسبوک) با تکیه بر نظریه نمایشی اروینگ گافمن بررسی می کند. پژوهش حاضر پژوهشی بنیادی است. در نظریه نمایشی گافمن، جامعه همچون صحنه نمایش و کنشگران همچون بازیگران نمایش در نظر گرفته می شوند. اگر شبکه های اجتماعی را بتوان جامعه ای پنداشت که کاربران درون آن به اجرای نقش می پردازند، می توان انتخاب تصاویر پروفایل را آغاز این اجرا در نظر گرفت. فضای مجازی این امکان را فراهم می کند که کاربران در مواجهه با دیگران یک «خود» انتخابی داشته باشند و آن را از طرق گوناگون همچون انتخاب تصویر پروفایل بیان کنند. این نوشتار در ذیل مطالعات فرهنگ دیداری جای می گیرد که تأکید آن بر فرهنگ به منزله عنصر تأثیرگذار بر تجربه دیداری است و بالعکس. در پرتو این نگرش، آن جنبه های فرهنگی که در انتخاب تصویر پروفایل به دست کاربران زن تأثیرگذارند شناسایی می شوند. در پژوهش حاضر، تلاش شده است که خود تصاویر تحلیل شوند و برای این منظور 200 تصویر پروفایل به عنوان نمونه انتخاب شده اند. در بررسی تصاویر هم از تحلیل محتوای کیفی و هم تحلیل کمی به منظور مشاهده و دسته بندی مقوله های شناسایی شده بهره برده ایم. به نظر می رسد زنان در تصاویر پروفایل خود تلاش می کنند یک خود ایدئال را بسازند و به نمایش بگذارند که با کلیشه های جنسیتی همخوان باشد و همچنان درگیر بازتولید و اجرای هنجار های جنسیتی هستند.  
۷.

نسبت والایی و اخلاق در تفکر پیشانقدی کانت (با تکیه بر دو اثر مشاهدات... و ملاحظات...)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: والایی عاطفه ی کلی فضیلت احساس اخلاقی آزادی اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۳ تعداد دانلود : ۵۹۳
در این مقاله نشان خواهیم داد که نسبت والایی و اخلاق در دوره ی پیشانقدی تفکر کانت شکل فلسفی نظام مندی ندارد و علت آن را می توان در این دو چیز جست: اولاً در این دوره احساس زیبایی شناختی و احساس اخلاقی متمایز از یکدیگر نیستند و برحسب یکدیگر تعریف می شوند. ثانیاً اخلاق مبتنی بر احساس است، نه عقل عملی محض و اصل پیشین آن. کانت در مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا انسان ها را فرامی خواند تا اصول اخلاقی شان را بر عاطفه ی کلی بنا کنند. این اصول هرچند کلی اند، اما قوعد نظری نیستند و هر فرد باید آن ها را با رجوع به قلبش بیابد. این اصول همان احساس زیبایی و کرامت طبیعت انسان است. در ملاحظاتی بر مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا با آن که در تفکر کانت نسبت به اخلاق دگرگونی هایی صورت می گیرد و عناصری وارد آن می شوند که بعداً در دوره ی نقدی پایه و اساس قرار می گیرند، اما او هم چنان معتقد است که احساس اخلاقی نوعی احساس لذت و درد است که نسبت به آن منفعل نیستیم و می توانیم فعالانه در آن مداخله کنیم. علت آن هم برخوردار بودن از آزادی اخلاقی است.
۸.

لایب نیتس: رستنگاه زیبایی شناسی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لایب نیتس خردگرایی زیباشناختی کیفیات حسی «آنچه نمی دانم چیست» poeographia

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰۱ تعداد دانلود : ۷۶۸
به فلسفه لایب نیتس بسیار پرداخته شده اما درباره زیبایی شناسی وی مطالب اندکی گفته شده است. مطالبی که لایب نیتس درباره زیبایی شناسی نوشته در سرتاسر آثار او پراکنده اند و برای درک آراء او در این زمینه لازم است تا این تکه های از هم گسسته را کنار هم آورد و آنها را تشریح و تفسیر کرد. در این مقاله کوشیده شده است با تدقیق در آثار او آراء زیباشناختی وی استخراج شده و مجموعه آنها به مثابه نظریه زیبایی شناسی لایب نیتس معرفی شود و نیز نقش آن در معرفت شناسی وی مشخص گردد. نخست نظرات کلی وی درباره زیبایی شناسی مورد بحث قرار گرفته و سپس به واسطه اهمیت روانشناختی-معرفت شناختی ادراک حسی نزد او به طور جزئی تر به آن مهم پرداخته شده و نشان داده شده است که معرفت حسی (و زیبایی شناختی) از نظر لایب نیتس چه جایگاهی در معرفت بشری دارد. دست آخر کوشیده ایم تا رویکرد لایب نیتس به کیفیات حسی (و زیباشناختی) را به دو جنبه عینی و ذهنی تقسیم کنیم و اهمیت هریک را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم.
۹.

جایگاه امر حسی در پدیدارشناسی هنر دوفرن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: پدیدارشناسی اجرا اثر هنری امر حسی تجربه زیبایی شناسانه ابژه زیبایی شناسانه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
تعداد بازدید : ۱۵۸۵ تعداد دانلود : ۱۵۷۶
میکل دوفرن، فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، در رشته ای از آثار خویش، به ویژه مهم ترین اثرش به نام پدیدارشناسی تجربه زیبایی شناسانه، توصیفی منظومه وار از تجربه زیبایی شناسانه به دست داده است. این مقاله جهت گیری ای را بررسی می کند که به نظر می رسد مبنای پدیدارشناسی هنر او را تشکیل می دهد، و آن بر صدر نشاندن معنای اصیل و آغازین واژه استتیک/ زیبایی شناسی، یعنی ادراک حسی (aisthesis) به عنوان اصل لاینفک و جانشین ناپذیر تجربه زیبایی شناسانه است. دوفرن این کار را عمدتا با تفکیک میان اثر هنری و ابژه زیبایی شناسانه انجام می دهد. در این مقاله نشان داده شده است که این تفکیک نزد دوفرن چگونه به اصالت امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه راه می برد. در عین حال، این نکته نیز شرح داده شده است که تاکید دوفرن بر حسیت و امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه به معنای نفی یا دست کم گرفتن معنا یا عناصر شناختی در این تجربه نیست. با این حال، نزد دوفرن معنا یا عناصر شناختی تجربه زیبایی شناسانه در امر حسی درون ماندگارند و تنها در همین محمل آنی هستند که هستند. به عبارت دیگر، آنچه را ""در"" اثر هنری گفته می شود تنها ""با"" اثر هنری می توان گفت.
۱۰.

نسبت رؤیت پذیری با قدرت در اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قدرت فوکو تبارشناسی دیرینه شناسی رؤیت پذیری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۰ تعداد دانلود : ۹۰۳
«رؤیت پذیری» به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی تحلیل های فوکو جایگاه ویژه ای در اندیشه وی دارد. تأکید او بر رؤیت پذیری به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکل گیری علوم، و همچنین یکی از تکنولوژی های قدرت، نشان دهنده این اهمیت است. استناد بر توصیفات تجسمی در تحلیل های فوکو سبب شده است که بسیاری از مفسران وی را فیلسوفی دیداری بدانند، ولی از دیگر سو، افشاگری او درباره جایگاه نگاه در اعمال قدرت، برخی دیگر را بر آن داشته است که وی را مخالف بینایی محوری بینگارند و استدلال کنند که فوکو از نگاه علیه نگاه استفاده کرده است. این مقاله، ضمن معرفی جایگاه نگاه و رؤیت پذیری در آثار فوکو، سعی دارد تصویر دقیقی از نسبت رؤیت پذیری با قدرت در اندیشه وی ارائه دهد. بدین منظور، علاوه بر توصیف مفاهیم رویت پذیری و قدرت نزد فوکو، به تحلیل مقولات مرتبط با این مفاهیم در آثار دیرینه شناسانه و تبارشناسانه وی می پردازیم. ما نشان خواهیم داد که قدرت، از یک سو، پدیدآورنده رؤیت پذیری هاست و از دیگر سو، رؤیت پذیری ها هستند که به نوبه خود امکان شناخت قدرت، اعمال آن و حتی مداخله در آن را فراهم می آورند. قدرت، چه در جوامع سلطنتی و چه در جوامع مدرن از رؤیت پذیری بهره برده است؛ گاهی با نمایش شکوه خود، گاهی با پنهان شدن و گاهی با نظارت. فوکو با تأکید بر رؤیت پذیری های ادوار مختلف و نسبت آن ها با قدرت، قصد دارد نشان دهد که همه راه های رؤیت پذیری در آن واحد ممکن نیست و در آنچه می توانیم ببینیم محدودیت هایی وجود دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان