سکنای اصیل: از خوانش هایدگر تا اصفهان صفوی مطالع های پیرامون باغ-شهر اصفهان در دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال چهارم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳
51-61
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی و کارکردگرایی در معماری و شهرسازی از دیرباز در چالشی دیرین با یکدیگر قرار داشته اند که تا به امروز ادامه دارد. بررسی این چالش از منظر تفکر مارتین هایدگر، ارتباط آن را با امکان سکنای اصیل انسان در فضای معمارانه آشکار می سازد. از منظر هایدگر، حضور انسان در جهان و قرب او با فضایی که در آن سکنا م یگزیند مهم ترین دغدغه آفرینش فضاهای شهری است که معمار و طراح فضاهای شهری باید به آن توجه نماید. با این دیدگاه، نکته مهم این است که همه اجزای مؤثر در سکنای انسان از حقیقتی واحد نشأت گرفته و به آن رهنمون می شوند. روش پژوهش د ر این مقاله، پدیدارشناسی هرمنوتیک، برگرفته از آرای هایدگر است، که فضای معمارانه را انضمامی کننده فضای اگزیستانس و تقاضای انسان از این فضا را مطالبه کردن ساختاری می داند که امکانات متعددی را برای تعیین هویت اصیل ما در جهان فراهم می آورد. این مقاله در پی آن است که با انطباق مفاهیم و اصول مورد نظر هایدگر در خصوص سکنا با باغ-شهر اصفهان در دوره صفوی، به مثابه معماری و شهرسازی اصیل اسلامی-ایرانی به این موضوع بپردازد که انسان برای سکنا گزیدن اصیل باید به ریش هها و حقیقت وجودی خود در جهان رجعت نماید و این، یگانه احضاری است که میرایان را به سکنای شان فرا می خواند. به این ترتیب وظیفه معماری و شهرسازی در پیوند با یکدیگر را می توان گردآوردن عناصر فضای وجودی به گونه ای دانست که انسان در آن به سوی اصالت حرکت کرده و سکنا می گزیند و برای طی این طریق جهان را انضمامی کرده و به محیط پیرامونی اش در قالب ساختما نها و فضاهای شهری تجسم معمارانه ببخشد و برای این منظور به ارضای عمیق ترین نیازهای وجودی انسان نائل آید؛ رویدادی که در اصفهان عصر صفوی تا حد زیادی محقق گردیده است.