رویکردهای روایی جهت بررسی نظام مند و ترکیب شواهد در پی هویت بخشی اجتماعی وابسته به معماری زمینه گرا (مطالعه موردی: شهر کلاله)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
251 - 282
حوزه های تخصصی:
اهداف: توجه به آینده یک جامعه شهری و تغییرات روزافزون آن ضرورتی اساسی در سیستم مدیریت محسوب می شود و شناخت مناسب آینده، توانمندی های مدیران را در مسیر حفظ هویت اجتماعی ارتقا خواهد داد. کارآمدی سازمان های هنری در سطح جامعه شهری به دلیل عدم وضوح سیاست های مدیران این حوزه و غفلت آنان از نقش سرمایه اجتماعی، دارای ابهام است. به واسطه جهت گیری دیدگاه های اخیر زمینه گرایی به سمت گفتمان های فرهنگی- اجتماعی، پژوهشگر با تمرکز بر برنامه دهی معماری مجموعه ای هنری برای جامعه شهری کلاله، به دنبال درک بهتر پتانسیل ها و محدودیت های جامعه هنری است. روش مطالعه: آن چه این مقاله از روند برنامه دهی در نظر دارد، لزوم تعامل حرفه ای مدیران حوزه هنر با هنرمندان بومی به عنوان عاملی در راستای تحقق پایداری اجتماعی شهر است. این مطالعه کیفی به کمک دو سبک گفتمانی مصاحبه با مدیران هنری و پرسشنامه همدلی نوشته شده توسط هنرمندان شهر کلاله و همچنین استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی برای پاسخ به دو سؤال به تجزیه و تحلیل می پردازد: ویژگی های یک مجموعه هنری موفق چیست و چه چیزی می تواند مانع پویایی آن شود؟ روش تحلیل گفتمان انتقادی، به عنوان رویکردی مطلوب برای ترسیم چشم انداز هنر بومی و بازتعریف ادراکات و انتظارات دو گروه هنرمندان و مدیران در سازمان های هنری مورد توجه قرار گرفته است. یافته ها: در نتیجه گیری مقاله موضوعاتی چون اولویت بندی آسیب-پذیرترین هنرمندان، اطمینان از نمایندگی برابر همه گروه های فرهنگی در روند برنامه دهی و شناخت اثرات قابل توجه و ناخواسته زمینه، از جمله فعالیت های انحصاری سیاسی- اقتصادی مطرح می گردد. نتیجه گیری: تعامل حرفه ای بین مدیران و هنرمندان بومی به واسطه برجسته سازی اثرات متمایز نهادهای اجتماعی- محلی، یعنی سرمایه اجتماعی جامعه، تجربه هنری جامع تری برای هر دو طرف ایجاد می کند که از پایداری و موفقیت آینده پشتیبانی می کند.