این مقاله با بررسی موضوع بازنمایی در هنر آغاز می شود و سه رویکرد غالب به بازنمایی طرح و تحلیل می گردد: رویکرد این همانی، رویکرد این از آنی، رویکرد این نه آنی. سپس به خوانش نشانه شناختی آثار انتزاعی بر اساس دیدگاه سوسور و پیرس پرداخته و محدودیتهای خوانش نشانه شناختی سنّتی مطرح می شود. مقاله با تحلیل نشانه شناسانة دو اثر نقاشی، از روتکو و موندریان، و شرایط صدق الگوی پیرس در این خصوص و نیز محدودیتهای خوانشهای نشانه شناختی سنتی از این گونه آثار پایان می یابد.
در این نوشته ، از منظری معرفتشناسانه ، گسترش ِجلوة بیگانهسازی یا ، به تعبیری ، مهمترین آموزة نمایش مدرن ، آن هم در زمینهای از مطالعات فرهنگی ، بررسی شده است . در اینجا ، در وجهی از استعارهای فلسفی ، بیگانهسازی به مثابة انگارة دانایی نمایش مدرن مد نظر قرار گرفته و اثر آن در جنبههای نظری تئاتر معاصر بررسی شده است . آراء برتولت برشت ( تئاتر حماسی ) و پیتر وایس ( جنبش تئاتر مستند ) و آنتونن آرتو ( تئاتر خشونت ) به واسطة چنین نظرگاهی با تأویل اندیشمندانة فوکو از تابلوی ندیمههای ولاسکوئز گره خورده است .