زهرا السادات قریشی

زهرا السادات قریشی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

تاثیر تحریک تالاموس بر پردازشهای زبانی و حافظه در بیماران پارکینسون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: حافظه تالاموس پردازش زبانی روانی کلامی تحریک عمقی مغز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۲۲
" هدف: تحریک عمقی هسته VLتالاموس به عنوان روش درمانی موفقی برای بعضی اختلالات حرکتی در بیماران پارکینسونی مقاوم به دارو گزارش شده است. این امر مشارکت مدارهای قشری - زیر قشری را در کنترل حرکت تایید می کند. در خصوص مشارکت این مدارها در کارکردهای شناختی و بویژه زبان تحقیقات کمی انجام شده و اختلاف نظر وجود دارد. هدف این پژوهش تعیین میزان اثر تحریک عمقی تالاموس چپ و راست، بر پردازشهای زبانی و حافظه می باشد. روش بررسی: تحقیق حاضر از نوع چند مورد پژوهی است که طی آن پردازشهای زبانی و حافظه 6 بیمار پارکینسونی مقاوم به دارو پس از عمل جراحی تحریک عمقی (Deep Brain Stimulation)هسته VLتالاموس، (دو بیمار تالاموس راست، دو بیمار تالاموس چپ، دو بیمار دو طرفه)، در دو وضعیت دستگاه خاموش و روشن با حداقل فاصله زمانی 40 روز بین دو آزمون، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. ابزار تحقیق و روش جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه (تاریخچه بیماری)، آزمون حافظه وکسلر، زیر آزمون درک دستوری و جمله سازی آزمون BAT (Bilingual Aphasia Test) و روانی کلامی بود. یافته ها: بر اساس نتایج آزمونها، نمره آزمون حافظه و کسلر در گروه تالاموس چپ در حالت تحریک در مقایسه با عدم تحریک افزایش جزیی و درگروه تالاموس راست کاهش جزیی نشان داد. نمره درک جملات پیچیده در هر دو گروه، در حالت تحریک تالاموس در مقایسه با وضعیت عدم تحریک افزایش نشان داد. در نمره روانی کلامی و جمله سازی در حالت تحریک تالاموس در مقایسه با حالت عدم تحریک در هر دو گروه شاهد کاهش نمره بودیم. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد، تحریک عمقی تالاموس باعث بهبود مهارت درک دستوری و کاهش روانی کلامی و ساخت جمله در هر دو گروه شده است که از نظریه مشارکت دو طرفه تالاموس در پردازشهای زبانی حمایت می کند و مغایر با تحقیقاتی است که این تغییر را فقط در اثر تحریک تالاموس چپ گزارش کرده اند.به نظر می رسد تفاوت اثر تحریک عمقی تالاموس چپ نسبت به راست در نمره حافظه تاییدی بر سوبرتری تالاموس چپ باشد."
۲.

بازتابش های نقش اسطوره ای خورشید در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مثنوی مولانا نماد خورشید اسطوره خورشید کهن الگوی عارف

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه‌ تصوف و عرفان
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
تعداد بازدید : ۱۵۲۹ تعداد دانلود : ۷۲۱۴
خورشید، مهر و آفتاب از عناصر پرکاربرد در حوزه ادبیات فارسی به ویژه در شعر عرفانی و در شکل نماد و کاربرد آن در نماد حق و وحدت است. مقاله حاضر علاوه بر پرداختن به جنبه های نمادین خورشید در مثنوی مولانا و دلالت های آن، با بررسی تمام ابیات مثنوی درباره خورشید و آفتاب و نیز منابع مرتبط با اسطوره و کهن الگو، در پی یافتن ریشه ها و پیوندهایی برای این کاربردهای نمادین در اسطوره و اصل و منشأِ توجه به خورشید و خورشیدستایی در شعر مولاناست. در این راستا آن چه روزنه هایی رو به پاسخ می گشاید، موضوع صور نوعی و مثالی است که در ناخودآگاه جمعی شاعر به شکل نماد بروز و ظهور می یابد. به عبارتی مولانا آن چه از صفات طبیعی خورشید و کهن الگوهای مرتبط با آن در ذهنیت بشری بوده است، در ناخودآگاه جمعی خویش دارد؛ باوری که درباره نور و خورشید بر اساس آیات قرآن و نیز جهان بینی و نظام خاص فکری خویش دارد نیز به او ایده می دهد تا سخنش درباب خورشید از سویی روی به سوی اسطوره و اندیشه های مهرپرستی داشته باشد و از سویی از آن فراتر رفته، معانی موردنظر و اندیشه های عارفانه اش را در قالب نماد خورشید و بر محور نماد حق بسط دهد. پژوهش حاضر در صدد است تا با تکیه بر روش توصیفی_ تحلیلی، بازتابش های نقش اسطوره ای خورشید را در مثنوی مولانا مورد بررسی قرار دهد.
۳.

گذر از افسانه نارسیس به خویشتن در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی خویشتن دیدار نرگس ( نارسیس)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸۸ تعداد دانلود : ۵۸۱
دیدار با خویشتن و رسیدن به حقیقت خود یکی از اصول مسلم و نهایی سلوک الی الله است که بسیاری از آثار عرفانی به طور اشاره وار، تمثیل گونه یا مبسوط به آن پرداخته اند. آنچه عارفان در این حیطه بیان کرده اند، در برخی موارد منطبق با آن چیزی است که در علم روان شناسی در مورد خویشتن و مفاهیم مربوط به آن آمده است. این مساله یعنی خویشتن و تجربه شهود عرفانی در زبان مولانا گاه با تعابیر و نشانه هایی بیان می شود که افسانه نارسیس در عالم اسطوره را تداعی می کند؛ عناصری همچون آب، چشمه، جویبار، چهره، دیدار، عکس خود در آب دیدن و ... به ویژه در کنار هم در غزل مولانا که در جنبه روساخت این افسانه را در نظر می آورد و از جنبه های درونی و ژرف ساختی، فضای پدیداری، پیشینه ها و برآیندها ما را از آن دور کرده، آن را دو امر مجزا و با دو جنبه متمایز ارزشی و مربوط به دو عالم عرفانی و اسطوره ای می کند. این پژوهش برآن است تا ضمن نگاهی به این افسانه، ردپای خویشتن و تجربه دیدار، نام ها، دال ها و شکل های بروز و توصیف آن و نیز روند دست یابی به آن را ضمن توجه به دیدگاه های روان شناسی به ویژه آموزه های یونگ در گستره غزل مولانا بکاود و مرز و حدود این دو پدیده مشابه و در معنا متفاوت را روشن کند که یکی نفی هستی و شهود حق و دیگری اثبات هستی و خودشیفتگی و به عبارتی فریفتگی به ظواهر، نقاب ها و سایه ها و به بیانی دیگر شرک، کفر و نادیده انگاشتن حقیقت است. گفتنی است که نگاه فروید به افسانه نارسیس آن را کاملا در نقطه مقابل مفهوم تجربه دیدار و مفاهیم عرفانی مرتبط با آن قرار می دهد و در این راستا تحلیل یونگ از برخی عناصر مرتبط با اسطوره راهگشاتر است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان