پژوهش دانش بومی: شمشیری دو لبه در عصر تجارت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال هجدهم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۵۳
234 - 279
ضرورت پژوهش دانش بومی از طریق گردآوری، مستند سازی، کاربرد و حفاظت از آن در مقاله های پرشماری، به قلم نویسندگان ایرانی وغیرایرانی، پیشتر به چاپ رسیده است. (عمادی و عباسی 1378 ب و 1383الف؛ فرهادی، 1378الف؛ Warren et al. 1989, 1995).دلایلی چون آگاهی روزافزون جوامع به لزوم بهره برداری پایدار از منابع، پرهیز از نهاده های شیمیایی در کشت و فرآوری محصولات خوراکی، احیا و تداوم فرهنگی و اجتماعی جوامع روستایی و عشایری و نیز شناسایی و جبران خسارات ناشی از «آلودگی اطلاعاتی»[1] برای بیان این ضرورت جهانی مطرح شده است. حفاظت از تنوع زیستی کره زمین و ذخایر ژنتیکی کشاورزی نیز به عنوان یکی از جدی ترین انگیزه های پژوهش دانش بومی در عصر کنونی مورد توجه قرار گرفته است. (Alcorn, 1995). به واسطه تعامل اجتناب ناپذیرِ جوامع بشری با طبیعت برای بقای خود، تنوع زیستی و ذخایر ژنتیکی (شامل گونه های وحشی و اهلی) همواره نقشی کلیدی در تکامل این جوامع داشته است. اما آنچه در سه دهه اخیر این موضوع را بیشتر مورد توجه تحصیلکردگانِ جوامع، از جمله دانشمندان، سیاستگذاران و سرمایه گذاران، قرار داده عمدتا سه پدیده نوین و مرتبط با هم «کنوانسیون تنوع زیستی»،[2] توسعه فناوری زیستی[3] و گسترش مطالعات گیاه شناسی بومی[4] است. بررسی این سه پدیده معاصر هدف این مقاله است تا ضمن تایید ضرورت ادامه مطالعات گیاه شناسی بومی در ایران، بر هوشیاریِ پژوهشگران، دانشگاهیان و مؤسسات تحقیقاتی کشور در چگونگی انجام پژوهش، ارائه یافته ها و کاربرد آن در توسعه محلی و ملی تاکید کند. در این نوشته مثال هایی از بهره برداری شرکت های تجاری از گیاه شناسی بومی آورده شده که حاکی از پیامدهای نامطلوبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و زیست محیطی در خاستگاه های دانش بومی جهان است. تلاش این شرکت ها برای بهره برداری انحصاری از دانش بومی و ذخایر زیستی جوامع کهن به حدی از بی عدالتی رسیده که از آن با اصطلاحاتی چون «سرقت زیستی»[5] و «استعمار زیستی»[6] نام می برند. برای مقابله با این پدیده، کارشناسان و مسئولان کشورهای در حال توسعه راهکارهایی پیشنهاد کرده و به اجرا گذاشته اند. (Twarog and Kapoor, 2004) دو نمونه از این تلاش ها در این مقاله توصیف شده است. ارزشیابی این تجارب نشان می دهد که رویکرد «مشارکتی/عملی» در پژوهش دانش بومی، در مقایسه با رویکرد «استخراجی»، بهتر قادر است که ضمن پژوهش و احیای دانش بومی به آگاهی عمومی در مورد جایگاه راهبردی این حوزه تحقیقاتی در حفظ سلامت جامعه، پایداری محیط زیست، استقلال سیاسی و ثبات اقتصادی کشور بیفزاید و مقاومت محلی و ملی ما در برابر سرقت زیستی را سامان بخشد. در انتهای مقاله پیشنهادهایی برای آماده سازی دانشجویان رشته انسان شناسی برای شرکت در طرح های پژوهشی مشارکتی/عملی به منظور احیا و کاربرد دانش بومی آمده است.