۲.
نقدهای وارد بر پارادایم های غالب در سیطره علم به ویژه پارادایم های تحصّل گرایی و تفسیری، تلاش برای یافتن پارادایم های جایگزین را تشدید کرد. یکی از پارادایم هایی که در همین راستا پا به منصه ظهور نهاد، رئالیسم انتقادی است. این پادارایم که تقریباً پارادایم نوظهوری تلقی می شود، ضمن اصالت بخشی به هستی شناسی، با به عاریت گرفتن هستی شناسی از تحصّل گرایان و معرفت شناسی از تفسیریون، آشتی ای بین دو این پارادایم رقیب ایجاد کرده است.رئالیسم انتقادی با دسته بندی واقعیت در سه سطح واقعیت تجربه شده، واقعیت محقق شده و واقعیت نهفته ادعا می کند فهم عمیق تری را از پدیده ها و سازوکارهای شکل گیری آنها به دنبال دارد. امّا با وجود تأثیر مثبت این پارادایم در فهم بهتر پدیده ها، روش شناسی در این پارادایم همچنان در هاله ای از ابهام است و شمار پژوهش هایی که تحت لوای این پارادایم انجام گرفته اند، اندک.ازاین رو در این مقاله تلاش شده است ضمن معرفی مفاهیم، پیش فرض ها و مبانی نظری رئالیسم انتقادی، بررسی ای بر روش شناسی آن از منظر پژوهشگران مختلف انجام گیرد. در پایان نیز نمونه ای عملی از پژوهش انجام شده تحت لوای این پارادایم تشریح شده است تا روشنگر پژوهش تحت لوای رئالیسم انتقادی باشد.