لرزه خیزی فلات ایران در تاریخ و فرهنگ آن تاثیر نمایان داشته است. زلزله را عاملی مهم در زوال شهرهایی چون زرنگ سیستان در قرن دوم و قومس در قرن سوم و سیراف در قرن پنجم و نیشابور در قرن های ششم تا هشتم به شمار آورده اند ;AMbRASEYS & MELVILLE 1982, p. 109) نیز ¬ملویل(. اینکه غزنه و بلخ و ری و تبریز، با آن همه فراز و فرودی که از سرگذرانده اند، فاقد آثار تاریخی عمده اند با لرزه خیزی آنها بی ارتباط نیست. در عوض، اصفهان، که دست کم هزار سال است از گزند زمین لرزه های بزرگ ایمن مانده، جامع بناهای تاریخی است. زلزله مهر و نشان خود را برجای نام های ایران هم نهاده است. از همه گویاتر بومهن، در نزدیکی پایتخت، به معنای «زمین لرزه» است. جای پای زلزله را در آیین ها نیز می توان یافت: در قدیم، در سفره نوروزی، آینه ای می خواباندند و بر روی آن تخم مرغ می گذاشتند و می گفتند جنبیدن تخم مرغ مژده حلول سال نو است. این جنبش ناممکن نیست؛ زیرا در بسیاری نقاط فلات ایران روزانه چندین زلزله خفیف رخ می دهد که، هر چند شدت عموم آنها کمتر از آن است که به حواس درک شود، آن قدر هست که گوی را به جنبش درآورد یا سگان را به پارس کردن برانگیزد و در هر حال بر روی لرزه نگارها ثبت می شود.