سیمای عرفان در شعر خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواجوی کرمانی، در طریق معرفت گام نهاده، با اقتدا به پیر روشن ضمیر خود، شیخ کازرونی، طریقه ی «مرشدیه» را برگزید و به سانِ یک سالک، راهِ «عطار»، «مولوی» و «ابن عربی» در پی گرفته، عشق را از عقل برتر شمرد و شیوه ذوقی و سکری را در پیش گرفت تا به شناخت حق، منجر گردد. هدف نگارنده از نگارش این مقاله به دست دادن مضامین عرفانی شعر خواجو می باشد که وی با پشتِ سر گذاشتن مقامات و حالات، به هفت وادی سیر و سلوک گام می نهد و طریق مجاهده ی درونی و برونی می سپارد تا حلاوت فناء فی اللّه و بقاء باللّه بچشد. آن گاه راضی به رضای دوست، تقدیر را بر تدبیرش مقّدم می دارد، زهد ریایی را سالوسی بیش نمی شمارد و طریقه ی ملامتی را در عرفان به استخدام می گیرد. وی هم چون دیگر عرفا، معتقد است که به واسطه تجلی نور حق است که عالم هستی به وجود آمده و سرانجام باید به عالم بالا عروج کرده و به اصل خود بازگردیم؛ پس انسانی که پرتوی از نور حق است و در حکم عالم صغیر، شایسته است که وقت، غنیمت شمرده و به معرفت خود- که در مقام خلیفه الهی است- مشغول گردد و مرگ اختیاری برگزیند و به حسن معاد امیدوار باشد و با دیدن هر نقش از نقاش هستی، زنجیره کثرت را در امتداد وحدت شمارد تا به وحدت وجود رسد و در عین حال طریق میانه برگزیند تا مبادا گرفتار تشبیه ناشایست شده و وجود حق را از هر نوع صفتی منزه و مبرا بدارد.